حادثه 24 - 2سال پس از قتل زنی تنها در پایتخت درحالیکه هنوز عامل جنایت دستگیر نشده، اتفاقی عجیب در این پرونده رخ داده است. 2پسر جوان با حضور در دادسرای جنایی مدعی شدهاند که فرزند زن تنها هستند و این در حالی است که هیچکدام از حضور دیگری در زندگی مقتول خبر نداشتهاند.
اوایل بهمن سال 96بود که گزارش قتل زنی به قاضی جنایی تهران اعلام شد. ماجرا از این قرار بود که ساکنان یک ساختمان مسکونی حوالی نامجو چند روزی بود که متوجه بوی تعفنی شده بودند که در فضای ساختمان پیچیده بود. منشأ بو از آپارتمان زنی بود که همسایهها میدانستند به تنهایی زندگی میکند. همسایهها خود را به پشت در خانه زن تنها رساندند و هرچه زنگ زدند کسی در را باز نکرد. آنها با این احتمال که بلایی سر این زن آمده به آتشنشانی و پلیس زنگ زدند. طولی نکشید که آتشنشانان و مأموران کلانتری نامجو در محل حاضر شدند و پس از شکستن در وارد آپارتمان شدند و با پیکر بیجان زن تنها روبهرو شدند.
جسد زن تنها در نشیمن افتاده و مشخص بود که با ضربات چاقو به قتل رسیده. در این شرایط ماجرا به قاضی جنایی تهران اعلام و تحقیقات برای کشف راز جنایت آغاز شد. بررسیها نشان میداد که 4روز از مرگ زن میگذرد و تمام وسایل خانه نیز بهم ریخته بود. همسایهها میگفتند این زن مدتها بود که تنها زندگی میکرد. برخی میگفتند شوهرش فوت شده و برخی دیگر شنیده بودند از همسرش جدا شده اما کسی خبر نداشت که آیا او فرزندی دارد یا نه. در ادامه قاضی جنایی دستور داد جسد به پزشکی قانونی منتقل شود و تلاش برای شناسایی اولیای دم و عامل یا عاملان جنایت شروع شد.
ادعای پسر اول
درحالیکه تحقیقات در این پرونده جنایی ادامه داشت پسری حدودا 32ساله به دادسرای جنایی تهران رفت و مدعی شد که پسر مقتول است. او داستان زندگیاش را چنین توضیح داد: از کودکی خاطرات مبهمی به یاد دارم اما یادم هست که با زن و مردی زندگی میکردم و آنها مدام با هم درگیری داشتند. پس از مدتی به خانه زنی رفتم که او را مادر صدا میزدم. چند سال بعد اما متوجه شدم زنی که او را مادر صدا میزنم عمهام است. او برایم رازی را فاش کرد و گفت مادر اصلیام زنده است. عمهام برایم تعریف کرد که پدر و مادرم در کودکی از یکدیگر جدا شدهاند.
پدرم فوت شده و من بعد از مرگ او با عمهام زندگی میکردم. عمهام برایم گفت مادر اصلیام به او زنگ زده و گفته دچار بیماری سرطان شده است. او از عمهام خواسته تا پس از سالها مرا ببیند. وقتی فهمیدم مادر اصلیام زنده است کنجکاو شدم او را ببینم. من به دیدن او رفتم و مدتی هم با مادرم زندگی کردم اما بهخاطر مسائل گذشته مرتب درگیری و اختلاف داشتیم؛ به همین دلیل خانه او را ترک کردم و مدتی از او خبر نداشتم تا اینکه شنیدم به قتل رسیده است. در مدتی که با مادرم زندگی کردم متوجه شدم او به جز پدرم با مرد دیگری هم ازدواج کرده است اما او هم فوت شده و فرزندی از او ندارد. اینطور که از مادرم شنیده بودم من تکفرزندش بودم و حالا به دادسرا آمدهام تا بهعنوان تنها ولیدم مادرم پیگیر پرونده قتلش باشم. هم خواستار بازداشت قاتلان هستم و هم میخواهم برای فروش اموال مادرم و ارثیه اقدام کنم.
ماجرای پسر دوم
پس از ادعای پسر جوان که میگفت ولیدم و پسر مقتول است، تحقیقات آغاز شد اما مدتی بعد پسر دیگری راهی دادسرا و مدعی شد او هم ولیدم و پسر مقتول است.
وی که جوانی 30ساله است ماجرای زندگیاش را اینطور شرح داد: وقتی بچه بودم پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. آنها بهشدت با هم اختلاف داشتند و پس از طلاقشان من پیش پدرم رفتم و دیگر مادرم را ندیدم. مدتی بعد هم از پدرم شنیدم که مادرم فوت شده و تمام امیدهای من برای دیدن مادرم از بین رفت. وی ادامه داد: پدرم چند سال قبل بیمار شد و قبل از مرگ رازی را برایم فاش کرد. او گفت مادرم زنده است و تمام این مدت به من دروغ گفته بود.
مادرم کسی جز مقتول نیست. من بعد از مرگ پدرم به جستوجو پرداختم تا اینکه مادرم را پیدا کردم. مدتی هم پیش او بودم اما بعد به خانه خودم رفتم. دیگر خبری از او نداشتم چون آخرین بار با هم دعوا کرده بودیم و دیگر نمیخواستم او را ببینم.
مدتی گذشت و من درحالیکه در سایت بهشت زهرا(س) در جستوجوی پیدا کردن قطعه یکی از اقواممان که فوت شده بود، بودم بهصورت اتفاقی نام مادرم را در میان فوت شدهها دیدم. بعد از اینکه تحقیق کردم متوجه شدم مادرم همان زنی است که به قتل رسیده و جسدش در حوالی نامجو و در خانهاش پیدا شده است. حالا من تنها ولی دم مادرم هستم و آمدهام برای پیگیری پرونده وی و ارثیه او.
این دو پسرجوان درحالی مدعی هستند پسر مقتولند که هیچ کدامشان یکدیگر را نمیشناسند و حالا قاضی مصطفی واحدی، بازپرس جنایی تهران دستور بررسی از ثبت احوال را داده تا مشخص شود که مقتول چند همسر و فرزند داشته است. از سوی دیگر جستوجو برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت مرموز ادامه دارد.