حادثه 24 - دو سال پس از سقوط هواپیمای ای تی آر شرکت آسمان در ارتفاعات دنا که منجر به جان باختن همه سرنشینان این هواپیما شد، خانواده های بازماندگان این سانحه هوایی از حال و هوای این روزهای شان می گویند.
کلید را از روی در بر میدارد و بعد به خواب میرود. به امید اینکه نیمههای شب صدای چرخیدن کلید روی در او را از خواب بیدار کند، در باز شود و پسرش را در چارچوب ببیند. این کار هر شب مادر داغدیده است. مادری که قلههای برفی دنا پسرش را به او پس نداد. دو سال از آن صبح شوم میگذرد؛ اما هنوز هم مرگ پسرش را باور نکرده و روزها و شبها به انتظار مینشیند. این تنها بخشی از مصیبتهای خانواده مسافران ٣٧٠٤ است؛ خانوادههایی که هنوز هم داغدار هستند. از آن بیستونهم بهمن سال ٩٦، آن یکشنبه غمانگیز دو سال میگذرد اما داغ دل خانواده مسافران این پرواز همچنان تازه است. دلتنگی واژهای است که امان این خانوادهها را بریده؛ خانوادههایی که قلههای یخزده دنا عزیزانشان را در خود جای داد. حالا مجازات مقصران این حادثه تنها خواسته این خانوادههاست. دو سال میگذرد اما هنوز هم اکثر آنان دیه دریافت نکردهاند؛ چون پول نمیخواهند فقط مجازات میخواهند. تنها چیزی که شاید از دردشان کم کند، همین است. برای همین با جدیت به دنبال پرونده هستند. پروندهای که در آن کارشناسان مقصران را اعلام کردهاند و همه منتظر نظر قاضی دادگاه هستند. ٤٥درصد شرکت هواپیمایی آسمان، ٤٠درصد سازمان هواپیمایی کشور و ٥درصد هم تیم پروازی در این حادثه مقصر شناخته شدهاند؛ ولی هنوز حکمی از سوی دادگاه صادر نشده است.
هواپیمای ایتیآر ۷۲ شرکت هواپیمایی آسمان ٥٠ دقیقه پس از برخاستن از فرودگاه مهرآباد در قله پازن پیرکوه دنا و در نزدیکی روستای کهنگان از توابع پادنا به کوه برخورد کرد. شرایط جوی محل حادثه و بارش سنگین برف به حدی بود که حتی پیداکردن لاشه هواپیما ساعتها به طول انجامید. چهار ماه از حادثه گذشت تا اینکه پیکر تمام سرنشینان کشف و تحویل خانوادهها شد. حالا با اینکه دو سال از این ماجرای تلخ میگذرد، ولی حال هیچکدام از خانوادهها خوب نیست. فقط خودشان میدانند که چه دردی را تحمل میکنند. برای همین با ساختن یک گروه تلگرامی هرازگاهی به هم دلداری میدهند و با هم همدردی میکنند؛ هر سانحه هوایی یا حتی زمینی داغشان را تازهتر میکند. از فراموششدن گله دارند، با این حال با جدیت پرونده را پیگیری میکنند و خواستار مجازات هستند.
پا به پای خانوادههای پرواز اوکراین اشک ریختیم
امید انصاری برادر افشین انصاری است. مردی که جزو مسافران این پرواز بود. امید انصاری با توصیف حال بد خانوادههای داغدار به خبرنگار ما میگوید: «ما خانوادهها در این مدت همیشه با هم در ارتباط بودیم. هیچکدام حال خوبی نداریم. هرکس به یک نحوی هنوز هم عذاب میکشد. مادری که شبها کلید را از روی در برمیدارد تا پسرش برگردد، پدر صبح و ظهر و شب سر خاک دخترش میرود، خانوادهای که کولهبارشان را جمع کردهاند و نزدیک مزار عزیزشان خانه گرفتهاند تا بتوانند هر روز سر خاک بروند. ما هم حال و روز خوبی نداریم. برادرم پذیرش دکترای حقوق و مدیر حقوقی صندوق کارآفرینی امید استان کهگیلویهوبویراحمد بود. از او دو دختر هفت و سیزده ساله به یادگار مانده؛ آناشید و آرشیدا. با اینکه مادرشان آنها را پیش مشاور میبرد و در این مدت تمام تلاشش را کرد تا نبود پدرشان آنها را عذاب ندهد، اما هنوز هم آرشیدا به من میگوید امروز عجیب دلم هوای پدرم را کرده است. هرازگاهی اشک در چشمانش حلقه میزند و میگوید کاش پدرم الان کنارم بود و در آغوشش میگرفتم. من در این مدت پیرشدن برادرم و خردشدن پدر و مادرم را به چشم دیدم. حالشان به جای اینکه بهتر شود بدتر میشود و این همهمان را عذاب میدهد.»
افشین یک ساعت پیش از پرواز به همکارانش اعلام کرده بود که وضع هوا بد و ممکن است پرواز کنسل شود. با این حال آن پرواز لغو نشد و این همه خانواده عزادار شدند. امید انصاری این جملهها را با بغض میگوید: «کاش پرواز کنسل شده بود. اینکه هنوز هم نمیدانیم دقیقا مقصر کیست و چه مجازاتی در انتظارش است، واقعا برایمان سخت است. با اینکه کارشناسان نظر خود را اعلام کردهاند و درصد مقصران را مشخص کردهاند، ولی دادگاه هنوز رأی خود را صادر نکرده است. ما جزو خانوادههایی بودیم که دیه نگرفتیم؛ چون واقعا پول برایمان اهمیتی ندارد. چند خانواده دیگر هم همینطور بودند. ما فقط موضوع قضائی برایمان اهمیت دارد و اینکه نتیجه چه میشود. برای همین اصلا به دنبال دیه نرفتیم؛ ولی آنهایی دنبالش بودند که گویا دیه را دریافت کردهاند.»
سانحه هواپیمای اوکراین تکرار خاطرات تلخ خانواده مسافران یاسوج بود؛ خاطراتی که یادآوریاش درست به اندازه همان روز، همه آنها را عذاب میدهد. روز سقوط هواپیمای اوکراین برای این خانواده روز درد بود: «درد ما مثل خاکستری بود که کمی خاموش شده بود؛ اما این سانحه مثل یک باد دوباره آتش را شعلهور کرد. با دیدن فیلمها و صحبتهای تک تک این خانوادهها، همانقدر اشک ریختیم که روز حادثه سقوط هواپیمای یاسوج گریه کردیم. امیدوارم خدا به همه آن خانوادهها صبر بدهد تا بتوانند این داغ عظیم را تحمل کنند؛ چون این درد واقعا بزرگ است و به همین راحتیها فراموش نمیشود. اینکه فراموش شدهایم هم برایمان یک غم دیگر است. هیچکس یادی از ما نمیکند. فقط آقای دکتر رخشندهمند از سال پیش به دنبال تک تک خانوادههای پرواز یاسوج گشت و از همه ما خاطراتی از عزیز از دسترفتهمان جمعآوری کرد و قرار است این کتاب تا آخر امسال رونمایی شود.»
پروازی که همیشه ناامن بود
نمیدانست دخترش با این پرواز قرار است به یاسوج برگردد. از این پرواز خوشش نمیآمد. هر بار که با این پرواز سفر کرده بود، احساس ناامنی او را آزار میداد. برای همین از دخترش خواسته بود که با این پرواز سفر نکند؛ اما بعد از سقوط تلخ متوجه شد که نام دخترش در لیست قربانیها قرار دارد. دکتر نظری حالا دو سال است که داغدار دختر سیویک سالهاش است. دختری که برای دیدن خواهرش به تهران رفت و هنگام برگشت به خانه دچار حادثه شد: «دو سه بار خودم و یکی دوبار هم با دخترم با این پرواز سفر کرده بودیم. هر بار هم احساس ناامنی میکردیم. برای همین به مژگان گفتم با این پرواز برنگرد. نمیدانم چرا دوباره با همین پرواز برگشته بود. من خبر نداشتم. وقتی متوجه شدم، خیلی شوکه بودم. هنوز هم باورم نمیشود که دخترم را به همین راحتی از دست دادهام؛ دختر تحصیلکردهام که قرار بود بسیار موفق باشد. او دکترای فیزیولوژی داشت و همیشه در حال تحصیل بود. اهداف زیادی داشت که همه آنها را در قله دنا جا گذاشت. ما هم جزو خانوادههایی بودیم که دیه نگرفتیم. من به دیه دخترم نیاز ندارم، فقط به مجازات مقصر مرگ او نیاز دارم تا شاید کمی از این درد جانکاهمان کم شود. حال هیچکدام از اعضای خانواده خوب نیست. مسلما هیچوقت فراموش نمیشود. شاید سالها بگذرد و کمی از غم و ناراحتیمان کمتر شود ولی این مسأله هرگز از یادمان نمیرود.»
همه امیدمان به قوه قضائیه است
همه چیز به دست فراموشی سپرده شد. کسی یادی از ما نکرد. فقط خودمان هستیم که به هم دلداری میدهیم، شاید کمی از دردمان تسکین پیدا کند. اینها را عنایت امیدیپور، برادر جلالالدین به خبرنگار ما میگوید: «من در همان روز وقوع حادثه خودم را به محل رساندم. نهتنها برای پیکر برادرم بلکه تا آخرین پیکری که پزشک قانونی استان کهگیلویهوبویراحمد تحویل خانوادهاش داد، آنجا را رها نکردم و از روز نخست حادثه تا پایان عملیات جستوجو و انتقال پیکرهای جانباختگان در شهرستان دنا حضور داشتم. روزهای خیلی بدی بود. هنوز هم از یادمان نرفته. برادرم بیستوپنجساله بود و لیسانس برق داشت. آن روز برای دیدن مادرم از تهران به یاسوج میرفت. مادرم بیمار شده بود. برادرم در تهران زندگی میکرد. وقتی شنید مادرم مریض است، گفت سریع خودش را میرساند. اما هرگز نرسید و نتوانست مادر را ببیند. یک ساعت پیش از پرواز به مادرم گفته بود، نگران نباش من دارم پرواز میکنم و میآیم. یادآوری این لحظات واقعا حالمان را بد میکند. برادرم در تهران دانشجو بود و در بیمارستان هم کار میکرد. چون در شهرستان یاسوج به خاک سپرده شد، برای آرامشدن به شهرستان میروم. جای خالی او برای من و خانواده خصوصا پدر و مادر پیرم خیلی سخت و خالی است. ما هم هنوز دیه نگرفتیم. نخستین چیزی که برایمان اهمیت دارد، برخورد با مقصران این حادثه است. انتظار ما این است که با جدیت و شدت با مقصران برخورد شود تا دوباره شاهد این اتفاقات نباشیم. درد ما وقتی مداوا میشود که مجازات مقصران را ببینیم. برای همین تنها امیدمان به قوه قضائیه است. با هر سانحه هوایی و جادهای و قطار و اتوبوس دانشگاه آزاد روزهای سخت برایمان تداعی میشود و این عذابمان میدهد. کاش کسی به فکر ما باشد و کمی از درد ما کم کند.»