حادثه 24 - 4پسر کمسنوسال از شهرستان به پایتخت سفر کردند به امید اینکه پولدار شوند؛ اما سر از دنیای دزدان در آوردند. آنها خانه مرد تبهکاری را اجاره کردند و به جای کرایه خانه به او گوشی سرقتی میدادند.
متهمان این پرونده 4پسر18سالهاند که با یکدیگر فامیل هستند و 7ماه قبل تصمیم گرفتند برای کار از یکی از شهرهای غربی کشور به تهران سفر کنند. آنها با خودروی پرایدی که داشتند راهی پایتخت شدند، به تصور اینکه کار خوبی گیرشان میآید و پولدار میشوند، اما با گذشت مدتی از حضورشان در تهران حتی نتوانستند خانهای اجاره کنند. این 4پسر ناچار بودند شبها داخل پراید بخوابند و روزها بهدنبال کار بروند، تا اینکه با مردی تبهکار آشنا شدند. این مرد در ازای فراهم کردن جای خواب، 4جوان را استخدام کرد و به آنها آموزش داد تا دست به سرقت بزنند.
شبی یک گوشی
شگرد این پسران کم سن و سال این بود که سوار بر پراید میشدند و حوالی میدان آزادی و سه راه آذری، مسافر سوار میکردند. در بین راه نیز با تهدید چاقو اموال طعمههایشان را سرقت میکردند و در این میان هرکدام از آنها باید شبی یک گوشی موبایل سرقتی تحویل مرد تبهکار میدادند تا اجازه دهد که در خانهاش بمانند. سرقتهای این گروه ادامه داشت و با شکایت مالباختهها، گروهی از مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری دزدان آغاز کردند.
دستگیری
سرنخی از اعضای این باند در دست پلیس نبود، چرا که همه مالباختهها میگفتند پلاک خودروی پراید متهمان خوانا نبود تا اینکه آخرین شاکی پرونده موفق شد شماره پلاک آنها را یادداشت کند. مالباخته که وکیل دادگستری بود در شکایت خود گفت: بهعنوان مسافر سوار خودروی پرایدی شدم که سرنشینان با تهدید چاقو تمام اموالم را ازجمله پول، موبایل، دستبند و انگشتر طلایم را سرقت کردند. در همه مدتی که گرفتار دزدان بودم بهدنبال یک سرنخ از آنها بودم تا اینکه پس از سرقت حوالی تهرانسر مرا از خودرو به بیرون انداختند. هر چند آنها تلاش کردند طوری مرا رها کنند که موفق به دیدن شماره پلاک ماشین نشوم اما هر طوری بود پلاک را دیدم و شمارهاش را به خاطرم سپردم.
اظهارات آقای وکیل سرنخی شد برای بازداشت متهمان. اعضای این گروه پس از دستگیری به زورگیریهای سریالی اقرار کردند و با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتردر اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
آموزش دزدی
یکی از این پسران کم سن و سال میگوید تصورش از تهران این نبود. او که پیش از این حتی یکبار هم به پایتخت سفر نکرده بود، فکر میکرد به راحتی میتواند کار پیدا کند و وضعش خوب شود اما حالا مدعی است که همه تصوراتش اشتباه بود.
چرا فکر میکردی در تهران پولدار میشوی؟
در شهر ما همه از تهران تعریف میکردند. میگفتند کلی آدم پولدار دارد و میشود به راحتی در آنجا کار گیر آورد و پول درآورد؛ فقط کافی است که زرنگ باشی. خیلی دلم میخواست به اینجا بیایم اما خانوادهام اهل مسافرت نبودند. تا اینکه بالاخره با بچههای فامیل تصمیم گرفتیم به پایتخت سفر کنیم اما وقتی رسیدیم، هر چه گشتیم کار مناسبی پیدا نکردیم و مجبور شدیم کارگری کنیم.
پس چه شد که دزدی را انتخاب کردید؟
حدود 7ماه پیش بود که به تهران آمدیم. ابتدا روزهای سختی داشتیم تا اینکه هر 4نفرمان کار پیدا کردیم. آن هم چه کاری، کارگری با حقوق ناچیز. من کارگر ساختمان بودم و همدستانم در نمایشگاه ماشین، سوپرمارکت و باربری کار میکردند. شبها داخل ماشین میخوابیدیم و جایی نداشتیم. تصمیم گرفتیم خانهای اجاره کنیم اما آنقدر قیمت اجارهها بالا بود که بیخیال شدیم. تا اینکه با مردی به نام احمد آشنا شدیم. او سرکرده باند سرقت بود. به ما آموزش دزدی داد و قرارمان این شد که هر شب من و همدستانم یک گوشی موبایل سرقتی به او بدهیم و احمد هم در ازای گرفتن 4گوشی جای خواب به ما بدهد. ما هم قبول کردیم و اینطوری سرقتهایمان شروع شد.
از چند نفر سرقت کردید؟
تعدادشان از دستمان در رفته است. تقریبا هر شب بعد از پایان کار میرفتیم دزدی. چون باید یک گوشی تحویل احمد میدادیم. مابقی وسایل را هم میفروختیم و پولش را پسانداز میکردیم. تا اینکه لو رفتیم. راستش یک شب، درحالیکه هر 4نفرمان مست بودیم، مردی را سوار و از او زورگیری کردیم. اما حواسمان نبود که پلاک ماشین را بپوشانیم. فردای آن شب متوجه شدیم که پلاک را نپوشاندهایم و به همین دلیل ماشین پراید را به صاحبخانهمان فروختیم و پژو خریدیم و همان پلاک را روی پژو گذاشتیم ولی با این حال گیر افتادیم. صاحبخانهمان اما از روزی که ما دستگیر شدیم فراری شده و پلیس در تعقیبش است.