حادثه 24 - جرم سابقهدار به بهانه استخدام، افراد جویای کار را به دام میانداخت و با بیهوش کردن آنها، اموالشان را سرقت میکرد. تحقیقات برای بازداشت این متهم از چند روز قبل با مطرحشدن چندین شکایت مشابه آغاز شد. مالباختهها افراد جویای کار بودند که در ایستگاههای مترو به دام مردی افتاده بودند که خودش را مدیر یک فروشگاه لوازم خانگی یا لوازم ورزشی معرفی کرده بود.
یکی از مالباختهها درباره شگرد متهم گفت: در ایستگاه مترو منتظر قطار بودم که مردی کنارم نشست. او سر صحبت را باز کرد و درباره مسائل اقتصادی و کاری حرف زد. وقتی متوجه شد که من در جستوجوی کار هستم، مدعی شد که مدیر یک فروشگاه لوازم خانگی است و نیاز به دو کارمند دارد. میگفت حقوق و مزایای خوبی میدهد و حتی بعد از 3ماه مرا بیمه میکند. وقتی اینها را شنیدم از او خواستم مرا در فروشگاهش استخدام کند و وی از من خواست برای صحبت بیشتر به پارکی در همان حوالی برویم. شاکی ادامه داد: وقتی روی نیمکت پارک نشستیم و سرگرم حرفزدن شدیم، او از داخل کیفش 2پاکت آبمیوه بیرون آورد و یکی از آنها را به من داد. وقتی آبمیوه را نوشیدم دچار سرگیجه شدم و از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم در بیمارستان بودم و متوجه شدم رهگذرانی که از پارک عبور میکردند وقتی مرا بیهوش پیدا کرده بودند به اورژانس زنگ زده بودند. در بیمارستان که بودم متوجه شدم مردی که مدعی بود مدیر فروشگاه است، تمام اموالم مانند گوشی موبایل، ساعت، مقداری پول و انگشتر طلایم را سرقت کرده است.
ماموران پلیس آگاهی تهران با دستور دادیار شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات برای دستگیری سارق را آغاز کردند تا اینکه آخرین مالباختههای این مجرم حرفهای که پسردایی و پسرعمه بودند تصمیم گرفتند همزمان با پلیس، خودشان هم برای دستگیری متهم اقدام کنند. این دو مالباخته نیز در ایستگاه مترو با متهم آشنا شده و پس از خوردن آبمیوه بیهوش شده بودند و اموالشان به سرقت رفته بود. آنها تلاش شبانه روزی خود را برای یافتن متهم آغاز کردند و از صبح زود تا آخر شب در ایستگاههای مترو و اطراف پارکهای مرکز شهر جستوجو میکردند تا اینکه تلاششان نتیجه داد و متهم را یافتند.
مرد سارق در یکی از ایستگاههای مترو در حال صحبت با طعمهای دیگر بود که پسرعمه و پسردایی زیرک از دور او را زیر نظر گرفتند. وقتی متهم، طعمهاش را به پارک دعوت کرد آنها وی را تعقیب کردند و همزمان با پلیس تماس گرفتند. دقایقی بعد و درست قبل از اینکه متهم آبمیوه مسموم را به طعمهاش بدهد، پسرعمه و پسردایی سراغش رفتند و با او درگیر شدند و همان موقع پلیس رسید و متهم دستگیر شد. وی که به اداره آگاهی انتقال یافت، در بازجوییها به سرقتهای سریالی با شیوه بیهوشی اقرار کرد و برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی شاکیان در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
آشنایی با مرد فریبکار در مترو
متهم متولد سال57 و سابقهدار است. او میگوید که از وقتی بیکار شده و نتوانسته کار مناسبی پیدا کند تصمیم گرفته برای تهیه هزینه درمان همسرش نقشه سرقت بکشد. او مدعی است که قرار بوده تا پایان تیرماه سرقتهایش را ادامه بدهد و بعد متوقفش کند.
چرا برای پایان سرقت هایت زمان تعیین کرده بودی؟
چون سابقهدار هستم. برنامهریزی کردم که تا پایان تیر به سرقتهایم ادامه بدهم و بعد دور خلاف را خط بکشم تا پلیس نتواند مرا ردیابی کند. اما بخت با من یار نبود و گرفتار شدم.
چند سابقه کیفری داری؟
چندین سابقه دارم. درگیری، سرقت و یک سابقه لواط هم دارم. هربار مدتی حبس کشیدم و بعد آزاد شدم. آخرینبار پس از آزادی توبه کردم که دیگر سمت خلاف نروم اما نشد.
چرا توبهات را شکستی؟
پس از آزادی بهدنبال کار گشتم و اتفاقا در یک شرکت داروسازی مشغول بهکار شدم. شرکت پخش دارو بود و از کارم راضی بودم. اما همیشه یک جای کار میلنگد، در کل خیلی آدم خوش شانسی نیستم و همیشه بد میآورم. شرکت شروع کرد به تعدیل نیرو و نام من هم در لیست تعدیلیها بود. بیکار شدم و کارم را از دست دادم. در شرایطی که همهچیز داشت خوب پیش میرفت اما زندگی من همیشه با سختی همراه بوده. افتادم دنبال کار اما پیدا نشد.
ایده سرقت چطور به ذهنت رسید؟
چند وقت قبل در مترو با مردی آشنا شدم. سر صحبت را با او باز کردم و مرد جوان گفت صاحب یک شرکت است و میتواند مرا استخدام کند. حتی شمارهاش را به من داد اما از آن روز به بعد هرچه با شماره موبایلی که به من داده بود تماس گرفتم جواب نداد. همین باعث شد که با این ترفند نقشه سرقت بکشم. در مترو و پارکها، افرادی را که در جستوجوی کار بودند شناسایی میکردم و به بهانه اینکه مدیر یک فروشگاه لوازم ورزشی یا خانگی هستم آنها را فریب میدادم. به طعمههایم وعده کار میدادم و با این ترفند آنها را به جای خلوتی مانند پارکها میکشاندم. بعد از قبل آبمیوهای را که داخل آن داروی بیهوشی ریخته بودم به مالباختهها میدادم و آنها پس از نوشیدن آبمیوه مسموم از حال میرفتند. در آن زمان بود که نقشه سرقت را اجرا کرده و با رهاکردن طعمه هایم فراری میشدم.
انگیزه ات مشکلات مالی بود؟
بیکار بودم و مشکلات مالی فراوانی داشتم. از سوی دیگر همسرم بیمار بود و برای تامین هزینه درمان او نیاز به پول داشتم. همه اینها دلیلی شد تا باردیگر دست به سرقت بزنم و زودتر از آنچه تصورش را میکردم با کارآگاهبازی دو نفر از طعمههایم گیر افتادم.