زمان مطالعه: 8 دقیقه

پسر 17 ساله همکلاسی اش را کشت / آنها در گروه تلگرامی قرار دعوا گذاشته بودند + گفتگو با متهم

2دانش‌آموز 17ساله پس از کری‌خوانی در گروه تلگرامی کلاس با هم قرار دعوا گذاشتند اما این قرار با قتل یکی و بازداشت دیگری پایان یافت.
02 آبان 1398
شناسه : 26491
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/26491
4924+
بالا
2دانش‌آموز 17ساله پس از کری‌خوانی در گروه تلگرامی کلاس با هم قرار دعوا گذاشتند اما این قرار با قتل یکی و بازداشت دیگری پایان یافت.

حادثه 24 -  2دانش‌آموز 17ساله پس از کری‌خوانی در گروه تلگرامی کلاس با هم قرار دعوا گذاشتند اما این قرار با قتل یکی و بازداشت دیگری پایان یافت.

ساعت 19:30سه‌شنبه به قاضی ساسان غلامی، بازپرس جنایی تهران خبر رسید که نوجوانی 17ساله به‌دلیل ضربه چاقویی که به گردنش وارد شده به قتل رسیده است. با اعلام این گزارش، قاضی جنایی دستور تحقیقات پلیسی را صادر کرد و مشخص شد که مقتول عصر سه‌شنبه در خیابان با دوستش درگیر و با چاقو زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داده است.

وقتی کارآگاهان برای تحقیق در بیمارستان حاضر شدند، دوست مقتول نیز در آنجا حضور داشت. او گفت: عامل جنایت یکی از همکلاسی‌هایم به نام شهروز است. من، شهروز و مقتول در یک مدرسه و یک کلاس بودیم اما مدتی بود که مقتول از محله و مدرسه‌مان رفته بود، اما با این حال هنوز در گروه تلگرامی کلاس عضو بود.

ما در این گروه، هم مسائل درسی را مطرح می‌کردیم و هم مسائل دیگر را. گاهی هم دعوا داشتیم و کل‌کل. شهروز (عامل جنایت) اما خیلی‌ وقت‌ها با مقتول درگیر بود و آنها برای هم کری‌خوانی می‌کردند. چون از قبل با هم اختلاف داشتند و از زمانی که در یک کلاس درس می‌خواندیم، این اختلاف بین آنها وجود داشت.

وی ادامه داد: روز گذشته، (روز قبل از جنایت) بار دیگر این دو نفر با هم در گروه تلگرامی درگیر شدند و قرار گذاشتند تا حضوری یکدیگر را ببینند. محل قرار حوالی افسریه بود و من همراه مقتول که دوست صمیمی‌ام بود رفتم. وقتی رسیدیم شهروز تنها بود. از همان ابتدا شروع کرد به کری‌خواندن و کارشان به دعوا کشیده شد. من سعی داشتم میانجیگری کنم تا به دعوایشان خاتمه بدهم اما هردو عصبانی بودند و فحاشی می‌کردند. دوستم (مقتول) با مشت چند ضربه به شهروز زد و بعد او چاقویی از جیبش بیرون آورد و به سمت دوستم پرت کرد. چاقو به گردن دوستم خورد و خون آلود روی زمین افتاد. شهروز با دیدن این صحنه ترسید و فرار کرد. با این حال به‌دنبالش رفتم و با کمک مردم توانستیم گیرش بیندازیم. پس از آن، دوستم راکه خون زیادی از او رفته بود با آمبولانس اورژانس به بیمارستان رساندیم اما جراحتش شدید بود و جانش را از دست داد.

من قاتلم

با اظهارات شاهد حادثه، پرونده‌ای تشکیل شد و گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی تهران برای بازداشت عامل جنایت راهی محل زندگی او شدند. اما خانواده او مدعی شدند که خبری از پسرشان ندارند و او از عصر که بیرون رفته دیگر به خانه بازنگشته است. درحالی‌که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، بامداد چهارشنبه، نوجوان 17ساله قدم در کلانتری افسریه گذاشت و خودش را معرفی کرد. او مدعی شد که قصد قتل نداشته و چاقو را برای تهدید و ترساندن دوستش همراه خود برده بود. این متهم روز گذشته برای تحقیق به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و جزئیات جنایت را شرح داد. قاضی جنایی پس از بازجویی از این دانش‌آموز، پرونده را با توجه به اینکه سن متهم زیر 18سال بود به دادگاه اطفال فرستاد.

کینه قدیمی

متهم به قتل شهروز نام دارد و دانش‌آموز کلاس دوازدهم است. مقتول هم دوست و همکلاسی قدیمی او بوده اما از سال‌ها قبل با یکدیگر اختلاف داشتند. متهم می‌گوید: اگرچه از مقتول کینه به دل داشته و همیشه با او درگیر بوده اما هرگز فکر کشتن‌اش به ذهنش خطور نکرده بود و همه‌‌چیز در یک لحظه رخ داد.

چرا از مقتول کینه به دل داشتی؟

او همیشه مرا تحقیر می‌کرد. به من زور می‌گفت و رفتارهای نامناسبی با من داشت. همیشه قلدری می‌کرد و می‌گفت قدرتش از من بیشتر است. البته جثه‌اش بزرگ بود و من از او حساب می‌بردم. مقتول همیشه نزد همکلاسی‌هایم مرا تحقیر می‌کرد و به من زور می‌گفت.

به همین دلیل نقشه قتل او را کشیدی؟

نه، من نقشه‌ای برای قتل نکشیدم. قرارگذاشتیم برای کری خواندن مانند همیشه اما نمی‌دانم چه شد که او جانش را از دست داد. باور کنید خودم در شوک هستم و هنوز باورم نمی‌شود که دست به جنایت زده‌ام.

از روز حادثه بگو؟

مقتول همکلاسی من بود.رفیق و بچه محلم. ما از اول دبستان تا کلاس دهم با هم همکلاس بودیم اما 2‌سال پیش از مدرسه ما رفت. ما با بچه‌های کلاس از سال‌ها قبل یک گروه تلگرامی داشتیم. حتی وقتی مقتول از مدرسه ما رفت گروه کنسل نشد و او هم عضو آن بود. حدود 7یا 8نفر بودیم با عنوان بچه‌های مدرسه. معمولا تو گروه چت می‌کردیم و هرازگاهی با مقتول کری می‌خواندیم. شب قبل هم برای هم کری خواندیم تا اینکه تصمیم گرفتیم قرار بگذاریم و حضوری صحبت کنیم.او نوشت حتما بیا و من با اینکه از او می‌ترسیدم رفتم. حتی چاقویی همراهم بردم؛ صرفا برای اینکه او را بترسانم اما او با مشت چند ضربه به من زد و از ترس جانم چاقو را به سمتش پرت کردم.

بعد از قتل کجا فرار کردی؟

به سرخه حصار رفتم. گوشی موبایلم را خاموش کرده بودم. مثل بید به‌خودم می‌لرزیدم. خدا خدا می‌کردم که همکلاسی‌ام زنده بماند اما وقتی با ترس و لرز گوشی‌ام را روشن کردم و پیام دوستانم را در گروه تلگرام دیدم حالم دگرگون شد. آنها نوشته بودند که همکلاسی‌ام فوت شده است. باز گوشی راخاموش کردم و باز چند ساعت بعد روشن کردم. این‌بار پیامی دریافت کردم. در این خصوص که مأموران پدرم را بازداشت کردند. وحشت زده به شوهرخاله‌ام که پلیس بازنشسته بود زنگ زدم و او وقتی فهمید سرخه‌حصار هستم خودش را پیش من رساند. دقایقی با من صحبت کرد و وقتی آرام شدم مرا به کلانتری برد تا خودم را معرفی کنم. آرزو داشتم درس بخوانم و پلیس شوم. درسم خیلی خوب است و همیشه مبصر کلاسم. دلم می‌خواست پلیس شوم اما حالا دست و پایم بسته شده و باید به زندان بروم.

ارسال نظر