حادثه 24 - چهل میلیارد تومان چک در وجه حامل و یک چک سفید امضا؛ قطعا وسوسهانگیز است. برای هر فردی که آن را پیدا کند یک گنج محسوب میشود. با اینحال ستوان یکم محمدرضا مجیدیان و همکارش ستوان یکم رضا معرفی یک لحظه هم وسوسه به سراغشان نیامد. وقتی کیف پر پول را دیدند، تمام سعی و تلاششان را کردند تا آن را به صاحبش بازگردانند. هیچ مشخصاتی از صاحب کیف نبود. با اینحال آنها توانستند هر طور شده صاحب کیف 40میلیاردی را پیدا کنند و بدون هیچ چشمداشتی آن را تحویل دهند. روز 24 شهریور ماه امسال بود که دو نفر از کارکنان ستاد ترخیص پلیس راهور پایتخت، متوجه جا ماندن کیف دستی یکی از مراجعهکنندگان به ستاد ترخیص شدند. افسران با وجدان، بلافاصله رئیس قسمت را از کیف حاوی 19 فقره چک حامل به ارزش 40میلیارد تومان و یک فقره چک سفید امضا به همراه مدارک موجود مطلع کردند. با هماهنگیهای به عمل آمده با بانک و گرفتن دستور مقام قضائی، بلافاصله صاحب مدارک و چکها شناسایی و همه اسناد به وی بازگردانده شد. ستوان یکم مجیدیان که خود را امانتدار مردم میداند، پوشیدن لباس پلیس را دلیلی بر این امانتداری دانست و ماجرای این کیف پر پول را توضیح داد.
چه شد که این کیف را پیدا کردید؟
ظهر بود. من و همکارم «رضا معرفی» داشتیم برای نماز میرفتیم. در گوشه حیاط، چشمم به یک کیف افتاد. آن را برداشتم. فهمیدم کسی آن را جا گذاشته است. برای همین پیش خودم نگه داشتم تا شاید صاحبش دوباره به آنجا برگردد.
چطور فهمیدید داخل کیف چیست؟
تا شب این کیف پیش من بود. ولی کسی به آنجا مراجعه نکرد. برای همین با همکارم گفتیم داخل آن را نگاه کنیم تا شاید مشخصات و اطلاعاتی از صاحبش بیابیم. آنجا بود که با 19فقره چک که یکی از آنها چک سفید امضا و مابقی به مبلغ 40میلیارد تومان در وجه حامل بود، مواجه شدیم. باورمان نمیشد که این همه پول را جا گذاشتهاند.
مشخصات صاحب کیف، داخل آن بود؟
نه. کل کیف را گشتیم، اما به جز چکها مشخصاتی داخلش نبود. برای همین گفتیم این کیف را تحویل مسئولان واحدمان بدهیم. آنها هم بعد از مشاهده کیف و محتویاتش، با بانک هماهنگ کردند و درنهایت صاحب کیف پیدا شد.
کیف پول بود؟
نه؛ یک کیف دستی آبی رنگ مردانه بود.
صاحب کیف چرا این همه پول را حمل میکرد؟
من صاحب کیف را فقط در حد چند ثانیه آن هم به اندازه یک سلام و علیک دیدم. ولی گفتند که او در کارساختمان سازی است و به واسطه کارش این همه پول را با خودش حمل میکرده است. گویا آن روز هم برای ترخیص خودرواش به محل کار ما مراجعه، اما کیفش را گم کرده است. میگفت آن روز آنقدر فکرم مشغول بود که نفهمیدم کیف را جا گذاشتهام.
این نخستین بار بود که در چنین موقعیتی قرار میگرفتید؟
قبلا هم زیاد پیش آمده بود که وسیله یا کیفی از مردم جا بماند و من آن را پیدا کنم. همیشه وسایل را به صاحبانش برگرداندهام. ولی این نخستین بار بود که با این مقدار پول مواجه میشدم.
اصلا وسوسه نشدید؟
نه اصلا. حتی یک لحظه هم به ذهنمان خطور نکرد. اتفاقا وقتی محتویات کیف را دیدیم، بیشتر ترغیب شدیم که صاحبش را پیدا کنیم. گفتیم الان حتما خیلی ناراحت است و زندگیاش ممکن است نابود شود. ما پلیس هستیم و امانتدار مردم. وقتی این لباس را پوشیدهایم، نمیتوانیم به مردم خیانت کنیم. به ما آموزش دادهاند که برای مردم خدمت کنیم و کمکی برای حل مشکلاتشان باشیم. در آن لحظه حتی نمیتوانستم فکر کنم که بخواهم خطایی انجام دهم. با خودم گفتم صاحب کیف حتما خیلی تحت فشار است و باید هرچه زودتر پیدا شود.
اگر پلیس نبودید یا این کیف را در جایی بیرون از محل کارتان پیدا میکردید، ممکن بود وسوسه شوید؟
نمیدانم. ولی فکر نمیکنم که وسوسه به سراغم میآمد. من در آن لحظه به این فکر میکردم که صاحب کیف چه حال بدی دارد. برای همین اگر پلیس هم نبودم این کیف را بر میگرداندم.
چند وقت است که پلیس هستید؟
یازده سال است که دارم کار میکنم. تا دوسال پیش در سیستانوبلوچستان خدمت کردم. الان دوسال است که در واحد قضائی ستاد ترخیص در خیابان زنجان تهران کار میکنم.
از شما تقدیر هم شد؟
من به دنبال تقدیر نبودم. به دلیل حجم بالای کاریام فقط چند ثانیه صاحب کیف را دیدم. اما در محل کار خودم تشویق شدم. هم من و هم همکارم تشویق درون سازمانی شدیم و برای من همین که باعث شدم امانت دار خوبی باشم کافی است.