حادثه 24 - مرد محکوم به مرگ که به اتهام قتل پدرخواندهاش در بازداشت به سر میبرد با پرداخت دیه موفق به جلب رضایت اولیایدم و فاصله گرفتن از طناب دار شده است. متهم در آخرین جلسه رسیدگی به پرونده مدعی شده که قادر به پرداخت دیه نیست و درخواست کردهاست که مبلغ مورد نظر قسط بندی شود.
اردیبهشتسال۸۳، مأموران پلیس از مرگ مشکوک مرد میانسالی در یکی از بیمارستانهای شهر باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به مرتضی ۵۰ساله بود که بر اثر اصابت چند ضربه چاقو زخمی شده و بعد از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت خونریزی فوت کردهبود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، اولین بررسیها نشان داد عامل قتل فرزند خوانده مقتول به نام پرویز ۲۵ساله است. پرویز تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه یکماه بعد از حادثه دستگیر شد. او در بازجوییها با اقرار به قتل در شرح ماجرا گفت: «پدرم معتاد بود به همین دلیل مادرم طلاق گرفت. من و برادر بزرگم بعد از طلاق با مادرم زندگی میکردیم تا اینکه سال۶۷ مادرم با مرتضی آشنا شد و با هم ازدواج کردند. آنها صاحب دو فرزند دختر و پسر به نامهای لیلا و کیوان شدند. مرتضی مرد بداخلاقی بود و مدام مادرم را کتک میزد. این گذشت تا اینکه به خدمت سربازی رفتم.»
متهم ادامه داد: «محل خدمتم شهرستان بود به همین دلیل برای مادرم نامه میفرستادم، اما به هیچکدام از آنها جواب نمیداد. روزی که به ملاقاتم آمده بود در این مورد با او صحبت کردم که گفت نامهها را ندیده است. از جوابش تعجب کردم تا اینکه فهمیدیم مرتضی نامهها را پاره کرده تا به دست مادرم نرسد. مادرم سر این موضوع با مرتضی درگیر شد که با شکایت مرتضی، مادرم هفتماه به زندان افتاد. او بعد از آزادی فهمید مرتضی ازدواج کردهاست به همین دلیل طلاقش را گرفت، اما اجازه نداشت فرزندانش را ببیند به همین خاطر برای دیدن آنها مقابل مدرسهشان میرفت.»
متهم در خصوص خودکشیاش گفت: «یکی از روزهایی که مادرم به دیدن دخترش لیلا رفتهبود متوجه شد مرتضی موهای او را قیچی کردهاست این شد که مقابل خانه او رفت، اما کار به درگیری با همسر مرتضی رسید. همین باعث شد مادرم دوباره ۵۰روز دیگر را در زندان خورین سپری کند. او بعد از آزادی دوباره به ملاقات فرزندانش رفت که این بار نیز از مرتضی کتک خورد. این شرایط عذابم میداد به همین خاطر با خوردن قرص قصد خودکشی داشتم که زنده ماندم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «بعد از ناکامی در خودکشی خیلی با خودم کلنجار رفتم تا تصمیم به قتل گرفتم. روز حادثه چاقوی آشپزخانه را برداشتم و مقابل خانه مقتول رفتم. مرتضی وقتی مقابل در آمد معترض شد که چرا به آنجا رفتهام. این بهانه درگیری شد و در آن درگیری با چاقو چند ضربه زدم و گفتم این سزای عذابهای مادرم است. بعد از فرار همراه مادرم شبها در خیابان میخوابیدم تا اینکه دستگیر شدم.»
متهم بعد از اقرار به جرمش و بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به پرونده خواهر و برادرهای ناتنی متهم برای او درخواست قصاص کردند، اما معاون اول قوهقضائیه از طرف برادر خردسال متهم درخواست دیه کرد. در ادامه هیئت قضایی بعد از شنیدن آخرین دفاع متهم را به هفتسال حبس و پرداخت دیه محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد تا اینکه متهم بعد از سپری کردن دوران محکومیت با نوشتن نامهای برای پرداخت دیه اعلام کرد که توانایی پرداخت پول را ندارد. به این ترتیب متهم بار دیگر در همان شعبه محاکمه شد. او در آخرین دفاعش گفت: «زمان حادثه ۲۵سال سن داشتم و حالا ۴۰سالهام. بهترین روزهای عمرم در زندان گذشت. از دادگاه تقاضا دارم با درخواستم موافقت کنند تا هر چه زودتر آزاد شوم و بتوانم دیه را به صورت اقساط پرداخت کنم.»
در پایان هیئت قضایی برای تصمیم گیری در این خصوص وارد شور شد.