حادثه 24 - مردان افغان که به اتهام قتل زن مطلقه بازداشت شدهاند روز گذشته پای میز محاکمه ایستادند.
پرونده صبح دیروز در شعبهدوم دادگاه کیفری یک استان تهران رسیدگی شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه از سوی قاضی زالی، نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و کیفرخواست را قرائت کرد. او گفت: «۲۴شهریورسال۹۶، مأموران پلیس هنگام گشتزنی حوالی دریاچه خلیج فارس به راننده یک خودرو که مردی ۳۰ساله و تبعه افغان بود مظنون شدند و او را بازداشت کردند. بررسیها نشان داد که خودرو متعلق به زنی به نام رؤیا است که چند ساعت بعد جسد این زن حوالی دریاچه کشف شد. تحقیقات بعدی نشان داد که رؤیا راننده آژانس است که برای انتقال مسافر محل کارش را ترک کرده و دیگر برنگشته بود. به این ترتیب مرد افغان که مسعود نام داشت در بازجوییها به قتل رؤیا با همدستی دو نفر از دوستانش به نامهای امان و ارسلان اقرار کرد. او گفت کسی که رؤیا را به قتل رسانده امان است. به این ترتیب دو متهم دیگر دستگیر شدند و امان با اقرار به جرمش گفت: «خودروی رؤیا را کرایه کردیم تا خودروی او را سرقت کنیم که مقاومت کرد به همین دلیل با روسری که سرش بود او را خفه کردم. بعد از قتل من و ارسلان فرار کردیم، اما خودروی مقتول را مسعود سرقت کرد و ما در این سرقت نقشی نداشتیم.»
به این ترتیب سه مرد جوان راهی زندان شدند و در حالیکه تحقیقات در این زمینه ادامه داشت مسعود در بازجوییهای بعدی خودش را عامل قتل معرفی کرد و گفت امان در قتل نقشی نداشته است. نماینده دادستان در آخر گفت: «به این ترتیب مسعود به اتهام قتل عمد و مباشرت در سرقت و دو متهم دیگر به اتهام معاونت در قتل و مباشرت در سرقت راهی زندان شدند. برای آنها درخواست اشد مجازات دارم.»
در ادامه متهم ردیف اول بعد از درخواست قصاص از سوی اولیایدم درجایگاه قرار گرفت. او این بار قتل را انکار کرد و گفت: «رؤیا یک خودروی پراید داشت و در آژانس کار میکرد. روزی به عنوان مسافر سوار خودرواش شدم و فهمیدم او مطلقه است. امان و ارسلان از دوستانم بودند. آنها وقتی متوجه این موضوع شدند نقشه سرقت را طراحی کردند و وقتی با من صحبت کردند قبول کردم آنها را همراهی کنم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «روز حادثه طبق نقشه رؤیا را به پارکی حوالی دریاچه خلیج فارس دعوت کردم. وقتی رؤیا به پارک رسید ارسلان و امان به بهانه خرید همراه رؤیا به بیرون پارک رفتند، اما هرچه منتظر آنها شدم خبری نشد. دنبال آنها رفتم که بین راه جسد رؤیا را بین شمشادها دیدم. با اینکه رانندگی بلد نبودم سوار ماشین رؤیا شدم، اما توانستم ماشین را از محل دور کنم. بعد از طی مسافتی از ماشین پیاده شدم و داشتم ماشین را برانداز میکردم که مأموران به من مشکوک شدند و دستگیر شدم. همان شب بود که با کشف جسد رؤیا به قتل اعتراف کردم.»
در ادامه دو متهم دیگر در جایگاه قرار گرفتند، اما جرمشان را انکار کردند.
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.