حادثه 24 - پسر چوپان که با معرفی خود بهعنوان دامدار ثروتمند قصد ربودن یکی از شاخهای اینستاگرامی را داشت از سوی قضات دادگاه کیفری بازداشت شد.
صبح دیروز دختر جوانی که از مدلهای معروف و پرطرفدار شبکه اینستاگرام بود با مراجعه به شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران درباره شکایت خود از یک پسر جوان به قضات گفت: من صفحه اینستاگرامی پرمخاطبی دارم و خودم نیز بهعنوان مدل در ایران و ترکیه فعالیت دارم البته برای رسیدن به این جایگاه خیلی تلاش و هزینه کردم اما الان صفحهام از پرآگهیترین صفحات شبکههای مجازی است و افراد مختلفی درخواست تبلیغ کالا و حرفهشان را در صفحه من میدهند.
چند ماه قبل پسر جوان و خوش قیافهای برایم پیام گذاشت و از من خواست برای کارش تبلیغ کنم. عکسهایش را که دیدم فکر کردم پولدار است، چرا که با خودروهای مدل بالا و لباسهای مارک دار و گران قیمتی عکس انداخته بود به همین خاطر قبول کردم برای بستن قرارداد و صحبت با او ملاقات کنم. روز حادثه از من خواست به محل کارش در مهرشهر کرج بروم. اما وقتی به آنجا رسیدم و این پسر را دیدم از تعجب جا خوردم هر چند ظاهری مرتب و خوش قیافه داشت اما او مرا به یک بیابان برد که حدود 100 رأس گوسفند در آنجا بود بعد هم گفت تو باید برای من و گوسفندهایم تبلیغ کنی.
از شنیدن حرفهایش خیلی عصبانی شدم و به نظرم رسید مرا مورد تمسخر قرار داده است بههمین خاطر گفتم من نمیتوانم برای شغل شما تبلیغ کنم. بعد هم میخواستم از آنجا بروم که پیشنهاد داد با خودرواش که بعد فهمیدم از دوستش قرض گرفته بود مرا به تهران برساند. با بیمیلی قبول کردم اما بین راه ناگهان او تغییر مسیر داد و میخواست مرا به سمت شهریار ببرد. اعتراض کردم و از او خواستم خودرو را نگه دارد تا من پیاده شوم. اما او بر سرعتش افزود من که خیلی ترسیده بودم شیشه خودرو را پایین کشیدم تا خودم را بیرون بیندازم اما او با من درگیر شد و مرا مجروح کرد. هرطوری بود خودم را از دستش خلاص کردم و از پنجره بیرون پریدم و فرار کردم.
قضات بعد از شنیدن این ماجرا از متهم خواستند تا در این باره از خود دفاع کند. پسر جوان در حالی که منکر موضوع آدم ربایی بود، گفت: من نمیخواستم او را بدزدم و قصد مزاحمت هم نداشتم. فقط میخواستم مرا بهعنوان یک دامدار ثروتمند در صفحه اینستاگرامش معرفی و برایم تبلیغ کند اما او قبول نکرد. بین راه هم میخواستم کمی بیشتر با او باشم و وقت بگذرانم اما او شروع به سرو صدا کرد و خودش را بیرون انداخت. الان هم حاضرم با او ازدواج کنم. البته من زن دارم اما اگر موافق باشد او را هم به عقد خودم درمیآورم. اما دختر جوان که از شنیدن حرفهای این پسر بشدت عصبانی شده بود شروع به اعتراض کرد و خواهان مجازات وی شد.
در پایان جلسه قضات دستور بازداشت متهم را صادر کردند و برای صدور حکم وارد شور شدند.