زمان مطالعه: 4 دقیقه

دختر فراری در دادگاه به متهم ابراز علاقه کرد

دختر دانش آموزی که از خانه فرار کرده و چند روز با پسری جوان زندگی کرده بود در دادگاه مدعی شد پسر جوان به او تجاوز نکرده و دوست دارد با او ازدواج کند.
27 آبان 1398
شناسه : 27021
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/27021
2859+
بالا
دختر دانش آموزی که از خانه فرار کرده و چند روز با پسری جوان زندگی کرده بود در دادگاه مدعی شد پسر جوان به او تجاوز نکرده و دوست دارد با او ازدواج کند.

حادثه 24 - دختر دانش آموزی که از خانه فرار کرده و چند روز با پسری جوان زندگی کرده بود در دادگاه مدعی شد پسر جوان به او تجاوز نکرده و دوست دارد با او ازدواج کند.

چندی قبل زن میانسالی که مدعی بود پسر جوانی دختر 16 ساله‌‌اش را ربوده و مورد تعرض جنسی قرار داده است به‌دادگاه رفت و شکایتی تسلیم کرد. خیلی زود پسر جوان شناسایی شد و پس ازدستگیری در شعبه یک دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی رنجبر تحت محاکمه قرار گرفت.

در ابتدای جلسه دادگاه مادر دختر نوجوان به قضات گفت: دخترم دو روز در چنگال این متهم گرفتار بوده است او با نیرنگ دخترم را از خانه فراری داده و به‌طرف خودش کشاند.

در ادامه سامیار، این جوان 20 ساله پای میز محاکمه ایستاد و گفت: من اتهام تعرض را قبول ندارم چون مهسا خودش راضی به این ارتباط بود. حتی خودش به من زنگ زد که او را پیش خودم ببرم.

سامیار سپس گفت: چند وقتی بود که با مهسا دوست شده بودم او مرتب از اختلاف‌های شدید با خانواده‌اش صحبت می‌کرد تا اینکه یک روز به من زنگ زد وگفت، می‌خواهد از خانه فرار کند و از من خواست که به‌دنبالش بروم من هم با یک خودروی کرایه‌ای مقابل خانه‌شان رفتم و در غیاب والدینم، او را به خانه‌مان بردم مهسا دو روز پیش من ماند. ولی من به او تعرض نکرده‌ام.

در ادامه جلسه دادگاه مهسا درباره دوستی‌اش با سامیار به دادرسان دادگاه گفت: یک روز از کلاس درس ریاضی به خانه می‌رفتم که سامیار را کنار خیابان دیدم و از من خواست که با هم دوست شویم و شماره‌اش را به من داد بعد از طریق تلگرام با او تماس گرفتم و دوستی ما شروع شد.

قاضی: موضوع فرار از خانه را قبول داری؟

مهسا: بله. آقای قاضی من از سختگیری‌های پدر و مادرم خسته شده بودم برای همین تصمیم گرفتم به سراغ سامیار بروم این من بودم که به او زنگ زدم و به‌همراهش از خانه فرار کردم.

قاضی: چرا از خانه فرار کردی؟

مهسا: از اینکه هیچ استقلالی نداشتم خسته شده بودم به همه رفتار و گفتار من ایراد می‌گرفتند و بدون اجازه آنها حق نداشتم کاری انجام دهم.

قاضی:آیا متهم به تو تعرض کرد؟

مهسا: نه او به من تعرضی نکرد اگر الان هم شکایتی مطرح شده از سوی مادرم بوده است و من هیچ شکایتی ندارم.

قاضی: آیا واقعاً این پسر جوان را دوست‌داری و علاقه‌مند هستی با او ازدواج کنی؟

مهسا گفت: بله به او علاقه دارم.

قاضی همین سؤال را از متهم پرسید که او نیز گفت بله موافقم.

اگرچه مادر مهسا در جلسه دادگاه مخالفت‌های خود را مطرح کرد اما قضات از وی خواستند با مشاوره وتدبیر درباره این موضوع تصمیم بگیرد.

قضات در پایان جلسه دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.

ارسال نظر