حادثه 24 - این زن پسرمان را کشت و دو نوهمان را یتیم کرد اما نمیخواهیم آنها بیمادر بزرگ شوند. به همین خاطر بدون هیچ چشمداشتی از خون پسرمان گذشت میکنیم. دیه هم نمیخواهیم، چون خون پسرمان فروشی نیست.»
این صحبتهای پدر و مادر سالخوردهای است که با دلی شکسته عروس خود را در دادگاه بخشیدند؛ بخششی که فقط یک شرط داشت: «باید قول بدهد از دو نوهمان خوب مراقبت کند و باعث اذیتشان نشود.» بدین ترتیب سایه چوبه دار پس از ۱۶ماه از روی سر این زن ورزشکار برداشته شد.
رسیدگی به این پرونده از بیستوهشتم آذرماه سال ۱۴۰۲ آغاز شد. کارگران رستورانی در جاده فشم با پلیس تماس گرفتند و از پیدا شدن بقایای جسد یک انسان که در رودخانه فشم رها شده بود خبر دادند. با این تماس، مأموران پلیس به جاده فشم رفتند. بررسیها نشان داد خانوادهای در حال صرف ناهار روی تخت داخل رودخانه بودند که با دست انسانی داخل یک گونی روبهرو شدند. شواهد نشان میداد جسد متعلق به یک مرد جوان است. جنازه با دستور قضایی به پزشکیقانونی منتقل شد و مأموران برای رازگشایی جنایت فجیع به تکاپو افتادند. دو روز از این ماجرا گذشته بود که این بار بخشهای دیگری از بدن یک انسان داخل کیسه پلاستیکی پیدا شد و پلیس را در برابر معمایی مرموز قرار داد.چند روز از این ماجرا گذشته بود تا اینکه مأموران پلیس با اثرانگشت بهدستآمده از قربانی به هویت وی پی بردند و دریافتند جسد مثلهشده متعلق به مرد ۴۵سالهای بهنام شهرام است که در شرق تهران در یک مغازه کفشفروشی کار میکند. با افشای این ماجرا، مأموران سراغ همسر ۳۸ساله وی(سمانه) رفتند.
زن جوان گفت: چند روز قبل شوهرم همراه یکی از دوستانش برای یافتن گنج از خانه بیرون رفت. او گوشی موبایلش را همراه خودش نبرد تا پلیس نتواند ردی از او و دوستش پیدا کند. در این مدت مدام نگران او بودم و نمیدانم چه بلایی سرش آمده است.
مأموران به سمانه که کوهنورد بود،مشکوک شدند و اودستگیر شد و در ادامه به قتل و تکهتکه کرده جسد همسرش اعتراف کرد. با تکمیل تحقیقات در دادسرای جنایی تهران، پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و سمانه در شعبه سیزدهم به ریاست قاضی خلیلی ازخود دفاع کرد. ابتدای جلسه، پدرومادرمقتول ازطرف خودشان و نوههای خود درخواست قصاص کردند.سپس زن جوان در جایگاه ایستاد و گفت: سهساله بودم که مادرم فوت شد و چهار سال بعد پدرم دوباره ازدواج کرد. برادرهای نامادریام مرا آزار میدادند. به همین خاطر خانه را ترک کردم. با اصرار مادربزرگم در نوجوانی با شهرام که از اقوام مادرم بود ازدواج کردم. علاقهای به او نداشتم اما بهخاطر مادربزرگم قبول کردم. شب حادثه شهرام در سرویس بهداشتی در حال مصرف شیشه بود که پسرم به موضوع پی برد. بر سر این مسأله درگیر شدیم و او شروع به فحاشی کرد. میگفت امشب مرا میکشد. سعی داشت قیچی را از روی میز بردارد که برای دفاع از خودم بند مانتو را دور گردنش انداختم و آن را کشیدم تا به قیچی نرسد. بعد بیحال شد. از اتاق بیرون رفتم و متوجه کبودی انگشتانم شدم. صبح وقتی پی بردم شهرام فوت شده، با اره، چکش و چاقو جسدش را تکهتکه کردم و در کیسههای نایلونی گذاشتم. بعد در چند نوبت با ماشین به فشم بردم و رها کردم. سپس خانه را تمیز کردم و بچهها را از خانه خالهام به خانه خودمان آوردم. قصد کشتن شهرام را نداشتم. رئیس دادگاه سپس از سمانه پرسید چرا با اورژانس تماس نگرفتی، که او مدعی شد فکر کردم شهرام بیحال شده و چند دقیقه بعد حالش خوب میشود. صبح متوجه فوتش شدم.
در پایان، قضات پرونده را برای تحقیقات بیشتر به دادسرا بازگرداندند که در این مدت، وکلای مدافع زن جوان برای جلب رضایت اولیای دم اقدام کردند که پدر و مادر شهرام دو سال بعد از قتل، از خون پسرشان گذشت کردند. بدین ترتیب زن جوان دوباره پای میز محاکمه رفت. ابتدای این جلسه پدر مقتول گفت: من ۷۶ساله هستم و همسرم نیز از کار افتاده است. بهخاطر بچههای پسرم از خونش گذشت کردیم. پسرم که فوت شد، نمیخواهیم حداقل بچههایش بدون سایه مادر بزرگ شوند. به همین خاطر رضایت میدهیم و از سمانه میخواهیم از بچههایش خوب مراقبت کند.
رئیس دادگاه سپس از پیرمرد پرسید دیه هم نمیخواهید؟ که پدر مقتول گفت: خون پسرم فروشی نیست و دیه نمیخواهم. این زن کاری کرده بود که پسرمان این اواخر خیلی ضعیف شده بود و در آخر هم او را کشت اما باید قول بدهد از نوههایم مراقبت کند و با آنها بدرفتاری نکند.
مادر مقتول هم در ادامه از خون پسرش گذشت کرد وگفت: فقط بهخاطر نوههایم این زن را بخشیدیم و نمیخواهیم آنها بدون مادر بزرگ شوند.
رئیس دادگاه سپس از سمانه خواست از خود دفاع کند که زن جوان گفت: باور کنید قبل از این ماجرا آزارم به مورچه هم نرسیده بود. نمیخواستم این اتفاق بیفتد و از خانواده شوهرم بهخاطر این بخشش بزرگ تشکر میکنم. از قضات دادگاه میخواهم مرا ببخشند تا زودتر آزاد شوم و کنار بچههایم باشم. دوست ندارم تجربیات تلخی را که در زندگی داشتم دخترم تجربه کند. در پایان، یکی از وکلای متهم در دفاع از او گفت: با توجه به رضایت اولیایدم و نگرانی آنها از سرنوشت نوههایشان، درخواست دارم قضات در تصمیمگیری به این موضوع توجه داشته باشند.
پس از دفاعیات متهم قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.
صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.