حادثه 24 – آنچه باعث شد 3زن جوان با همدستی هم باند سرقت از مردان پولدار را تشکیل دهند، کینهای بود که از مردان به دل داشتند. آنها به شیوه فیلم سینمایی تسویهحساب، سراغ مردان پولدار میرفتند و دست به سرقت از آنها میزدند.
مدتی قبل مردی جوان قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت دختری به خانهاش دستبرد زده و اموالش را به سرقت برده است. وی توضیح داد: شب گذشته در حال بازگشت به خانهام بودم که هنگام عبور از یکی از اتوبانهای شرق تهران، چشمم به دختری جوان افتاد. او کنار اتوبان منتظر ماشین بود و من دلم به حالش سوخت. چون هوا هم سرد بود تصمیم گرفتم وی را به خانهاش برسانم. توقف کردم و دختر جوان سوار ماشینم شد. او در بین راه سر صحبت را با من باز کرد و چون در کار طراحی دکوراسیون داخلی بود، وی را به خانهام دعوت کردم تا شرایط خانهام را ببیند. وی ادامه داد: وقتی دختر جوان وارد خانهام شد، من چای درست کردم، اما پس از نوشیدن آن از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم، بیش از 20ساعت از ماجرا گذشته بود و خبری از دختر جوان نبود. خانهام کاملا بههم ریخته بود و تمام اموال باارزشی که داخل گاوصندوقم داشتم به سرقت رفته بود. وی ادامه داد: ظاهرا در فاصلهای که چای ریختم و به آشپزخانه رفتم، دختر جوان در چای داروی بیهوشی ریخته و پس از آن اموالم را که بیشتر از 7میلیارد تومان بود، دزدیده بود.
ردپای یک آشنا
با این شکایت، مأموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را برای دستگیری سارق آغاز کردند. آنها در نخستین گام به بازبینی تصاویر دوربینهای مداربستهای که در اطراف خانه شاکی وجود داشت، پرداختند و معلوم شد که زن جوان در این سرقت تنها نبوده است. او 2همدست دیگر هم داشت که هر دو زن بودند و بیرون از خانه کشیک میدادند. یکی از آنها لباس مردانه تن کرده بود که شاکی پرونده با دیدن چهرهاش او را شناخت.
شاکی گفت: او سحر نام دارد. من چندماه قبل با وی آشنا شدم و قرارمان ازدواج بود، اما بهخاطر اختلافات طبقاتی و مشکلاتی که میان ما وجود داشت به این رابطه پایان دادم. احتمالا او نقشه این سرقت را طراحی کرده تا از من انتقام بگیرد.
رازگشایی
با این سرنخ، سحر دستگیر شد، اما در بازجوییها اصرار بر بیگناهی داشت. با این حال مأموران به بازرسی خانه وی پرداختند و در آنجا مقداری طلا، دلار، یورو و سکه کشف کردند. سحر وقتی شواهد را علیه خود دید به سرقتهای سریالی از مردان با همدستی 2نفر از دوستانش اعتراف کرد. با اطلاعاتی که او در اختیار پلیس قرار داد، 2همدست دیگرش هم دستگیر شدند. این 3متهم به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتهاند و تحقیقات برای شناسایی سایر جرائم احتمالی از سوی این باند دختران ادامه دارد.
گفت و گو
نفرت از مردان
سحر 31ساله است و با همدستانش به سبک فیلم سینمایی تسویهحساب، نقشه سرقت از مردان را طراحی کردهاند. میگوید او و همدستانش همگی گول مردانی را خوردهاند که روزی به آنها قول ازدواج داده بودند و برای همین از آنها کینه به دل داشتند. گفتوگو با سحر را بخوانید:
چرا اینقدر از مردان نفرت داشتید؟
چون مردهایی که وارد زندگی من، آتوسا و شیدا شدند، فریبکار بودند و از آنها زخم خوردیم. مردی که وارد زندگی من شد، با احساساتم بازی کرد. تصور میکردم قرار است زندگیمان را کنار هم بسازیم، اما بعد از 6ماه رابطهاش را با من بههم زد و شنیدم که قرار است با یک دختر پولدار ازدواج کند. آتوسا و شیدا هم شرایطشان مثل من بود. آنها فریب مردانی را خورده بودند که متاهل بودند و به آنها دروغ گفته بودند.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
در پارک. صبح میرفتیم ورزش میکردیم تا اینکه یک روز رفتیم کافه و قهوه خوردیم. در آنجا سفره دلمان را برای هم باز کردیم و وقتی متوجه شدیم هر 3نفرمان در عشق شکست خوردهایم، نقشه انتقامجویی کشیدیم؛ آن هم به سبک فیلم تسویهحساب. راستش این فیلم قدیمی است، اما من این اواخر بار دیگر به تماشایش نشستم. همان شب از آن فیلم ایده گرفتم تا به سبک آن، از مردان سرقت کنیم. داستان فیلم اینطور بود که چند زن دور هم جمع شده بودند و از مردان پولدار سرقت میکردند.
برگردیم سراغ پروندهتان، با چه شگردی سرقت میکردید؟
ما فقط از 3نفر سرقت کردیم؛ یکی از آنها پسر مورد علاقه من بود که فقط او از ما شکایت کرده است. نفر دوم هم مرد موردعلاقه شیدا. سومین طعمهمان غریبه بود که بهصورت اتفاقی وی را به دام انداختیم. شیوهمان هم این بود که یک نفر از ما سر راه طعمههایمان قرار میگرفت و سوار ماشینش میشد. سپس به هر نحوی که بود به خانه طرف میرفتیم. از قبل هم داروی بیهوشی خریده بودیم و آن را در فرصتی مناسب در چای یا قهوه یا آبمیوه طرف میریختیم. وقتی بیهوش میشد به 2نفر دیگر خبر میدادیم که بیایند داخل. سپس 3نفری، هرچه پول و اموال باارزش داخل خانه بود را به سرقت میبردیم.
چرا یکی از شما لباس مردانه به تن میکرد؟
دلیل خاصی نداشت. شاید برای رد گم کنی، چنین فکری به سرش میزد.
گفتی 2شاکی دیگر از شما شکایت نکردهاند؟
نه فقط پسر موردعلاقهام از من شکایت کرد. راستش اصلا فکرش را نمیکردم که شکایت کند؛ چون قرار بود ازدواج کند و ممکن بود خبر اینکه دختری را به خانهاش دعوت کرده به گوش نامزدش برسد و برایش دردسر شود. اما خب دل را به دریا زده و شکایت کرده است. 2شاکی دیگر هم متاهل بودند و ما با تهیه فیلم و عکس، تهدیدشان کرده بودیم که اگر پای پلیس را به ماجرا باز کنند، فیلم و عکسشان را پخش میکنیم. آن دو نفر هم از ترس آبروریزی و خانوادههایشان بیخیال شکایت شدند.
چقدر پول از این سرقتها گیرتان آمد؟
هدف ما انتقامجویی بود. بخشی از طلاها را فروختیم و 3تایی دخترانه رفتیم سفر، اما مابقی وسایل داخل خانههایمان است. وقتی این تصمیم را عملی کردیم به این قسمت ماجرا که دستگیری و زندانی شدن بود، فکر نکرده بودیم، اما در نهایت گیر افتادیم.
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.
صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.