زمان مطالعه: 4 دقیقه

قتل دوست در باغ متروکه / قاتل : فکر میکردم او سارق است

پسر جوانی که متهم است در باغ متروکه‌ای حوالی شهریار دوستش را به قتل رسانده‌است در بازجویی‌ها مدعی شد که در تاریکی شب فکر کرده دوستش سارق است.
04 دی 1398
شناسه : 27994
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/27994
976+
بالا
پسر جوانی که متهم است در باغ متروکه‌ای حوالی شهریار دوستش را به قتل رسانده‌است در بازجویی‌ها مدعی شد که در تاریکی شب فکر کرده دوستش سارق است.

 حادثه 24 - پسر جوانی که متهم است در باغ متروکه‌ای حوالی شهریار دوستش را به قتل رسانده‌است در بازجویی‌ها مدعی شد که در تاریکی شب فکر کرده دوستش سارق است.

ششم مهرماه امسال بود که مردی به مأموران پلیس شهرستان شهریار تلفنی خبر داد که جسد خونین پسرش را در حوالی باغ متروکه‌ای کشف کرده‌است.

با اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس راهی محل حادثه شدند که دریافتند پسر جوان که حمید نام دارد بر اثر اصابت جسم سختی به سرش به کام مرگ رفته‌است.

پدر مقتول گفت: ساعتی قبل دختر مورد علاقه پسرم به در خانه ما آمد و گفت همراه پسرم به باغ متروکه‌ای رفته بودند که مردی با چوب دستی پسرم را زخمی می‌کند او هم از ترس فرار می‌کند و به ما خبر می‌دهد‌. بعد از آن همراه دختر مورد علاقه‌اش به باغ متروکه آمدیم که جسد پسرم را در نزدیکی باغ پیدا کردیم. دختر مورد علاقه مقتول گفت: شب بود که همراه حمید به باغ رفتیم که ناگهان چوبی به طرف ما پرتاب شد و به سر حمید برخورد کرد. حمید خونین نقش بر زمین شد و من هم از ترس فرار کردم.

بررسی‌های مأموران نشان داد باغ متروکه پاتوق مقتول و دوستانش بوده که به آنجا رفت و آمد داشته‌اند. از سوی دیگر مأموران دریافتند که نگهبان باغ یکی از دوستان مقتول به نام شایان است که پس از حادثه از محل گریخته‌است. بنابراین مأموران شایان را به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه شامگاه دوشنبه دوم دی‌ماه وی را در حوالی میدان خراسان دستگیر کردند.

متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و به قتل دوستش اعتراف کرد.

وی گفت: حمید از دوستان نزدیک من بود و ‌برای مصرف مواد به باغ رفت‌وآمد داشت. شب حادثه صدایی به گوشم رسید و از اتاق نگهبانی بیرون آمدم. هر چقدر صدا زدم چه کسی وارد باغ شده‌است کسی جواب نداد که فکر کردم سارق است و در تاریکی شب چوب دستی به طرفش پرتاب کردم که صدای ناله‌اش بلند شد. وقتی بر بالینش رفتم دیدم که دوستم حمید است و او را به اتاق نگهبانی بردم و وقتی حالش بهتر شد از باغ رفت اما ساعتی بعد فهمیدم فوت کرده‌است که از ترس فرار کردم. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی شعبانی، بازپرس شعبه چهارم در اختیار مأموران پلیس شهریار قرار گرفت.

ارسال نظر