زمان مطالعه: 7 دقیقه

قتل طفل 6 ماهه 32 سال پیش توسط عمه و شوهرش

مردی با حضور در دادسرای امور جنایی تهران از خواهر و شوهرخواهرش به اتهام قتل پسر شش‌ماهه‌اش در ۳۲‌سال قبل شکایت کرد.
01 آبان 1398
شناسه : 26464
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/26464
2603+
بالا
مردی با حضور در دادسرای امور جنایی تهران از خواهر و شوهرخواهرش به اتهام قتل پسر شش‌ماهه‌اش در ۳۲‌سال قبل شکایت کرد.

 حادثه 24 - مردی با حضور در دادسرای امور جنایی تهران از خواهر و شوهرخواهرش به اتهام قتل پسر شش‌ماهه‌اش در ۳۲‌سال قبل شکایت کرد.

چند روز قبل مرد میانسالی همراه همسرش به دادسرای امور جنایی تهران آمد و از خواهر و دامادشان به اتهام قتل پسر شش‌ماهه‌اش در ۳۲‌سال قبل شکایت کرد.

شاکی در توضیح ماجرا گفت: سال‌۱۳۶۶ خانه‌ام در شهرستان کرج بود و خواهرم با شوهرش در محله یافت‌آباد در جنوب تهران زندگی می‌کردند.

اسفند‌سال‌۶۶ بود که همراه همسر و پسر شش‌ماهه‌ام که حسن نام داشت چند روزی مهمان خانه خواهرم بودیم. یک شب وقتی از بیرون به خانه خواهرم برگشتم متوجه شدم حال پسر شش‌ماهه‌ام بد شده است که برای درمان به بیمارستان بردیم. پزشک برای او دارو نوشت و ما هم پسرمان را به خانه برگرداندیم، اما پسرم حالش خوب نشد تا اینکه صبح روز بعد فوت کرد. پس از این جسد را در خانه خواهرم غسل دادیم و در قبرستان همان محله دفن کردیم. من به مرگ فرزندم مشکوک بودم، اما همسرم درباره بیماری او حرفی با من نزد تا اینکه چندی قبل در روستا با خواهرم به خاطر ملکی اختلاف پیدا کردم و با هم درگیر شدیم. آن روز خواهرم در حالی که به شدت عصبانی بود راز مرگ پسرم را در ۳۲‌سال قبل بر ملا کرد. خواهرم پس از درگیری و فحاشی به همسرم گفت: ۳۲‌سال قبل به عمد حسن را به قتل رساندم و این راز را در دلم نگه داشتم و الان به خاطر اینکه داغ شما را تازه کنم بر ملا می‌کنم. خواهرم روبه‌روی تعدادی از اهالی روستا و دختر بزرگم قسم خورد که پسرم را به عمد به قتل رسانده است و رو به من کرد و گفت حالا که فهمیدی هر کاری دلت می‌خواهد بکن. من الان به دادسرای امور جنایی آمدم و از خواهرم و شوهرش به اتهام قتل فرزندم در ۳۲‌سال قبل شکایت دارم.

پس از این همسر شاکی هم درباره روز حادثه گفت: آن روز من و پسرم در خانه خواهر شوهرم که فریبا نام دارد، بودیم و شوهرم به محل کارش رفت. فریبا با شوهرش شوخی می‌کرد و یکدیگر را هل می‌دادند و من هم در حال خواباندن حسن بودم. وقتی حسن خوابید او را گوشه اتاق گذاشتم و به آشپزخانه رفتم تا برای او شیرخشک آماده کنم که وقتی از خواب بیدار شد به او بدهم به همین خاطر از فریبا خواستم مواظب فرزندم باشند و او را لگد مال نکنند. یک دقیقه بعد در حالی که شیشه شیر او را آماده می‌کردم صدای گریه و جیغ پسرم به گوشم رسید که به سرعت به داخل اتاق رفتم و دیدم خواهر شوهرم در حالی که هراسان و رنگ صورتش پریده بود حسن را بغل گرفته و قصد دارد او را آرام کند.

شوهر فریبا هم وحشت زده‌بود و بدنش می‌لرزید که به آن‌ها گفتم چه شد پسرم را لگد کردید؟ اما آن‌ها جوابی ندادند و در نهایت فریبا گفت حسن از خواب پریده اگر به او شیر بدهیم آرام می‌شود که فرزندم را گرفتم و به او شیر دادم، اما نه تنها او آرام نشد که نیم ساعت بعد هر چه خورده بود بالا آورد. تا غروب صبر کردم و وقتی شوهرم آمد حسن را به بیمارستان بردیم و آنجا هم پزشک بیمارستان به او شربت داد و به خانه برگشتیم. شب تا صبح پسرم بی‌قراری و گریه می‌کرد که صبح متوجه شدم آرام شده‌است که فکر کردم خوابیده، اما بعد دیدم حرکتی نمی‌کند و فوت کرده‌است. وی ادامه داد: من از همان ابتدا متوجه شدم که در اتاق برای پسرم اتفاقی افتاده‌است، اما به خاطر اینکه بین شوهرم و خواهرش اختلاف نیفتد و مشکل پیش نیاید سکوت کردم، اما هرگز فکر نمی‌کردم خواهر شوهرم عمدی پسرم را کشته‌باشد تا اینکه چندی قبل وقتی با شوهرم درگیر شد با زبان خودش اعتراف به قتل پسرم کرد و حتی جلوی چشمان بعضی از اهالی روستا قسم خورد که عمدی پسر شش‌ماهه مرا به قتل رسانده است. وی در پایان گفت: پس از فوت پسرم، فریبا عذاب وجدان داشت، اما به روی خودش نمی‌آورد و گاهی هم به من می‌گفت که پسرم به خاطر اینکه شیر خشک مسموم خورده است فوت کرده‌است در صورتی که من اصلاً به پسرم شیرخشک مسموم نداده بودم و الان هم از او و شوهرش به اتهام قتل پسر شش‌ماهه‌ام شکایت دارم.

پس از طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی ساسان غلامی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران برای تحقیق از شاهدان در اختیار تیمی از مأموران پلیس قرار گرفت. تحقیقات درباره این حادثه ادامه دارد.

ارسال نظر