حادثه 24 - مرد میانسال که به خاطر اختلاف حساب زن پرستار را به قتل رساندهاست، به زودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود.
روز ۱۹ آذرسال۹۷، مردی مأموران پلیس را از ناپدید شدن ناگهانی همسرش به نام آزاده باخبر کرد و در توضیح به مأموران گفت: «آزاده پرستار است و در یک مطب کار میکند. روز گذشته او از خانه به محل کارش رفت، اما دیگر برنگشت. با مطب تماس گرفتم که منشی گفت همسرم به مطب نرفته است و تلفن همراهش نیز خاموش است. احتمال میدهم برایش اتفاق بدی افتاده باشد.»
با ثبت این اظهارات، تلاش برای یافتن زن جوان در دستور کار پلیس قرار گرفت تا اینکه در اولین بررسیها مشخص شد وی همان روز با اسنپ به یکی از ایستگاههای مترو رفتهاست. به این ترتیب راننده اسنپ بازداشت شد و در بازجوییها گفت: «آن روز زن جوان به مقصد ایستگاه مترو سوار ماشینم شد که بین راه تلفنش زنگ خورد. او با مردی درباره سند زدن یک ملک صحبت میکرد و میخواست با او قرار ملاقات بگذارد.»
بعد از این توضیحات، تحقیقات وارد مرحله تازهای شد و مأموران دریافتند زن جوان مدتی قبل ملکی را از مرد میانسالی به نام محمود خریداری کرده، اما در این معامله با فروشنده اختلاف حساب دارد. با بدست آمدن این سرنخ محمود تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد. او ابتدا مدعی شد از سرنوشت آزاده بیاطلاع است، اما در بازجوییهای فنی سرانجام لب به اعتراف گشود و به قتل زن جوان اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: «ملکی داشتم که چند ماه قبل آن را به مرد جوانی فروختم. آن مرد بلافاصله همان ملک را با زن جوان معامله کرد و سفتههای مرا به مبلغ ۳۰۰میلیون تومان به او داد. وقتی متوجه موضوع شدم تلفنی با آن زن صحبت کردم و خواستم مشکل را حل کند.»
متهم در ادامه گفت: «در آخرین صحبتی که با هم داشتیم قرار شد او مقابل محل کارم بیاید تا حضوری با هم صحبت کنیم، اما با دیدنش شوکه شدم، چون تیپ و ظاهر خیلی زنندهای داشت. از ترس اینکه همکارانم حرفی نزنند بلافاصله با خودروی پرشیا نزدیکش رفتم و او روی صندلی جلو نشست. اعتراض کردم و خواستم به صندلی عقب برود، اما عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد. از ترس آبرویم دستم را روی گلویش گذاشتم تا او را ساکت کنم، اما بیفایده بود و او همچنان فحاشی میکرد. این شد که عصبانی شدم و با دو دستم گلویش را فشار دادم و بیهوش شد.»
متهم در آخر گفت: «چند سال است دیالیز میشوم و حال خوبی ندارم. روز حادثه هم قصد داشتم مقتول را ساکت کنم که به خاطر رفتارهایش عصبانی شدم و ناخواسته مرتکب قتل شدم. بعد از قتل نمیدانستم با جسد چکار کنم این شد که از ترس به اتوبان قم رفتم و بعد از خریدن بنزین در جاده قم جسد را آتش زدم.»
بعد از اقرارهای مرد میانسال و بازسازی صحنه جرم، پرونده با درخواست قصاص از سوی اولیایدم کامل و به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
به این ترتیب متهم به زودی در همان شعبه پای میز محاکمه خواهد رفت.