زمان مطالعه: 8 دقیقه

پایان سرقت های خونین زورگیران خشن / آنها با قمه و شمشیر طعمه های شان را مجروح می کردند

سارق سابقه‌دار که به تازگی از زندان آزاد شده بود، به 2نفر از دوستانش آموزش دزدی داد تا با شگردی بی‌رحمانه دست به زورگیری بزنند. اعضای این باند خشن با قمه، قداره و شمشیر طعمه‌هایشان را زخمی می‌کردند و اموالشان را به سرقت می‌بردند.
18 اسفند 1398
شناسه : 30049
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/30049
796+
بالا
سارق سابقه‌دار که به تازگی از زندان آزاد شده بود، به 2نفر از دوستانش آموزش دزدی داد تا با شگردی بی‌رحمانه دست به زورگیری بزنند. اعضای این باند خشن با قمه، قداره و شمشیر طعمه‌هایشان را زخمی می‌کردند و اموالشان را به سرقت می‌بردند.

حادثه 24 - سارق سابقه‌دار که به تازگی از زندان آزاد شده بود، به 2نفر از دوستانش آموزش دزدی داد تا با شگردی بی‌رحمانه دست به زورگیری بزنند. اعضای این باند خشن با قمه، قداره و شمشیر طعمه‌هایشان را زخمی می‌کردند و اموالشان را به سرقت می‌بردند.

چند وقت قبل رهگذران در خیابانی در شرق تهران صدای ناله مردی را شنیدند که از مردم درخواست کمک می‌کرد. او خون‌آلود روی زمین افتاده بود. شاهدان، اورژانس را خبر کردند. مرد زخمی برای درمان به بیمارستان انتقال یافت و این در حالی بود که روی سرش آثار ضربه‌های قمه و شمشیر بود.

او با تلاش پزشکان نجات پیدا کرد و وقتی مأموران پلیس برای پیگیری موضوع راهی بیمارستان شدند به آنها گفت: هوا تاریک شده بود. از محل کارم خارج شدم و به سمت خانه‌ام حرکت کردم. در نزدیکی خانه‌ام بودم که ناگهان 3جوان که سوار بر موتور بودند سد راهم شدند. 2نفر پیاده شدند و به سمتم هجوم آوردند. یکی از آنها قمه در دست داشت و دیگری شمشیر. وحشت کرده بودم و خشکم زده بود. آنها بی‌آنکه تهدید کنند و یا حرفی بزنند با شمشیر و قمه ضرباتی به سرم زدند و زیرپایم را خالی کردند. من در صفحه حوادث روزنامه‌ها خوانده بودم که نباید در برابر دزدان مسلح مقاومت کنم و برای همین هیچ مقاومتی نشان ندادم اما آنها همان اول به من حمله کردند و درحالی‌که خون‌آلود روی زمین افتاده بودم، گوشی موبایلم، پول و کارت‌های عابربانکم را سرقت کردند و متواری شدند.

 وی گفت: آنها مرا با آن وضعیت رها کردند و اگر مردم به دادم نمی‌رسیدند قطعا مرده بودم، چراکه پزشکان می‌گفتند اگر کمی دیرتر به بیمارستان می‌رسیدی به‌دلیل خونریزی جانت را از دست می‌دادی.

زورگیری‌های سریالی

با این شکایت، تحقیقات برای شناسایی دزدان خشن شروع شد. در نخستین اقدام شاکی به چهره‌نگاری سارقان پرداخت و در گام بعدی کارآگاهان به بررسی بانک اطلاعاتی مجرمان سابقه‌دار پرداختند اما نشانه‌ای از آنها یافت نشد. درحالی‌که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت چندین شکایت دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. بررسی همه این شکایت‌ها نشان می‌داد که دزدان موتورسوار در خیابان‌های شرق تهران به طعمه‌های خود حمله‌ور شده و با قمه، شمشیر و قداره آنها را زخمی و اموالشان را سرقت می‌کردند.

شلیک برای دستگیری

آخرین و شانزدهمین شاکی سه‌شنبه گذشته درحالی‌که خون از سر و صورتش جاری شده بود خودش را به مأموران گشت کلانتری نارمک رساند و گفت که دزدان با قمه و قداره او را زخمی کردند و به چشمانش اسپری فلفل زدند. سارقان خشن کیف و موبایل او را سرقت کرده و متواری شده بودند. با این شکایت مأموران کلانتری طرح مهار را کلید زدند و با جست‌وجوی خیابان‌های اطراف در کمتر از 3ساعت موفق به شناسایی سارقان شدند. آنها در کنار خودروی تیبایی ایستاده و صحبت می‌کردند اما به محض دیدن گشت پلیس به فکر فرار افتادند. یکی از آنها سوار موتور شد و فرار کرد؛ 2نفر دیگر اما با پای پیاده فرار کردند که مأموران به تعقیب آنها پرداخته و با شلیک تیرهوایی موفق به بازداشت هر2 شدند.

به گفته سرهنگ صادق ضرونی، رئیس‌کلانتری نارمک، بازجویی از 2 متهم دستگیر شده و تلاش برای بازداشت نفر سوم این گروه خشن که فراری شده و سرکرده این باند است ادامه دارد.

آموزش سرقت‌های خشن

2سارقی که دستگیر شده‌اند به گفته خودشان تازه کار هستند. آنها حدودا 24ساله‌اند و می‌گویند سرکرده باند از آنها خواسته بود با این شگرد سرقت کنند. این دو سارق بی‌رحم می‌گویند که سرکرده باند از ماه‌ها قبل به آنها آموزش داده و آنها را تبدیل کرده بود به سارقانی خشن. یکی از متهمان از جزئیات سرقت و انگیزه‌اش از این سرقت‌ها می‌گوید.

چرا اینقدر خشن عمل می‌کردید؟

این خواسته سرکرده باند بود. می‌گفت باید اینطور به سمت طعمه حمله کنی، وحشیانه تا بترسند اما اشتباه کردیم. نادانی کردیم، گولش را خوردیم. حالا هم خودش فراری شده و ما گیر افتادیم.

چطور با او آشنا شده بودید؟

چند وقت قبل به سفره‌خانه‌ای در محله‌مان(یکی از محله‌های شرق تهران) رفته بودیم. من و رضا(دومین متهم دستگیرشده) بودیم. رضا دوستم است. داشتیم قلیان می‌کشیدیم که محمود رسید. او سرکرده باند است و به تازگی از زندان آزاد شده بود. چون بچه محلمان بود شروع کردیم به خوش و بش کردن با او. از خاطراتش در زندان گفت و بعد همان روز پیشنهاد تشکیل باند سرقت داد. چون من و رضا به‌شدت دچار مشکلات مالی بودیم و پیشنهادش وسوسه‌انگیز بود، قبول کردیم.

قبلا سرقت انجام داده بودید؟

نه. محمود شروع کرد به آموزش‌دادن ما. ما تازه‌کار بودیم و او به ما یاد داد که چطور به سمت طعمه حمله کنیم و پیش از اینکه اقدامی انجام بدهد یا سروصدا کند به او ضربه بزنیم.

ضربه‌ها را تو می‌زدی؟

محمود چون سرگروه بود روی موتور می‌نشست و ما حمله می‌کردیم. اگر کارمان ایراد داشت به ما یادآوری می‌کرد تا در سرقت‌های بعدی برطرف کنیم.

وقتی با این بی‌رحمی به طعمه‌هایتان ضربه می‌زدید، فکر نمی‌کردید که آنها به قتل برسند؟

ضربه‌ها را مطابق آموزش‌های محمود سطحی می‌زدیم؛ به‌صورت و سرشان. طوری که زخم‌ها عمیق نباشد.

اما اکثر آنها می‌گویند که اگر کمی دیرتر به بیمارستان می‌رسیدند ممکن بود جانشان را از دست بدهند؟

اشتباه کردیم.

معتادید؟

نه فقط هر از گاهی در قهوه‌خانه قلیان می‌کشیدیم.

ارسال نظر