روایت خودکشی آرمین، کودک کار کرمانشاهی

روزنامه اعتماد در گزارشی به حادثه مرگ آرمین، کودک کار کرمانشاهی پرداخته است.
تاریخ: 27 خرداد 1399
شناسه: 33225

حادثه24- روزنامه اعتماد در گزارشی به حادثه مرگ آرمین، کودک کار کرمانشاهی پرداخته است.

در این گزارش می‌خوانید: 

* زینب، عمران، جهانگیر و حالا آرمین. مرگ برای آنها راه نجات از فقر و مصیبت‌های آن بود، رنج زیستن در فقر مدام اما آنجا دردناک‌تر می‌شود که کوتاه‌زمانی پس از خودکشی زینب، دختر 11 ساله ایلامی حالا مرگ‌خودخواسته بشود، راه‌ چاره کودکی دیگر آن هم 11 ساله اما ساکن حاشیه‌های شهر کرمانشاه، جایی که شهره است به کارگاه‌های جمع‌آوری و بازیافت زباله، جایی که کودکانش از همان روزهای اول کودکی را فراموش می‌کنند، مانند خود آرمین یا سر چهارراه شیشه پاک می‌کنند، یا مثل خواهر کوچکش می‌شوند ابزار دست مادربزرگ برای گدایی، رشد و نوجوانی نیز در این محله سرنوشتی جز سرنوشت برادر بزرگ‌تر آرمین ندارد: کانون اصلاح و تربیت.

* یک هفته طول کشید تا پیکر بی‌جان آرمین به خاک سپرده شود. در این میان اما احتمال خودکشی آرمین با قرص متادون به نقل از خواهر 9 ساله‌اش، واکنش‌هایی را از سوی بهزیستی برانگیخت و علت مرگ آرمین تا یک ماه دیگر معطل اعلام پزشکی قانونی خواهد ماند اما چه آرمین خودخواسته به پیشواز مرگ رفته باشد و چه نه، زیستن در خانه‌ای که در آن حتی یک قاشق پیدا نمی‌شود و سهل‌تر از آن پشت دیوارهای خانه، این مواد مخدر است که «به‌ سادگی آب ‌خوردن» به دست می‌آید در کنار پدری که به خواب خوش اعتیاد فرو رفته است، چه حاصلی می‌توانست برای این پسر داشته باشد.

* روایت زندگی آرمین و خواهران و برادرانش از زبان خواهر 9 ساله نقل شده است و «جعفر دانش‌پرور» مسوول نمایندگی جمعیت اما‌م علی(ع) در کرمانشاه از رنج‌های آرمین‌هایی می‌گوید که پشت پس‌کوچه‌های خموده محله ملاحسینی در بخش حاشیه‌نشین شهرک جعفرآباد کرمانشاه در سکوت دست‌های یارگیر، فرصت کودکی خود را از دست می‌دهند. دانش‌پرور می‌گوید:«این کودکان با آسیب‌هایی مواجه هستند که زندگی آنها را به مرگ فرسایشی بدل می‌کند، چنین کودکانی با شرایطی که در آن زندگی می‌کنند اگر دچار آسیب نشوند، جای تعجب دارد.»

* روایت مرگ آرمین را همین خواهر کوچک در سینه دارد. اوست که می‌گوید آرمین قبل از خوردن یک ورق قرص با مادربزرگ دعوا کرده بود. روزی که آرمین یک ورق متادون خورد نه تلفنی در خانه بود و نه پدری، بچه‌ها دمپایی پلاستیکی به پا کردند و از جعفرآباد تا زورآباد را دویدند، جایی که می‌شد، پدر را در پاتوق سرنگ به دست پیدا کرد. بچه‌ها که با پدر به خانه برمی‌گردند، برادر خود را بی‌حال و رنجور می‌بینند، آرمین را به بیمارستان می‌رسانند اما دیگر برای نجات او دیر است.

* آرمین اما همان روز خاکسپاری نمی‌شود، شناسنامه او از زمان مرگ مادر به دلیل بدهی گرو بیمارستان دیگری بود. شناسنامه که پیدا شد، تامین دو میلیون و پانصد هزار تومان برای خرید قبر آرمین به هیچ ‌عنوان در توان خانواده نبود. مسوول مزارستان کرمانشاه گفته بود یا جنازه به عنوان جنازه بی‌کس وکار همان جا رها شود تا رایگان دفن شود یا اگر قرار است او را کنار مادرش به خاک بسپارند، این هزینه باید پرداخت شود، پیگیری ها با شورای شهر سر آخر توانست این گور کوچک را برای تن آرمین رایگان کند. آرمین و خواهر کوچکش، که شناسنامه هم ندارد، هرگز مدرسه نرفتند، خواهر کوچک‌تر که طی 4 ماه با مادر و برادر خود برای همیشه خداحافظی کرده است حالا در خانه مادربزرگ زندگی می‌کند، پدر خانه قبلی را برای پرداخت قرض‌ها فروخت.

* «جعفر دانش‌پرور» می‌گوید که میزان آسیبی که به کودکان در فقر وارد می‌شود، بسته به خانواده می‌تواند متفاوت باشد. وقتی فقر خانواده با معضلاتی مانند اعتیاد شدید و مرگ مادر همراه باشد، شدت این آسیب‌ها بسیار متفاوت می‌شود در این صورت به گفته او «دیگر هیچ پناهی برای کودکان وجود نخواهد داشت.

در همین رابطه