حادثه 24 - مرد جنایتکار که پس از قتل طلافروش جسد او را مثله و پول و طلاهایش را سرقت کرده بود محاکمه و به قصاص، زندان، تحمل شلاق و پرداخت دیه محکوم شد.
اول مهرسال گذشته زنی به مأموران پلیس تهران خبر داد که شوهر ۳۷سالهاش نیما گم شدهاست. او گفت: شوهرم صاحب یک مغازه طلافروشی در خیابان ابوذر است. او امروز مثل همیشه به محل کارش رفت و دیگر به خانه برنگشت. هر چه با گوشی تلفن همراهش تماس گرفتم، خاموش بود. تلفن مغازهاش را هم جواب نمیداد و کسی هم از او خبری نداشت. نگران شدم و راهی محل کارش شدم، اما همسایهها گفتند که از صبح به مغازه نیامده است. من که چارهای نداشتم تصمیم گرفتم پلیس را از ماجرا با خبر کنم.
بعد از طرح شکایت تیمی از کارآگاهان ادارهیازدهم پلیسآگاهی تهران به دستور بازپرس در این باره تحقیق کردند. آنها در اولین گام وارد مغازه نیما شده و متوجه شدند که دزد به محل دستبرد زده و پول و طلاهای داخل گاوصندوق را سرقت کردهاست. بررسیهای پلیس نشان داد که سارق فردی آشنا بوده که با در دست داشتن کلید وارد شده و بعد از ارتکاب سرقت از محل گریختهاست. همچنین مشخص شد که دوربینهای مداربسته مغازه هم سرقت شده است. در حالی که بررسیهای پلیس در جریان بود مأموران پلیس خودروی نیما را در خیابانی همان حوالی کشف کردند. مأموران پلیس با بررسی دوربینهای مداربسته ساختمانهای اطراف موفق شدند چهره مردی را که خودرو را رها کردهبود به دست آورند. همسر نیما بعد از دیدن چهره آن مرد، وی را شناسایی کرد. مانی از دوستان نیما و صاحب مغازه مصالح فروشی بود که تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و بازداشت شد. او در بازجوییها اتهامش را انکار کرد و گفت که اصلاً از نیما خبر ندارد.
در شاخه دیگری از بررسیها کارآگاهان پلیسراهی مغازه مانی شده و دروبینهای مداربسته آنجا را هم بررسی کردند. تصاویر دوربین، اما حکایت هولناکی را به نمایش میگذاشت که براساس آن مانی، نیما را به محل کارش کشانده و پس از قتل او، جسدش را تکهتکه و سپس از محل خارج کرده است.
مأموران پلیس وقتی این تصاویر را به مانی نشان دادند او شروع به حرف زدن کرد. متهم گفت: مدتی بود که به مصرف شیشه اعتیاد پیدا کردهبودم برای همین درآمدم به شدت کم شدهبود و به افراد زیادی هم بدهکار بودم برای همین نیما را به قتل رساندم و اموالش را سرقت کردم تا اوضاع مالیام را بهتر کنم که گرفتار شدم. با کامل شدن تحقیقات در این باره مانی به اتهام قتل عمد مجرم شناخته و کیفرخواست علیه وی صادر شد و پرونده روی میز قضات شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت. روز گذشته بعد از اینکه قاضی رسمیت جلسه را اعلام کرد، اولیایدم گفتند که خواستهشان قصاص قاتل است. سپس مانی در جایگاه قرار گرفت و گفت: من با نیما دوست بودم و با هم رفاقت داشتیم. مدتی قبل از حادثه بود که به مصرف مواد اعتیاد پیدا کردم. همین موضوع سبب شد تا وضع مالیام خراب شود. به دنبال راهی بودم تا وضع مالی را خوب کنم که تصمیم گرفتم از مغازه نیما سرقت کنم. برای همین نقشهای طراحی کردم. مطابق نقشه روز حادثه به عمد با ماشین او تصادف کردم. نیما از ماشینش پیاده شد و گفت که باید خسارتش را بدهم که قبول کردم. گفتم که مدارک ماشین داخل مغازهام است. خواستم به آنجا برویم تا مدارک را به او بدهم تا به بیمه برود و خسارت بگیرد که قبول کرد. وقتی وارد مغازهام شد به اوحمله کردم. دست و پا و دهانش را بستم. بعد کلید مغازه و گاوصندوقش را گرفتم. تلاش میکرد تا هر طور شده خودش را رها کند که مانع شدم و او را خفه کردم.
متهم ادامه داد: بعد از حادثه راهی مغازهاش شدم و دوربینهای مداربستهرا از کار انداختم. در گاو صندوق را باز کردم و دو و نیم کیلو طلا و پولهایش را سرقت کردم. سپس سوار ماشینش شدم و خودروی او را در محلی خلوت رها کردم. متهم در توضیح خارج کردن جسد هم گفت: همان شب به مغازهام برگشتم. خواستم جسد را از آنجا خارج کنم که به تنهایی نتوانستم این کار را بکنم برای همین جسد را مثله و در محل های اطراف شهر رها کردم.
هیئت قضایی بعد از شنیدن آخری دفاع متهم وارد شور شد و متهم را به خاطر قتل به قصاص، برای سرقت به ۱۳سال زندان و ۷۴ضربه شلاق و به خاطر جنایت بر میت به پرداخت دیه محکوم کرد.