حادثه 24 - پس از مرگ زن ۸۲ ساله، خانوادهاش تصور میکردند که او به دلیل ناراحتی قلبی فوت کرده است اما وقتی معلوم شد که طلاهای این زن ناپدید شده، ورق برگشت و ماجرا رنگ و بویی جنایت به خود گرفت. عامل این جنایت دختری بود که حالا از قصاص گریخته است.
تحقیقات تیم جنایی پایتخت در این پرونده از روز ۱۳ مهر ۹۸ شروع شد. آن روز دختری جوان به اداره پلیس رفت و گفت احتمال می دهد که مادرش را کشته اند تا طلاهایش را سرقت کنند.
وی توضیح داد:مادرم ۸۲ ساله بود و در خانه ای حوالی نواب به تنهایی زندگی می کرد اما من هر روز با او در تماس بودم و سعی می کردم هر چند روز یکبار به دیدنش بروم. از سوی دیگر یک پرستار سالمندان هم برایش استخدام کرده بودیم که هر از گاهی به خانه مادرم می رفت و کارهایش را انجام می داد.
وی ادامه داد: صبح هشتم مهرماه بود که طبق عادت به مادرم زنگ زدم اما جوابم را نداد. نگران شدم و فورا خودم را به خانه او رساندم و وقتی با کلید در را باز کردم با صحنه دردناکی روبه رو شدم. مادرم بی حال روی زمین افتاده بود و به سختی نفس می کشید. بلافاصله به اورژانس زنگ زدم و مادرم به بیمارستان انتقال یافت اما تلاش برای نجات او فایده ای نداشت و مادرم به کام مرگ رفت.
وی ادامه داد: از آنجایی که مادرم ناراحتی قلبی داشت تصور کردیم دچار حمله قلبی شده یا سکته کرده است و در این شرایط جواز دفن او صادر شد. اما پس از دفن او و مراسم عزاداری، وقتی قدم به خانه مادرم گذاشتم متوجه شدم که طلاهایش سرقت شده است. همه جا را گشتم اما اثری از طلاها نبود به همین دلیل حدس می زنم مرگ او مشکوک است و فردی آشنا با انگیزه سرقت جان مادرم را گرفته است.
جنایت
با مطرح شدن این شکایت، پرونده ای تشکیل و تحقیقات برای کشف حقایق آغاز شد. در گام نخست تیم تحقیق به بررسی پرونده پزشکی متوفی پرداخت و مشخص شد که جسد کالبدشکافی نشده اما بر اساس اظهارات پزشک معالج این زن، آثار کبودی روی گردن قربانی وجود داشته است. این نظریه فرضیه جنایت را قوت می بخشید و با توجه به اظهارات دختر قربانی که گفته بود طلاهای مادرش سرقت شده، این احتمال مطرح شد که زن تنها قربانی سرقتی مرگبار شده است. در این میان دختر این زن به تنها فردی که مشکوک بود زنی بود که به عنوان پرستار سالمندان استخدام شده تا به امورات مادرش رسیدگی کند و در هفته، چند بار به خانه قربانی رفت و آمد داشت.
ردپای یک دختر
در حالیکه یک مظنون در این پرونده شناسایی شده بود، ماموران راهی محل زندگی قربانی شدند تا به تحقیقات میدانی دست بزنند. آنها به پرس و جو از همسایهها پرداختند و یکی از آنها اطلاعات جدیدی در اختیار پلیس قرار داد. او مشخصات دختری جوان را به پلیس داد و گفت که این دخترآخرین کسی بوده که پیش از مرگ قربانی خانه او را ترک کرده بود آن روز و هنگام ترک خانه سراسیمه و مضطرب بود.
مشخصات دختری که همسایه داده بود با مشخصات زنی که برای پرستاری از قربانی استخدام شده بود فرق داشت. اما در ادامه و با انجام تحقیقات بیشتر معلوم شد دختر جوانی که همسایه دیده بود، دختر همان زنی است که برای پرستاری از قربانی استخدام شده بود. این دختر ۳۵ ساله بود و مرضیه نام داشت که گاهی همراه مادرش برای کمک به خانه متوفی می رفت و با این اطلاعات نام او هم در لیست مظنونان اصلی قرار گرفت.
شکست سکوت؛ ۲۱ ماه بعد از قتل
مرضیه و مادرش فراری بودند و هیچ ردی از آنها نبود تا اینکه بعد از گذشت قریب به ۲ سال مخفیگاهشان شناسایی شد و آنها به دام ماموران افتادند. در نهایت دختر جوان بعد از حدود ۲۱ ماه از حادثه، قفل سکوت را شکست و به قتل اقرار کرد. او انگیزه اش را سرقت طلاهای مقتول عنوان کرد.
ندامت
دختر جوان در بازجویی ها گفت: من قصد قتل نداشتم، همه چیز در یک لحظه رخ داد. قصد من سرقت بود و برای دزدی نقشه کشیده بودم اما ماجرا جور دیگری رقم خورد و به قتل منجر شد. وی ادامه داد: مشکلات مالی فراوانی داشتم. به دنبال راهی بودم که از این وضعیت خلاص شوم تا اینکه یک روز همراه مادرم به خانه مقتول رفتم. مادرم کارهای خانه مقتول را انجام می داد و گاهی مرا هم همراه خودش می برد تا کمکش کنم. مادرم هم مریض بود و دست و پاهایش درد می کرد. اما به خاطر پول ناچار بود کار کند و همه اینها مرا عذاب میداد. روزی که همراه مادرم به خانه مقتول رفتم چشمم افتاد به طلاهایش و وسوسه سرقت آن به جانم افتاد. به دنبال فرصتی بودم تا سرقت را انجام بدهم اما ای کاش آن روز به خانه مقتول نمی رفتم که باعث مرگ او شوم
وی درباره روز حادثه گفت: آن روز برای پرستاری و انجام کارهای مقتول به خانه اش رفتم. او برای برداشتن وسیله ای به سمت آشپزخانه رفت و من هم پشت سر او حرکت کردم. او را هل دادم تا گردنبندش را سرقت کنم. آن روز گردنبند طلا به گردنش بود و وقتی مقتول روی زمین افتاد و متوجه نیت من شد. شروع کرد به داد و فریاد راه انداختن. جدال ما شروع شد و من که به شدت دستپاچه شده بودم از ترس اینکه همسایه ها صدای زن را بشنوند و آبرویم برود، دستانم را روی دهان و گلویش گذاشتم و وقتی نیمه هوش شد از فرصت استفاده کرده و تمام طلاهایش را سرقت کردم. بعد سراسیمه از خانه مقتول خارج شدم.
این دختر گفت:در آن زمان طلاها را به قیمت ۱۰ میلیون تومان فروختم. البته ارزشش بیشتر از این حرفها بود اما چون فاکتور نداشت ناچار شدم زیر قیمت بفروشم. در همه این مدت هم رازم را حتی نزد مادرم فاش نکردم و عذاب وجدان داشتم و به شدت از قتلی که مرتکب شده ام پشیمانم.
پایان خوش
متهم به قتل پس از محاکمه در دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد و پرونده پس از قطعی شدن رای در شعبه ۲۶ دیوان عالی کشور، روی میز قاضی امین کرمانی نژاد دادیار شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. به این ترتیب نام وی در لیست قرار گرفت تا به زودی پای چوبه دار برود و قصاص شود اما از آنجا که قاتل به شدت پشیمان شده و رفتارهای مناسبی در زندان داشت، تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران تلاش خود را برای رضایت از اولیای دم آغاز کردند. تلاش ها نتیجه خوبی در پی داشت و فرزندان مقتول به خاطر رضای خدا و آرامش روح مادرشان، قاتل را بخشیدند. به این ترتیب دختر قاتل از چوبه دار فاصله گرفت تا به زودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود.