حادثه 24 - «میترا برای گرفتن چند عکس به آپارتمانم آمد، اما ناگهان حالش بد شد و جانش را از دست داد.» این ادعای عجیب مردی است که در ماجرای قتل زن همسایهاش دستگیر شده است؛ زنی که چند روز بعد از ناپدید شدن، جسدش در بیابانهای حوالی شهرستان آبیک پیدا شده است.
در نخستین روز فروردین بود که مردی راهی اداره پلیس شد و از ناپدیدشدن مرموز همسرش خبر داد. او به مأموران گفت: همسرم میترا آخرین بار که با من تماس گرفت، گفت قصد دارد برای خرید از خانه بیرون برود، اما رفت و دیگر خبری نشد. هر چه به موبایلش زنگ میزنم خاموش است و آشنایان و دوستان هم از او خبر ندارند و همین مسئله مرا بهشدت نگران سرنوشت همسرم کرده است.
وی ادامه داد: تا صبح منتظر خبری از همسرم ماندم، صبح به همه بیمارستانها و درمانگاهها سر زدم اما با بن بست روبهرو شدم و در نهایت تصمیم گرفتم از پلیس کمک بگیرم.
کشف جسد
با اظهارات این مرد، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس جنایی پایتخت جستوجو برای یافتن ردی از زن ناپدید شده را شروع کردند. درحالیکه بررسیها ادامه داشت خبر رسید که جسدی مجهول الهویه در اتوبان قزوین حوالی آبیک کشف شده است. جسد متعلق به یک زن بود که سیم و طناب دور گردنش پیچیده شده و بهنظر میرسید که با استفاده از آن خفه شده و به قتل رسیده است. گرچه هیچگونه مدارک هویتی همراه جسد زن 40ساله وجود نداشت، اما مشخصات ظاهری با میترا، همان زنی که شوهرش گزارش گمشدن او را به پلیس تهران اعلام کرده بود، مطابقت داشت. به همین دلیل همسر وی در پزشکی قانونی حاضر شد و به محض دیدن جسد، تأیید کرد که مقتول کسی جز میترا نیست.
بازداشت مرد همسایه
وقتی مشخص شد که زن جوان به قتل رسیده است، بررسیها برای کشف راز این جنایت آغاز شد. مأموران متوجه شدند که میترا آخرین بار با مرد همسایه دیده شده است. همین کافی بود تا این مرد که مهران نام دارد بهعنوان مظنون اصلی تحت تعقیب قرار بگیرد. وی بازداشت شد و اگرچه در بازجوییهای اولیه اصرار داشت که از سرنوشت میترا بیاطلاع است، اما وقتی پیش روی بازپرس جنایی تهران قرار گرفت ادعای عجیبی را مطرح کرد. وی گفت: میترا در همسایگی ما زندگی میکرد و من بارها او را در ساختمان یا در خیابان دیده بودم. روز حادثه هم اتفاقی او را در کوچه دیدم و با هم سلام و علیک کردیم. یک دفعه یاد مبلهایم افتادم که قصد فروششان را داشتم. راستش چند وقت پیش تصمیم گرفتم مبلهایم را بفروشم؛ به همین دلیل از میترا خواستم تا به خانهام بیاید و عکس مبلهایم را بگیرد و به دوستان و آشنایانش نشان بدهد تا شاید برایش مشتری خوب پیدا شود.
وی ادامه داد: میترا آن روز قدم در آپارتمانم گذاشت و مشغول عکسبرداری از مبلها بود که ناگهان حالش بد شد و روی زمین افتاد. حتی فرصت نکردم به او یک لیوان آب بدهم. همهچیز در یک لحظه رخ داد و من که خیلی ترسیده بودم ابتدا میخواستم اورژانس خبر کنم، اما وقتی بالای سرش رفتم متوجه شدم نبضش نمیزند و فوت شده است. من مانده بودم با یک جسد و میدانستم که اگر به پلیس یا همسرش خبر دهم پای من گیر میافتد. به همین دلیل تصمیم گرفتم جسدش را در جای دیگری رها کنم تا ماجرا یک راز بماند. این بود که جسد را به ماشین منتقل کرده و در نهایت حوالی آبیک و در بیابان رها کردم.
با توجه به اظهارات ضدو نقیض متهم، بازپرس جنایی دستور بازداشت و انجام تحقیقات بیشتر از وی را صادر کرد.