حادثه 24 - مدیر فروش، حسابدار و منشی یک کارگاه طلاسازی، با همدستی یکدیگر 28کیلو طلا از این کارگاه سرقت کرده و نقشه کشیده بودند که خودشان مغازه طلافروشی باز کنند اما استفعای دستهجمعی آنها، رازشان را فاش کرد.
چند روز پیش صاحب یک کارگاه طلاسازی راهی اداره آگاهی تهران شد و گفت که کارمندانش دست به سرقت 28کیلو طلا از کارگاه او زدهاند. وی توضیح داد: من مدتهاست که کارگاه طلاسازی دارم و بهخاطر شهرتم سفارشات بالایی دارم. نهتنها طلافروشان تهرانی بلکه بسیاری از طلافروشان شهرهای دیگر هم سفارشات طلایشان را به من میدهند و وضع مالی خوبی دارم. وی ادامه داد: در کارگاهم 2مرد و دختری جوان کار میکردند که چند وقت قبل بهصورت همزمان استعفا دادند و همین استعفای همزمان آنها شک مرا برانگیخت. آنها بهصورت جداگانه از مدتها قبل استخدام شده بودند. یکی از مردها حسابدار، دیگری مدیر فروش و دختر جوان نیز منشی کارگاه بودند که خیلی به آنها اعتماد داشتم غافل از اینکه آنها نقشه شومی برایم کشیده بودند. شاکی گفت: بهدلیل مشغلههای کاری فرصت نمیکردم تمام حساب و کتاب کارگاه را بهصورت دقیق بررسی کنم تا اینکه وقتی کارمندانم همزمان استعفا دادند، آنهم در شرایطی که کارشان خوب پیش میرفت و حقوقشان هم مناسب بود، به ماجرا مشکوک شدم. مطمئن شدم که اتفاقی افتاده اما باز هم نمیدانستم که این اتفاق چیست. تا اینکه شنیدم، مدیرفروشم بعد از استعفا کار تجاری آغاز کرده و یک خودروی خارجی مدل بالا سوار میشود. کمی بعد هم شنیدم که آن 3نفر یک مغازه طلافروشی تاسیس کردهاند و همین باعث شد که تصمیم بگیرم حساب و کتابهای گذشته را بهطور دقیق بررسی کنم. برای همین یک حسابرس استخدام کردم و او تمامی اسناد و مدارک مالی را بررسی کرد و متوجه شد که در چند وقت اخیر آن 3نفر با فاکتورهای جعلی، 28کیلو طلا از کارگاه سرقت کردهاند و وقتی متوجه ماجرا شدم تصمیم گرفتم شکایت کنم.
اقرار به سرقت
با این شکایت و پس از بررسی مدارکی که شاکی در اختیار پلیس و دادسرا قرار داد، بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت دستور بازداشت 3متهم را صادر کرد و مأموران پلیس آگاهی چند روز پیش آنها را دستگیر کردند. اگرچه متهمان در ابتدا منکر هرگونه جرمی بودند اما وقتی شواهد و مدارک را علیه خود دیدند لب به اعتراف گشودند و به سرقت 28کیلو طلا اقرار کردند. یکی از متهمان که مدیر فروش بود گفت: ما سه نفر از وقتی همکار شدیم، باهم آشنا شدیم و بهتدریج رابطهمان صمیمی شد. هیچکدام از ما وضع مالی خوبی نداشتیم و حقوقی هم که میگرفتیم کفاف زندگیمان را نمیداد. از طرفی گردش مالی صاحبکارمان آنقدر زیاد بود که میدانستیم اگر مبلغ زیادی از او سرقت شود متوجه نمیشود.
وی ادامه داد: چون من مدیر فروش بودم، تمامی طلاهای سفارش شده را من تحویل میدادم و فاکتور و رسید آن را به دوستم که حسابدار بود میدادم. سفارشات طلافروشان خیلی زیاد بود. از یک کیلو تا 10کیلو سفارش میدادند و ما هم نسبت به وزن طلایی که هر مشتری سفارش میداد، هر بار از 100گرم تا نیم کیلو طلا سرقت میکردیم. سپس فاکتورسازی میکردیم تا صاحب کارگاه متوجه نقشه ما نشود. ما طلاهای سرقتی را بین یکدیگر تقسیم کرده و در جایی سرمایهگذاری میکردیم. اگرچه اوایل سرقتهایمان کم بود اما بعد وسوسه شدیم بیشتر طلا سرقت کنیم. سپس تصمیم گرفتیم یک طلافروشی بزنیم و همزمان استعفا دادیم که مغازه خودمان را راهاندازی کنیم اما همین موضوع باعث شد که لو برویم.
3متهم پس از اقرار به سرقت و فریب صاحب کارگاه با قرار قانونی بازداشت شدند و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.