زمان مطالعه: 9 دقیقه

بمب گذاری خیالی مقابل بانک / داخل کیف مشکوک 100 میلیون تومان پول بود

همه تصور می‌کردند داخل کیف بمب است اما مأموران پرده از راز آن برداشتند
07 مهر 1398
شناسه : 25867
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/25867
2360+
بالا
همه تصور می‌کردند داخل کیف بمب است اما مأموران پرده از راز آن برداشتند

حادثه 24 - همه تصور می‌کردند داخل کیف بمب است اما مأموران پرده از راز آن برداشتند

داخل کیف بمب است، به آن دست نزدید چند روز قبل افرادی که مقابل بانکی در برازجان ایستاده بودند با دیدن کیف دستی که جلوی خودپرداز قرار داشت این جمله را می‌گفتند و به یکدیگر هشدار می‌دادند. همه ترسیده و پلیس را خبر کرده بودند تا اینکه دقایقی بعد صاحب کیف سر رسید و اعلام کرد کیفش را گم کرده است؛ کیفی که داخل آن 100میلیون تومان پول نقد بود و او در به در دنبال پیدا کردن کیفش بود. اما این ماجرای شگفت‌انگیز چگونه اتفاق افتاد؟

روز اول مهرماه مأموران کلانتری 11برازجان مشغول گشت‌زنی در یکی از خیابان‌های شهر بودند. آن روز به‌دلیل بازگشایی مدارس کمی شلوغ‌تر از بقیه روزها بود. مأموران در مقابل خودپرداز یکی از بانک‌ها یک کیف دستی دیدند. چند نفر هم دور آن جمع شده بودند و هر کسی حرفی می‌زد اما اغلب ترسیده بودند و می‌گفتند که داخل کیف بمب است. با این حال هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد که به آن دست بزند یا درش را باز کند. مأموران این ماجرا را به کلانتری گزارش و با احتیاط آن را از مقابل بانک دور کردند اما هنوز نمی‌دانستند داخل کیفی که رعب و وحشت را به دل رهگذران و کارمندان بانک انداخته، چیست. لحظاتی بعد مأموران در کیف را باز کردند و در کمال تعجب دیدند نه‌تنها خبری از بمب نیست، بلکه داخل کیف پر از پول و چک‌پول است. آنطور که شواهد نشان می‌داد دست‌کم 100میلیون تومان پول داخل کیف قرار داشت اما صاحب این پول‌ها چه‌کسی می‌توانست باشد؟

دقایقی از این ماجرا گذشته بود که مرد میانسالی سر رسید. او که استرس زیادی داشت دنبال گمشده‌ای می‌گشت. نفس‌های مرد به شماره افتاده و عرق نگرانی بر پیشانی‌اش نشسته بود. او می‌گفت چند دقیقه قبل کیفش را گم کرده اما نمی‌داند چه بر سر کیف آمده است. او همینطور که در حال پرس‌وجو بود چشمش به کیف دستی که در دستان مأموران بود افتاد. انگار که دنیا را به او داده باشند. رنگ چهره‌اش تغییر کرد و نفس عمیقی کشید و خودش را به مأموران رساند. او گفت که صاحب کیف است و داخل آن همه زندگی و دار و ندارش قرار دارد. او برای مأموران توضیح داد که چند دقیقه قبل بعد از کار با خودپرداز کیفش را که داخل آن 100میلیون تومان پول نقد و همه مدارکش قرار دارد گم کرده و از آن زمان تاکنون به‌دنبال پیدا کردن کیف پر از پول و مدارک بوده است. در این شرایط بود که او همراه مأموران و کیفش به کلانتری رفت و در آنجا ضمن تشکر از امانتداری 2 مأمور پلیس، کیفش را تحویل گرفت.

کیف پر از پول چطور گم و پیدا شد؟

محمود تنگستانی، همان کسی است که کیف پر از پولش گم شده بود و حالا خودش را به‌خاطر پیدا شدن آن مدیون 2 مأمور پلیس می‌داند. او که مهندس برق است در گفت‌وگو با همشهری از ماجرای گم و پیدا شدن عجیب کیف پر از پولش می‌گوید.

چطور شد که 100میلیون پول نقد را گم کردید؟

من یک زمین داشتم که آن را فروخته بودم و آن روز می‌خواستم یک خودرو پیش‌خرید کنم. نمایندگی مدام امروز و فردا می‌کرد و قرار شده بود پول نقد برای‌شان ببرم اما همان روز گفتند که سهمیه خودروی‌شان تمام‌شده و نمی‌توانند خودروی مورد نظر من را بفروشند. من هم درحالی‌که از این موضوع ناراحت شده و به‌شدت فکرم درگیر بود، جلوی خودپرداز رفتم و برای یکی از دوستانم مبلغی پول کارت به کارت کردم. بعد هم سوار ماشینم شدم و رفتم.

چه زمانی متوجه گم شدن کیف‌تان شدید؟

حدود نیم‌ساعت بعد بود که یادم افتاد کیفی را که داخل آن 100میلیون تومان پول و چک پول، 2دسته چک و همه مدارکم قرار داشت، گم کرده‌ام. آنقدر استرس گرفتم و نگران شدم که خدا می‌داند. اما به خانواده‌ام چیزی نگفتم و شروع به جست‌وجو کردم. مسیر را جست‌وجو کردم تا اینکه به بانک رسیدم و دیدم آنجا شلوغ است.

ماجرای بمب چطور مطرح شد؟

جلوی بانک مردم جمع شده بودند و می‌گفتند کیفی پیدا شده که داخلش بمب است. آنطور که آنها می‌گفتند کسی جرأت نکرده بود در کیف را باز کند. آنها گفتند2 مأمور گشت پلیس کیف را با خود برده‌اند. من هم منتظر شدم و وقتی آنها آمدند نشانی کیف را دادم و آن را تحویل گرفتم. همان لحظه بود که خدا را شکر کردم که کیفم به‌دست مأموران پلیس افتاده بود و آنها هم با امانتداری کیفم را تحویل دادند. درصورتی که داخل آن پر از پول نقد بود.

برخورد شما با مأموران وقتی کیف‌تان را تحویل دادند، چطور بود؟

من زبانم بند آمده بود و نمی‌توانستم از سروان هاشمی‌پور و ستوان قاسمی تشکر کنم. آنها همه زندگی‌ام را دوباره به من برگرداندند. دوست داشتم برای تشکر هم که شده به آنها مژدگانی بدهم اما قبول نکردند. تا آخر عمر خودم را مدیون آنها می‌دانم.

ارسال نظر