زمان مطالعه: 11 دقیقه

ناگفته های اعضای خانواده ای که در بهمن ماه به کرونا مبتلا شدند

«کرونا از کی وارد ایران شد؟»، «چند نفر در بهمن ماه، به این ویروس مبتلا شدند و بدون آنکه خود بدانند به زنجیره ابتلا کمک کردند؟»، «کدام استان‌ها ابتدا درگیر کووید-19شدند؟»، «چند نفر در آن روزهای نخست جان خود را از دست دادند؟»؛ هنوز هیچ‌کس پاسخ این سؤال‌ها را به‌درستی نمی‌داند یا حاضر نمی‌شود که مسئولیت پیگیری آن را بر عهده بگیرد یا درباره آنها عددی اعلام کند.
01 اردیبهشت 1399
شناسه : 30780
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/30780
251+
بالا
«کرونا از کی وارد ایران شد؟»، «چند نفر در بهمن ماه، به این ویروس مبتلا شدند و بدون آنکه خود بدانند به زنجیره ابتلا کمک کردند؟»، «کدام استان‌ها ابتدا درگیر کووید-19شدند؟»، «چند نفر در آن روزهای نخست جان خود را از دست دادند؟»؛ هنوز هیچ‌کس پاسخ این سؤال‌ها را به‌درستی نمی‌داند یا حاضر نمی‌شود که مسئولیت پیگیری آن را بر عهده بگیرد یا درباره آنها عددی اعلام کند.

حادثه 24 - «کرونا از کی وارد ایران شد؟»، «چند نفر در بهمن ماه، به این ویروس مبتلا شدند و بدون آنکه خود بدانند به زنجیره ابتلا کمک کردند؟»، «کدام استان‌ها ابتدا درگیر کووید-19شدند؟»، «چند نفر در آن روزهای نخست جان خود را از دست دادند؟»؛ هنوز هیچ‌کس پاسخ این سؤال‌ها را به‌درستی نمی‌داند یا حاضر نمی‌شود که مسئولیت پیگیری آن را بر عهده بگیرد یا درباره آنها عددی اعلام کند. بررسی‌ و گپ و گفت با بعضی از مبتلایان به کرونا، نشان می‌دهد که درست همان زمانی که رسانه ملی به تکذیب ورود این ویروس به ایران پرداخته بود، حداقل 3نفر در مسیح دانشوری جان خود را از دست داده‌اند. یکی از این قربانی‌ها جانبازی است که خواهرزاده‌اش، همسرش، فرزندانش، مادرش و ده‌ها نفر دیگر را ناخواسته مبتلا کرده؛ چراکه از وجود این ویروس نه‌تنها در بدن خود بلکه در کشور خبر نداشته است. حالا او فوت کرده و تقریبا همه خانواده‌اش بعد از یک‌ ماه مبارزه با این ویروس، بهبود یافته‌اند. محمد، خواهرزاده این جانباز شیمیایی که خود ساکن قزوین است روایتی از بهمن و اسفند‌ماه کرونایی خود و خانواده‌اش برای همشهری دارد. خانواده‌ای که در دوره‌ای که ناقل این ویروس بودند بی‌آنکه بدانند به شهر مشهد هم سفر کرده‌اند.

ماجرا از کجا شروع شد؟

خانواده محمد ساکن قزوین هستند. پدر همسرش، دایی او هم بوده و به‌نظر می‌رسد زنجیره کرونا از او آغاز شده باشد. سعید، پدر همسر محمد، یکی از کارمندان مخابرات بوده که نوزدهم بهمن‌ماه از تهران به گیلان سفر می‌کند تا در رشت در جلسه‌ای کاری شرکت کند. محمد در این‌باره توضیح می‌دهد: بیستم بهمن ماه، برف سنگینی در رشت بارید و او را در این شهر زمینگیر کرد.  بیست‌وچهارم بهمن‌ماه با علائم سرماخوردگی به قزوین برگشت. او را برای مراقبت بیشتر به منزل خود آوردیم. چندباری به درمانگاه بردیم اما سودی نداشت. در نهایت پدرهمسرم برای درمان به تهران رفت و بعد از یک روز به بیمارستانی در محدوده جردن منتقل شد. بعد از 3روز هم در نهایت به همراه همه مشکوکان به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شد.

کرونامثبتی که اول اسفندماه فوت کرد

بهمن به روزهای پایانی خودش نزدیک می‌شد و هنوز کسی حضور کرونا در کشور را جدی نگرفته بود. محمد درباره حال‌وهوای آن‌روزها می‌گوید: ما بعد از تماس با پدر همسرم یک سفر دوروزه به مشهد هم رفتیم؛ وقتی حتی روح‌مان هم خبر نداشت که ناقلیم. از سفر که برگشتیم، فهمیدیم 2نفر در قم به‌خاطر کرونا فوت کرده‌اند و خبر این اتفاق در رسانه‌ها پیچید. همان روز به ما اعلام کردند که پدر همسر بنده هم کرونا دارد و از آنجا که جانباز بود و مشکلات ریوی هم داشت، متأسفانه فوت کرد. یکم اسفند‌ماه بود که این خبر به ما رسید و من آنجا تازه مطمئن شدم که همه خانواده من مبتلا شده‌اند.

هیچ‌کس از ما آزمایش نمی‌گرفت

روزهای ابتدایی شیوع کووید-19 در ایران، خبرهایی جسته و گریخته درباره کمبود کیت، فرستادن برخی بیماران به خانه و... منتشر می‌شد؛ خبرهایی که هرگز به شکل رسمی تأیید یا درباره آنها صحبت نشد. محمد در این‌باره می‌گوید: همان ابتدای کار به بیمارستان‌ بوعلی قزوین و درمانگاهی در نزدیکی محل سکونت خود مراجعه کردیم. گفتیم ما بدون رعایت نکات بهداشتی با یک بیمار کرونایی در تماس بوده‌ایم، سفر رفته‌ایم، از او مراقبت کرده‌ایم و... . گفتند بروید خانه استراحت کنید؛ شما می‌خواهید جو استان را وحشت‌زده کنید! گفتند وقتی هیچ علامتی ندارید چرا بیخودی به بیمارستان مراجعه می‌کنید؟ می‌خواهم بگویم حتی حاضر نشدند ما را بپذیرند. او ادامه می‌دهد: از محل کارم مرخصی گرفتم و در خانه، خودم و همسرم را قرنطینه کردم و منتظر ظهور علائم ماندیم. بعد از 10روز، علائم من حاد شد. در 10روز ابتدایی فقط حالت سرماخوردگی داشتیم؛ هم من، هم همسرم. همسرم دل‌دردهای شدید گرفته بود و من چشمانم کاسه خون بود و بویایی و چشایی‌ام به‌طور کلی مختل شده بود؛ در نهایت هم چشم‌ام و هم گوشم عفونت کرد. محمد که روزگار سختی در خانه گذرانده می‌گوید: در آن روزها به اندازه الان، این بیماری جدی گرفته نمی‌شد و ما فقط توانستیم آزمایش خون و سی‌تی اسکن ریه بدهیم. کسی حاضر نبود از ما تست کرونا بگیرد. به هر جا سرمی‌زدیم می‌گفتند علائم کرونا، تب و تنگی نفس است؛ بروید در خانه بمانید.

کسی نمی‌پذیرفت کرونا داریم

محمد و خانواده‌اش نمونه‌ای از کسانی هستند که با وجود مسئولیت اجتماعی‌ای که همواره برای خود قائل بوده‌اند به‌خاطر بی‌خبری از حضور کرونا در ایران، ناخواسته بخشی از زنجیره انتقال این ویروس در بهمن‌ماه شده‌اند. او در توضیح ادامه ماجرای خود می‌افزاید: هیچ‌کس قبول نمی‌کرد ما ممکن است ناقل باشیم. در نهایت مجبور شدم با 4030 تماس بگیرم چون در شهر ما کسی حاضر نبود کرونای ما را بپذیرد. خانمی که در آن روز پاسخگوی ما بود، فرد معقولی به‌نظر می‌رسید و تأیید کرد که کرونا می‌تواند به چشم و گوش افراد هم آسیب وارد کند و حتی معده را درگیر کند. ایشان تأکید کردند که حتما خودمان را به یک پزشک عمومی معرفی کنیم. دوباره به پزشک متخصص سر زدیم. پزشک به ما گفت که اطلاعات ما درباره این بیماری هنوز کامل نیست و نمی‌توانیم ابعاد آن را پیش‌بینی کنیم ولی همین که ریه شما درگیر نشده، اتفاق خوبی است.

داروی ما از ورقی 31هزار تومان به یک میلیون تومان رسید

داروهای مربوط به درمان کرونا در اواسط اسفند، نایاب شد. محمد و خانواده‌اش هم با این کمبود دست‌وپنجه نرم کرده بودند. او در این‌باره به همشهری می‌گوید: دوازدهم اسفندماه تامی فلور را هم با سختی پیدا و مصرف آن را نیز شروع کردیم. در آن روز تامی فلور را ورقی 31هزار تومان از داروخانه‌ای در قزوین خریدیم اما مدتی بعد برای یکی دیگر از اعضای خانواده آن را با قیمت یک میلیون و 100هزار تومان از ناصرخسرو پیدا کردیم! بعد از مصرف داروها و گذشت 6روز، علائم بهبودی در ما حاصل شد. CRP‌خونم پایین آمد و شرایط عمومی بدن من و همسرم بهتر شد. 20روز در قرنطینه کامل بودیم و کم‌کم ویروس به‌طور کلی از بدن‌مان خارج شد و رو به بهبودی رفتیم.

هنوز هم در آمارها جایی نداریم

محمد و خانواده‌اش کرونامثبت‌هایی بوده‌اند که دوره درمان را در خانه گذرانده‌اند بدون آنکه در آمار، جایی داشته باشند؛‌ «همسرم، مادربزرگم، خاله‌هایم، دختر و پسردایی و... تقریبا تمام اقوام من درگیر کرونا بودند و عده‌ای کثیری از ما ناقل و بیمار محسوب می‌شدیم اما هیچ‌کدام از ما هنوز که هنوز است در آمار کرونامثبتی‌های این کشور جایی نداریم... . هنوز در گواهی استعلاجی من نوشته شده‌: سندروم تنفسی حاد؛ در صورتی که من اصلا مشکل جدی تنفسی نداشتم!»

کلمات کلیدی:
ارسال نظر