حادثه 24 - پروانه جان داد و جان بخشید پروانه دچار مرگ مغزی شده بود. او نفس میکشید، اما با کلی سیم و لوله که به بدنش وصل بود. خبر مرگ مغزی همه را به هم ریخت. کسی باور نمیکرد او به همین راحتی به پایان راه رسیده باشد. همانجا بود که دخترش گفت مادرش به او وصیت کرده است که اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنند. با اینکه خبر شوکهکننده بود، اما پسر و همسر پروانه هم موافق این کار بودند. آنها روز شنبه به بیمارستان رفتند و رضایت دادند
بهطرز عجیبی پس از سکته مغزی و ایست قلبی احیا شد. انگار هنوز کاری مانده بود که باید انجام میداد. با اینکه دیگر هیچوقت نتوانست چشمانش را باز کند، اما با همان وضع هم دست بخشندهای شد برای آنانی که هنوز میتوانند زندگی کنند. پروانه سخاوتمندانه قبل از پایان همیشگی زندگیاش جان چند بیمار نیازمند را نجات داد. این مادر مهربان بارها به فرزندانش وصیت کرده بود که اگر روزی اتفاقی برایش افتاد، غم و اندوه، آنان را از یاد بیماران در صفِ پیوند دور نکند. آنطور که اقوام پروانه میگویند این زن ٥٥ ساله کارت اهدای عضو نداشت و هیچ وقت هم دنبال آن نرفت، اما به دخترش گفته بود که پس از مرگ، اعضای بدنش را اهدا کنند. عاقبت دست تقدیر همانی را رقم زد که پروانه میخواست. او دچار مرگ مغزی شد، اما توانست به چند نفر زندگی هدیه کند.
چندسالی میشد که فشار خون داشت، دارو مصرف میکرد و هر از گاهی هم چکاپ میشد، اما بیماریاش را زیاد جدی نمیگرفت؛ شاید به این دلیل بود که هیچوقت فکرش را هم نمیکرد فشار خون ممکن است چه عواقبی به دنبال داشته باشد. با اینحال چندبار به دخترش گفته بود پس از مرگش اعضای بدنش را اهدا کنند. این را پریسا همان روزی گفت که پزشکان اعلام کردند پروانه دچار مرگ مغزی شده است و دیگر هیچ کاری نمیشود برایش انجام داد. پریسا ٢٨ساله همراه برادر بزرگترش مهدی، حاصل زندگی مشترک پروانه با همسرش هستند. آنها همان روز در بیمارستان بعثت تصمیمشان را گرفتند. پدر خانواده هم رضایت داشت. آنطور که خواهر پروانه میگوید، آنها روز پنجشنبه خبردار شدند که پروانه مرگ مغزی شده است: «حال او روز چهارشنبه بد شد. سردرد شدیدی داشت. وقتی اورژانس رسید، به ما گفت سکته مغزی است. بلافاصله او را به بیمارستان بعثت بردند.» پروانه وقتی به بیمارستان رسید که دیگر کاری از دست کسی برنمیآمد. سکته مغزی، قلب او را هم از تپش انداخته بود. با اینحال پزشکان تلاش کردند تا حداقل قلب او احیا شود؛ تلاشی که در کمال ناباوری پس از ١٠ دقیقه به ثمر نشست. قلب پروانه دوباره شروع به تپیدن کرد، اما او همچنان بیهوش بود. فردای آن روز یعنی پنجشنبه هفته گذشته، نظر قطعی پزشکان به خانواده اعلام شد. پروانه دچار مرگ مغزی شده بود. او نفس میکشید، اما با کلی سیم و لوله که به بدنش وصل بود. خبر مرگ مغزی همه را به هم ریخت. کسی باور نمیکرد او به همین راحتی به پایان راه رسیده باشد. همانجا بود که پریسا گفت مادرش به او وصیت کرده است که اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنند. با اینکه خبر شوکهکننده بود، اما پسر و همسر پروانه هم موافق این کار بودند. آنها روز شنبه به بیمارستان رفتند و رضایت دادند. بعد هم پیکر پروانه برای جداسازی اندام به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شد. خواهر پروانه به میگوید: «آخرین دیدار ما روز یکشنبه بود. همه او را برای آخرینبار دیدیم. بعد هم به اتاق عمل رفت.» آنطور که مسئولان بیمارستان اعلام کردهاند، کبد و دو کلیه این زن بخشنده، به چند بیمار نیازمند اهدا شد.
پیکر این زنِ زندگیبخش روز دوشنبه تشییع و به خاک سپرده شد. خانواده پروانه هم مشغول مراسم سوگواریاند. آنان با اینکه عزیزشان را از دست دادهاند، دلخوشی بزرگی دارند؛ اینکه توانستهاند خواسته عزیزشان را اجابت کنند و او را به آرامش برسانند.