حادثه 24 - در جریان حادثهای عجیب، 2 خواهر نقشه ربودن پدرشان را کشیدند و او را 4روز در کارخانه متروکه زندانی کردند، به تصور اینکه آینده تنها برادرشان را نجات خواهند داد.
در آخرین روزهای اسفند سال گذشته، پسری جوان به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدید شدن پدرش داد. او گفت: پدرم آخرینبار با خواهرم از خانه بیرون رفتند اما پس از آن پدرم به بهانه اینکه قصد خرید دارو از داروخانه را دارد، از خواهرم جدا شد و دیگر به خانه برنگشت. حالا همه ما نگران وضعیت او هستیم و میترسیم بلایی برسرش آمده باشد.
4روز بعد
تحقیقات کارآگاهان زیرنظر قاضی احسان شکیبزاده، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران آغاز شد اما هیچ ردی از مرد گمشده بهدست نیامد تا اینکه 4روز بعد وی درحالیکه با دست و پای بسته در اطراف تهران رها شده بود، پیدا شد. او وقتی پیش روی مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت، اظهارات عجیبی را مطرح کرد و گفت: 2 دخترم مرا گروگان گرفته بودند.
این مرد که در گذشته، کارخانهدار بود، درباره جزئیات گروگانگیری گفت: من 2 دختر دارم که یکی از آنها در اروپا زندگی میکند. او چند روز قبل به ایران آمد و آخرین بار از من خواست تا همراه او به خرید بروم. در بین راه دختر دیگرم نیز به ما اضافه شد. آنها مرا به کارخانه خودم که سالهاست تعطیل و متروکه شده بردند. در آنجا دست و پایم را بستند و در اتاقی زندانیام کردند. من واقعا شوکه شده بودم که چرا دخترانم چنین بلایی را بر سرم آوردهاند. وی ادامه داد: 4روز در کارخانه متروکه زندانی بودم و در این 4روز، دخترانم به آنجا میآمدند و یک وعده غذا برایم میآوردند. سپس در روز آخر درحالیکه دست و پایم بسته بود، مرا در بیابانهای اطراف تهران رها کردند. از همان روز نخست گروگانگیری، یک علامت سؤال در ذهنم بهوجود آمده که چرا باید دخترانم، چنین بلایی بر سر پدرشان بیاورند؟
عملیات نجات برادر
پس از شکایت گروگان و ثبت اظهارات وی در پرونده، دستور بازداشت دختران شاکی صادر شد. آنها دستگیر شدند و اعتراف کردند که قصدشان گروگانگیری نبوده است و ناخواسته چنین اتفاقی رخ داده است. یکی از آنها گفت: من در یکی از کشورهای اروپایی زندگی میکنم و درس میخوانم. میخواستم برادرم را هم پیش خودم ببرم و به زندگیاش سر و سامان بدهم اما از خواهرم شنیدم که پدرمان معتاد شده است. او از برادرم میخواسته که برایش مواد تهیه کند درحالیکه برادرم سال آخر دانشگاه است و بهزودی مدرک لیسانسش را خواهد گرفت. من و خواهرم ترسیده بودیم مبادا برادرمان نیز به دام اعتیاد گرفتار و آیندهاش تباه شود. به همین دلیل راهی ایران شدم تا پدرمان را در یک کمپ ترک اعتیاد بستری کنیم. وی ادامه داد: چون شب عید بود، کمپها پذیرش نداشتند و به ما گفتند که بعد از عید، باید پدرمان را به آنجا ببریم. ما هم تصمیم گرفتیم او را به کارخانه متروکه خودش ببریم و در آنجا حبسش کنیم تا شاید مواد را ترک کند. وی ادامه داد: من و خواهرم نگران سرنوشت تنها برادرمان بودیم و دلمان نمیخواست او معتاد شود اما وقتی متوجه شدیم برادرمان به اداره پلیس رفته و گم شدن پدرمان را گزارش کرده، ترسیدیم و او را رها کردیم چون فکر نمیکردیم پای پلیس به ماجرا باز شود. برای این دو خواهر قرار قانونی صادر شده و تحقیقات تکمیلی دراین پرونده ادامه دارد.
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.
صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.