زمان مطالعه: 4 دقیقه

روایتی از زندگی پر فراز و نشیب علیرضا دلاور پلیس مجروح حادثه تروریستی سراوان

مأمور تجسس پلیس آگاهی سراوان با همکارش برای پیگیری یک پرونده عازم مأموریت بودند که سرنشینان یک خودروی عبوری آنها را با کلاش به رگبار بستند و بقیه ماجرا ...
22 مرداد 1403
شناسه : 122665
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/122665
219+
بالا
مأمور تجسس پلیس آگاهی سراوان با همکارش برای پیگیری یک پرونده عازم مأموریت بودند که سرنشینان یک خودروی عبوری آنها را با کلاش به رگبار بستند و بقیه ماجرا ...

حادثه 24 - مأمور تجسس پلیس آگاهی سراوان با همکارش برای پیگیری یک پرونده عازم مأموریت بودند که سرنشینان یک خودروی عبوری آنها را با کلاش به رگبار بستند و بقیه ماجرا ...

روایت از جان گذشتگی پلیس حرف امروز و دیروز نیست؛ روایت ثانیه‌ها، ساعت‌ها و روزهایی است که می‌آیند و می‌روند؛ قصه ایثار و جوانمردی و فداکاری جوانانی است از اینجا در دل پایتخت تا آنجا در وسط کویر یا کنار سیم خاردارها یا از بالای برجک نگهبانی در نقطه صفر مرزی در درگیری با اشرار، تروریست‌ها و قاچاقچیان سینه ستبر کرده و داغی گلوله را به تن می‌خرند تا نکند شیشه آرامش مردم ترک بردارد.و اما قصه مظلومیت پلیس در نوار مرزی در سیستان و بلوچستان هم قصه جدید و تازه‌ای نیست؛ قصه پر غصه ترور، کمین و حملات ناجوانمردانه گروهک‌های تروریستی، قاچاقچیان از خدا بی‌خبر و اشرار بی صفت و بزدلی است که تا عرصه را به خود تنگ می بینند ناجوانمردانه و غافلگیرانه، ماموران ما را هدف رگبار و شلیک خود قرار می‌دهند.درست مثل همین چند وقت پیش که مأموران پلیس آگاهی سراوان را به رگبار بسته و با افتخار هم مسوولیت این حرکت ناجوانمردانه را به نام خودشان یعنی «جیش الظلم» به ثبت رساندند؛ ساده لوحانه فکر می کردند که پلیس را مستاصل کرده اند اما نمی دانستند انتظامی کشور پر است از جوانانی که مردانه در برابر هر چه نامردی است و رذالت؛ قد علم کرده و می ایستند.

قصه علیرضا دلاور چیست؟

و اما روایت «علیرضا دلاور»؛ همان مجروح حادثه تروریستی سراوان قصه مامور پلیسی است که سال‌ها در سیستان و بلوچستان خدمت کرده است؛ از مرزبانی گرفته تا پلیس آگاهی.همانطور که عمویش می گوید: علیرضا خدمت در انتظامی کشور را با مرزبانی شروع کرد؛ ابتدا در مرزبانی سراوان خدمت کرد؛ بعد از آن هم منتقل شد به مرزبانی نگور و حالا ۲ سالی می شود که در پلیس آگاهی سراوان خدمت می‌کند؛ آن هم به عنوان مأمور تجسس پلیس آگاهی سراوان.عموی علیرضا که خودش مأمور بازنشسته مرزبانی است از روز حادثه می‌گوید، از آنچه دیگران دیده و برایش نقل کرده اند: روز حادثه علیرضا با همکارش برای پیگیری یک پرونده عازم مأموریت بودند، در حین مسیر یک خودروی پژو پارس با سه سرنشین به آنها نزدیک شده و در یک آن با کلاش آنها را به رگبار می بندد که در نتیجه هر دو مأمور پلیس زخمی می‌شوند.بعد از رسیدن آمبولانس مجروحان به بیمارستان سراوان منتقل شده که همکار علیرضا در پی شدت جراحات وارده به درجه شهادت نائل شده و علیرضا هم با هواپیمای ناجا بلافاصله به تهران منتقل شده و برای ادامه درمان به بیمارستان ولیعصر (عج) ناجا می آید.

از شکستگی صورت در اثر برخورد گلوله تا اصابت دو تیر دیگر در بدن

 مقابلمان در بخش آی سی یو ۲ بیمارستان جوانی روی تخت بیمارستان بستری است؛ از شدت درد بی قرار است، حرف نمی تواند بزند، هراز گاهی نیم نگاهی می کند، چندین گلوله خورده اما یکی از آنها در پیشانی در داخل سینوس ها جا خوش کرده و یکی هم در داخل لگن مانده است.

«شکستگی صورت در اثر برخورد گلوله و اصابت دو تیر دیگر به شکم و لگن»؛ شرح حالی است که «خانم کمالیان» مسؤول بخش آی سی یو ۲ بیمارستان از وضعیت علیرضا می‌دهد و می‌گوید: تمام تلاش کادر درمانی این است که هرچه زودتر سلامتی بیمارمان حاصل شود و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی کنند.

«ناصر عبدالله نژاد» پرستار علیرضا هم همانطور که سرم و داروهای علیرضا را تزریق می کند از وضعیت سخت و دردآور علیرضا گفته و با نشان دادن جراحات وی می گوید: گلوله داخل شکم را که در بیمارستان سراوان جراحی کرده و خارج کرده اند اما دو گلوله باقی مانده؛ یکی گلوله ای است که در قسمت پیشانی در داخل سینوس‌ها بر جای مانده و گلوله دیگر هم در قسمت لگن است که باید خارج شود.عبدالله نژاد می گوید: جای چند تیر دیگر هم بر روی بدن بیمار مشهود است که حاکی از  اصابت تیر به بدن و خارج شدن از سوی دیگر است.

چشم به راهی دو فرزند مجروح حادثه تروریستی سراوان و اما «علیرضا»ی حکایت ما ۶ سالی است که ازدواج کرده و دو پسر بچه ۲ و ۵ ساله دارد؛ همو که بچه ارشد یک خانواده ۷ نفره است و یک عالمه چشم به راه دارد؛ از پدر بیمارش گرفته تا مادر و همسر و بقیه اعضای خانواده  و فامیل و همکاران تا دوباره با همان لبخند همیشگی و چهره خستگی ناپذیر به سلامت به منزل بازگردد.

قصه علیرضا و تمام علیرضاهای پلیس روایت عجیب و غریبی نیست؛ گوشه ای از حکایت زندگی پر از حادثه و فراز و نشیب مردان سبز پوشی است که از زن و زندگی و خانواده خود چشم پوشیده و تنها چیزی که برایشان مهم است آرامش و امنیت مردم است؛ همان مردانی که رهبری مدال «مجاهد فی سبیل‌الله» را بر گردن‌شان آویخت؛ مردان بلندبالای انتظامی کشور.

آخرین اخبار «حوادث سیستان و بلوچستان» را در صفحه حوادث سیستان و بلوچستان و حوادث زاهدان حادثه 24 بخوانید.

صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.

ارسال نظر