زمان مطالعه: 5 دقیقه

آتش زدن همسر صیغه ای و صاحبکار به دست مرد خشمگین

مرد خشمگین وقتی فهمید همسر صیغه‌ای اش دیگر حاضر به ادامه زندگی با او نیست دست به اقدام وحشتناکی زد و او و صاحبکارش را به آتش کشید و جان شان را گرفت.
28 آبان 1398
شناسه : 27049
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/27049
2480+
بالا
مرد خشمگین وقتی  فهمید همسر صیغه‌ای اش دیگر حاضر به ادامه زندگی با او نیست دست به اقدام وحشتناکی زد و او و صاحبکارش را به آتش کشید و جان شان را گرفت.

حادثه 24 - مرد خشمگین وقتی  فهمید همسر صیغه‌ای اش دیگر حاضر به ادامه زندگی با او نیست دست به اقدام وحشتناکی زد و او و صاحبکارش را به آتش کشید و جان شان را گرفت.

عصر پانزدهم فروردین سال ۹۶ خبر وقوع آتش سوزی مهیب در کارگاهی در حوالی نعمت آباد  به پلیس اعلام شد . ماموران پلیس به کارگاه خیاطی رفتند و  دریافتند  یکی از کارگران کارگاه به نام امید دست  به آتش‌سوزی عمدی زده است و در این آتش سوزی همسر صیغه ای امید  به نام پروانه و صاحب کارگاه به  نام فتح ا... و سه نفر از کارگران کارگاه دچار سوختگی شده اند و امید پس از آتش سوزی مهیب گریخته است. زن جوان و چهار مرد دیگر به بیمارستان منتقل شدند  اما پروانه ۳۵ ساله یک روز بعد به خاطر شدت سوختگی تسلیم مرگ شد . سه کارگر کارگاه خیاطی نیز دچار سوختگی سطحی شده بودند که تحت درمان قرار گرفتند .

در این میان فتح ا... 50 ساله که به شدت سوخته بود و به سختی قادر به صحبت کردن بود گفت:  امید در کارگاه من کار می کرد. او وضع مالی خوبی داشت ولی چون مدتی بود از همسرش جدا شده بود،حال روحی او به هم ریخته بود . به همین خاطر  چون پروانه را از قبل می شناختم و می دانستم از وقتی از همسرش جدا شده وضع مالی بدی دارد او را به امید معرفی کردم تا با هم ازدواج کنند و زندگی شان سرو سامان بگیرد. وی ادامه داد: امید به توصیه من به ملاقات پروانه رفت و پس از چند جلسه دیدار، به او علاقه مند شد و پروانه را به عقد موقتش درآورد. قرار بود آن ها تا چند ماه آینده با هم  عقد دایم کنند.در این مدت امید مقدار زیادی طلا برای پروانه خرید و چند میلیون تومان پول به او داد تا دندان هایش را درست کند. اما دو ماه بعد  نمی دانم چرا پروانه گفت از ازدواج دایم با امید  منصرف شده و دیگر نمی خواهد با اورابطه داشته باشد. این مرد گفت: امید که از شنیدن حرف های پروانه عصبانی بود با من تماس گرفت و از من کمک خواست تا میانجی گری کنم و پروانه را برای صحبت کردن به کارگاه خیاطی ام  بکشانم. من پروانه را به کارگاه دعوت کردم اما وقتی امید حرف های او را شنید عصبانی شد و من را هم در این ماجرا مقصر می دانست. او گالن  بنزینی را که از قبل تهیه کرده بود روی سر من و پروانه  پاشید. چون بخاری در گوشه کارگاه روشن بود همه جا شعله ور شد و من دیگر چیزی نفهمیدم. در حالی که تلاش پلیس برای ردیابی مرد آتش افروز ادامه داشت فتح ا... نیز براثر شدت سوختگی جان باخت.

پلیس به پرس و جو از سه کارگر کارگاه پرداخت و آن ها همگی حرف های فتح ا... را تایید کردند. در حالی که هیچ ردی از امید به دست نیامده بود ،اولیای دم زن جوان و فتح ا... به دادگاه رفتند و برای امید اشد مجازات خواستند. سه کارگری هم که در این ماجرا دچار سوختگی شده بودند تقاضای دریافت دیه را مطرح کردند. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا امید  غیابی محاکمه شود.

ارسال نظر