مرگ دردناک 4 نفر در انفجار کپسول گاز

دورهمی و تفریح خانوادگی در خانه‌باغی در شهرستان زرندیه استان مرکزی پایان هولناکی داشت. نشت گاز از کپسول‌گاز پیک‌نیکی باعث انفجار و آتش‌سوزی شدید و قفل شدن همزمان در موجب شد که 4نفر در محاصره دود و آتش جانشان را از دست بدهند.
تاریخ: 04 آذر 1399
شناسه: 69629

حادثه 24- دورهمی و تفریح خانوادگی در خانه‌باغی در شهرستان زرندیه استان مرکزی پایان هولناکی داشت. نشت گاز از کپسول‌گاز پیک‌نیکی باعث انفجار و آتش‌سوزی شدید و قفل شدن همزمان در موجب شد که 4نفر در محاصره دود و آتش جانشان را از دست بدهند.

این حادثه صبح روز جمعه 23آبان‌ماه در یکی از باغ‌های خشکرود شهرستان زرندیه در استان مرکزی رخ داد. آن روز وقتی آتش‌نشانان در جریان آتش‌سوزی در این باغ قرار گرفتند راهی آنجا شدند و پس از دقایقی تلاش موفق شدند حریقی که خانه باغ را دربرگرفته بود مهار کنند. آتش‌سوزی اما باعث مصدوم شدن 4نفر شده بود که توسط اورژانس به بیمارستان امام رضا در شهر مامونیه انتقال یافتند و تحت درمان قرار گرفتند. در بررسی‌های اولیه معلوم شد که نشت گاز از کپسول پیک‌نیک باعث انفجار و آتش‌سوزی شده و مصدومان این حادثه مردی 44ساله به همراه 2 پسر 17و 24ساله‌اش و یکی از اقوام آنهاست. از آنجا که سوختگی آنها شدید و امکانات بیمارستان شهر مامونیه برای درمان آنها کافی نبود، در ادامه همگی آنها به بیمارستان سوانح و سوختگی پایتخت منتقل شدند.

گزارش مرگ

اگرچه مصدومان این انفجار هولناک تحت درمان قرار گرفتند اما شدت سوختگی و صدمات وارد شده به آنها به حدی بود که تلاش پزشکان برای نجات جانشان به نتیجه نرسید و هر 4 مصدوم یکی پس از دیگری به کام مرگ رفتند. آخرین مصدوم پدر44ساله خانواده به نام رضا امینی بیات بود که صبح روز شنبه جانش را از دست داد و پس از آن بود که گزارش این حادثه به قاضی مصطفی واحدی کشیک جنایی تهران اطلاع داده شد. در ادامه و با دستور قاضی جنایی تهران جسد آخرین متوفی نیز به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات درباره علت اصلی این حادثه آغاز شد.

تفریح مرگبار

«برادرم نتوانست مرگ پسرانش را تحمل کند و درست شب هفتم آنها خودش هم تسلیم مرگ شد». این را حسین امینی بیات، برادر رضا (پدر خانواده) می‌گوید. او در گفت‌وگو با خبرنگار همشهری درباره جزئیات مرگ تلخ بستگانش می‌گوید: برادرم رضا 44سال داشت. او کشاورز بود و زمین داشت. علاوه بر این دامداری هم داشت و محمد پسر کوچکش با او کار می‌کرد. علی پسر بزرگ‌ترش بود که در یکی از اداره‌های دولتی مشغول به‌کار بود و آخرین قربانی، محمد حسین، برادر زن علی بود که از بچگی با هم بزرگ شده بودند و مثل برادرشان بود.

او ادامه می‌دهد: این 4نفر آخرین بار روز جمعه 23آبان‌ماه برای تفریح به باغ رفتند. باغی که متعلق به برادرم بود و داخل آن خانه‌باغی ساخته بود که در آنجا می‌شد استراحت کرد. آن روز برادرم، همسر و دختر 12ساله‌اش را همراهشان نبرده بود و شاید اگر آنها هم به باغ رفته بودند قربانی این حادثه می‌شدند. برادرم قبل از مرگ و زمانی که در بیمارستان بود برایم تعریف کرد که صبح روز حادثه به همراه 2پسرش برای انجام کارهای دامداری و کشاورزی راهی باغ شده بودند و بعد از کار تصمیم گرفته بودند صبحانه بخورند. همان موقع پسر بزرگش با برادرزنش محمدحسین تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد که نان و پنیر بخرد و خودش را به باغ برساند و دور هم باشند. محمدحسین 18ساله نیز پس از این تماس، راهی مغازه شده و بعد از خرید خودش را به باغ می‌رساند.

عموی خانواده ادامه می‌دهد: وقتی محمدحسین به باغ می‌رسد، برادرم رضا روی گاز پیک نیک، کتری آب گذاشته بود که جوش بیاید و چای درست کند. اما گاز از مخزن نشت کرده و هیچ‌کدام آنها متوجه این ماجرا نشده بودند و همین باعث انفجار مهیبی شده بود. پس از آن آتش به پا شد و آنها در اتاق‌های خانه باغ گرفتار شدند و نتوانستند خودشان را نجات بدهند. ظاهرا دستگیره درها افتاده و آنها قفل شده بودند. همین باعث شد که برادرم و بچه‌هایش در محاصره دود و آتش گرفتار شوند و آسیب شدیدی ببینند.

وی ادامه می‌دهد:چون باغ ما کنار باغ برادرم بود، صدای انفجار را شنیدیم و فورا از روی دیوار پریدیم و وارد باغ برادرم شدیم. با کمک برادر دیگرم و پسرم و سختی زیاد در خانه باغ را با دیلم باز کردیم. هنوز آتش‌نشانی و اورژانس نرسیده بودند که موفق شدیم در را باز کنیم اما آنها به‌شدت آسیب دیده و سوخته بودند. 2 نفرشان را خودمان به بیمارستان انتقال دادیم و 2 نفر دیگر را اورژانس. همان شب هر 4نفر را برای ادامه درمان به بیمارستان سوانح و سوختگی تهران انتقال دادند اما هیچ کدام زنده نماندند. صبح شنبه هفته گذشته، ابتدا علی برادرزاده‌ام فوت کرد. یکشنبه برادرزاده دیگرم و روز بعد هم محمدحسین جانش را از دست داد. برادرم همچنان زنده بود و با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد و امید داشتیم زنده بماند. دختر کوچک و همسرش داغ بزرگی دیده بودند و دعا می‌کردیم که پدر خانواده زنده بماند اما او غم رفتن پسرهایش را تاب نیاورد و درست روزی که برای برادرزاده‌هایم مراسم هفتمین روز مرگشان را برگزار کردیم خبر دادند که برادرم هم به کام مرگ رفته است.

مرد جوان با بغض ادامه می‌دهد: ما این روزها اصلا حال خوبی نداریم و همه عزیزانمان را دفن کرده‌ایم. هنوز باورمان نمی‌شود که اینچنین عزادار شده‌ایم. این روزها نه‌تنها ما بلکه تمام اهالی محل و اطرافیان از حادثه هولناکی که برای خانواده برادرم رقم خورده متاثر و عزادارند.

در همین رابطه