زمان مطالعه: 9 دقیقه

گفت‌وگو با جوانی که در یک روز3 مرتبه به دماوند صعود کرده است

کوهنوردان حرفه‌ای معمولا سالی یک یا 2مرتبه به قله دماوند صعود می‌کنند؛ اما جالب است بدانید یکی از امدادگران هلال‌احمر که کارش نجات کوهنوردان حادثه‌دیده در دماوند است، تاکنون 51مرتبه به قله صعود کرده و حتی در یک روز مجبور شده 3مرتبه برای نجات جان کوهنوردان حادثه‌دیده در صعودی برق‌آسا به دماوند برود. این کوهنورد 28ساله محمد صادقی‌فر نام دارد. او از چگونگی علاقه‌مند شدنش به امداد و نجات گفت و چند مأموریت نفسگیرش ازجمله پیدا کردن پیکر فرناز دولتخواه را بازگو کرد.
18 مهر 1398
شناسه : 26155
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/26155
2630+
بالا
کوهنوردان حرفه‌ای معمولا سالی یک یا 2مرتبه به قله دماوند صعود می‌کنند؛ اما جالب است بدانید یکی از امدادگران هلال‌احمر که کارش نجات کوهنوردان حادثه‌دیده در دماوند است، تاکنون 51مرتبه به قله صعود کرده و حتی در یک روز مجبور شده 3مرتبه برای نجات جان کوهنوردان حادثه‌دیده در صعودی برق‌آسا به دماوند برود. این کوهنورد 28ساله محمد صادقی‌فر نام دارد. او از چگونگی علاقه‌مند شدنش به امداد و نجات گفت و چند مأموریت نفسگیرش ازجمله پیدا کردن پیکر فرناز دولتخواه را بازگو کرد.

حادثه 24 - کوهنوردان حرفه‌ای معمولا سالی یک یا 2مرتبه به قله دماوند صعود می‌کنند؛ اما جالب است بدانید یکی از امدادگران هلال‌احمر که کارش نجات کوهنوردان حادثه‌دیده در دماوند است، تاکنون 51مرتبه به قله صعود کرده و حتی در یک روز مجبور شده 3مرتبه برای نجات جان کوهنوردان حادثه‌دیده در صعودی برق‌آسا به دماوند برود. این کوهنورد 28ساله محمد صادقی‌فر نام دارد. او از چگونگی علاقه‌مند شدنش به امداد و نجات گفت و چند مأموریت نفسگیرش ازجمله پیدا کردن پیکر فرناز دولتخواه را بازگو کرد.

چطور شد که به کار کوهستان و همکاری با هلال‌احمر علاقه‌مند شدید؟

من اهل منطقه الیمستان آمل هستم. زمانی که 8ساله بودم، یک کودک معلول در جنگل‌های نزدیک الیمستان گم شده بود و خانواده‌اش برای او بی‌قراری می‌کردند. آن زمان گروهی از هلال‌احمر برای پیدا کردن این کودک به منطقه ما آمده بودند اما کمک لازم داشتند. من با اینکه سن کمی داشتم، به‌عنوان راه‌بلد با آنها رفتم و کمک‌شان کردم و کودک آسیب‌دیده پیدا شد. 2هفته بعد از این حادثه دوباره اتفاق دیگری افتاد و گروهی 6نفره از گردشگران در جنگل گم شدند. این‌بار هم همراه امدادگران هلال‌احمر رفتم و چون منطقه را مثل کف دستم بلد بودم، با راهنمایی من این گروه پیدا شدند. از آن زمان بود که به همکاری با هلال‌احمر و نجات جان انسان‌ها علاقه پیدا کردم.

از چه زمانی همکاری‌تان را به‌طور رسمی با هلال‌احمر آغاز کردید؟

از بهار سال91 بعد از گذراندن دوره‌های مختلف امداد و نجات وارد سازمان داوطلبان هلال‌احمر شدم و نخستین مرتبه همراه استادم داوود لشکری به دماوند صعود کردم و تا پناهگاه3 در ارتفاع 4200متری رفتم و تجربیات زیادی از ایشان آموختم و همکاری‌ام با هلال‌احمر تاکنون ادامه دارد.

در این مدت بیشتر در چه مأموریت‌هایی شرکت داشتید؟

من و چند نفر دیگر از دوستانم هرسال از تیر تا شهریور‌ در بارگاه سوم دماوند مستقر می‌شویم و به کوهنوردانی که دچار حادثه می‌شوند کمک می‌کنیم. در این بین گاهی مجبور می‌شویم چندمرتبه به قله دماوند صعود کنیم.

تاکنون چند مرتبه به قله دماوند صعود کرده‌اید؟

در این مدت حدود 51مرتبه به قله صعود کرده‌ام اما یکی دیگر از موفقیت‌هایم این است که یک مرتبه در یک روز 3مرتبه صعود کردم.

چطور شد که مجبور شدید در یک روز 3بار به دماوند صعود کنید؟

آن روز یک مرتبه صبح به قله صعود کردیم و برگشتیم. افرادی که به دماوند صعود کرده‌اند می‌دانند که مسافت بین ارتفاع 4200متری تا 5610متری بین 6 تا 7ساعت طول می‌کشد. اما ما همین مسیر را 2ساعته صعود می‌کنیم. آن روز بعد از برگشت از قله، حدود ساعت7 شب بود که خبر دادند یکی از کوهنوردان در ارتفاع 5200متری بیهوش شده است. دوباره مجبور شدیم صعود کنیم و مسیر را در زمانی حدود یک‌ساعت و 40دقیقه طی کردیم و دوباره به پایین برگشتیم. اما سومین‌بار حدود ساعت6 صبح بود که خبر رسید باز هم یک کوهنورد در ارتفاع 5هزار متری بیهوش شده است که این‌بار هم در حدود یک‌ساعت و 30دقیقه خودمان را به او رساندیم و توانستیم جانش را نجات دهیم. در هر مرتبه صعود کوله‌پشتی که دست‌کم 10کیلو وزن دارد را با خودمان حمل کردیم و هنگام برگشت هم مصدوم را با تجهیزات مخصوص به پایین منتقل کردیم.

در این مدت کدام عملیاتی که در آن شرکت داشتید خطرناک‌تر بود؟

همین عملیاتی که چند‌ماه قبل برای پیدا کردن خانم فرناز دولتخواه رفتیم، یکی از سخت‌ترین‌ها بود. چند روز قبل یک کوهنورد دیگر هم مفقود شده بود. 4روز از او هیچ خبری نبود و ما هم با بالگرد و هم به‌صورت پیاده منطقه را جست‌وجو کردیم تا اینکه ساعت6 بعدازظهر درحالی‌که در ارتفاع 4300متری بودیم خبر رسید که این کوهنورد در ارتفاع 4700متری پیدا شده است. باید پیش از تاریک شدن هوا خودمان را به او می‌رساندیم. او 4روز در شرایط سختی بود و اگر دیر می‌رسیدیم مرگش حتمی بود. با همه توان به سوی او رفتیم. در راه از یخچالی دائمی باید عبور می‌کردیم؛ جایی که بسیار خطرناک بود و چندین مرتبه کوه ریزش کرد. با وجود این به‌سختی از آنجا عبور کردیم. آن زمان نفس توی سینه‌ام حبس شده بود تا اینکه به فرد گمشده رسیدیم و با کمک بالگرد توانستیم او را نجات دهیم. همان روز بود که خبر رسید پیکر خانم دولتخواه هم پیدا شده است.

در این‌باره بیشتر توضیح دهید.

خانم دولتخواه بعد از 5روز جست‌وجو پیدا شده بود. اما جایی که ایشان به آنجا سقوط کرده بودند جایی سخت‌گذر بود که به این راحتی نمی‌شد به پیکر ایشان دسترسی پیدا کرد. ایشان تقریبا زیر سنگ و برف و یخ مدفون شده و بخشی از لباسش بیرون مانده بود. به‌سختی خودمان را به محل حادثه رساندیم. زمان زیادی طول کشید تا سنگ‌ها را کنار زدیم و به پیکر ایشان رسیدیم. اما همان موقع از بالادست سنگ‌های زیادی سقوط کرد. این سنگ‌ها که بعضی از آنها یک‌متر قطر داشت، وقتی سقوط می‌کرد صدای وحشتناکی در کوهستان می‌پیچید. می‌خواستیم پناه بگیریم اما فایده‌ای نداشت و مجبور شدیم سر جایمان بمانیم و تعدادی از سنگ‌ها با شدت زیادی از کنارمان عبور کردند و به‌طور معجزه‌آسایی با ما برخوردی نداشتند. بعد از آن 4نفری توانستیم پیکر را بعد از 7ساعت کوهنوردی به پایین منتقل کنیم.

تا به حال شده در جریان عملیات سختی که شرکت کرده‌اید امید خودتان را از دست بدهید؟

تنها چیزی که در کوهستان به ما انرژی می‌دهد امید است. مثلا در عملیات انتقال پیکر خانم دولتخواه طبق دستورالعمل‌هایی که به ما آموخته‌اند اگر جانمان در خطر بیفتد باید اول جان خودمان را نجات دهیم اما ما حاضر نشدیم پیکر ایشان را رها کنیم و با هر سختی که بود آن را به پایین منتقل کردیم. ما در عملیاتی که شرکت می‌کنیم مصدومان و حادثه‌دیدگان را نمی‌شناسیم اما حاضریم جانمان را برایشان فدا کنیم. خانواده ما هم همیشه چشم‌انتظارمان هستند اما ما در عملیات نجات همه تلاشمان را می‌کنیم و هیچ‌وقت کوتاهی نمی‌کنیم.

ارسال نظر