حادثه 24 - اگر بخواهیم برای سوگواری فرایندی را درنظر بگیریم باید از 5 مرحله یاد کنیم. نخستین مرحله در سوگواری انکار است. وقتی که عزیزی از دست میرود اطرافیانش نمیخواهند بپذیرند که او دیگر در بین آنها نیست و قرار است در زندگیشان نباشد. البته این موضوع فقط برای فوت عزیزان نیست و گاهی برای شکستهای عاطفی یا طلاق نیز مصداق پیدا میکند و فرد حاضر به پذیرش خروج عزیزش از زندگیاش نیست.
مرحله دوم چانهزنی است. در این مرحله فرد چانهزنی میکند و نمیخواهد بپذیرد کسی که فوت شده دیگر قرار نیست برگردد؛ مثلا میگوید اگر برگردد یا اگر حالا اینجا بود، برایش فلان کار را انجام میدادم و جبران میکردم و با او خوشرفتاری میکردم و... .
مرحله بعدی خشم است. فرد بعد از سپری کردن 2 مرحله پیش، به جایی میرسد که ممکن است خشمگین شود. در این مرحله او به این فکر میکند که چرا باید این اتفاق برای من بیفتد. مگر من چه کار کرده بودم که مستحق چنین سوگی هستم و... که در این شرایط ممکن است او دست به پرخاشگری هم بزند.
مرحله چهارم در فرایند سوگ، افسردگی است. او دیگر متوجه میشود که عزیز از دسترفتهاش قرار نیست برگردد. او دچار بیخوابی و کماشتهایی میشود و احساس ناامیدی و بیارزشی شدید میکند و علائم کامل افسردگی را نشان میدهد.
مرحله آخر در یک روند سوگواری، پذیرش و تسلیم است که در آن فرد میپذیرد آن کسی که از دست داده دیگر برنمیگردد و او باید زندگیاش را بهصورت عادی ادامه دهد.
مراحل مختلف سوگ معمولا نباید بیشتر از 6ماه طول بکشد که اگر اینطور شد به مداخله بالینی نیاز است و فرد باید از روانشناس کمک بگیرد. اما خیلی وقتها برای اینکه این پروسه 6ماه هم طول نکشد و زندگی فرد مختل نشود، توصیه میشود که او از همان ابتدا دارودرمانی و رواندرمانی را آغاز کند تا این پروسه کوتاهتر شود.
در بررسی افرادی که عزیزانشان را از دست میدهند میبینیم که معمولا اطرافیان در مراسمهای ختم و سوگواری شرکت میکنند و خانواده عزادار را دلداری میدهند؛ چه هنگام خبر فوت و چه هنگام تدفین و ختم. حضور نزدیکان و فامیل در اطراف خانواده عزادار موجب میشود که فرایند سوگ کوتاهتر و پردازش آن راحتتر شود تا فرد عزادار راحتتر با این فقدان کنار بیاید.
اتفاقی که در دوران کرونا افتاده این است که بهدلیل شرایط خاص، همدلی و کنار هم بودن از بین رفته و حس تنهایی و درک نشدن به فرد دست دهد. او به این فکر میکند که غمش برای هیچکس مهم نیست و کسی به او اهمیت نمیدهد یا اینکه احساس خشم میکند که چرا ما باید عزیزمان را از دست بدهیم و چرا باید در تنهایی و غربت عزیزمان را دفن کنیم و با فقدانش کنار بیاییم. سوگ برای این افراد بیشتر از همیشه سخت است و حس همدلی را از اطرافیان دریافت نمیکنند. خشم از یک سو و اضطراب از سوی دیگر، باعث میشود فرد خشم را معطوف بهخودش کند. وقتی خشم بهخود فرد برمیگردد ممکن است حوادث تلخی مثل خودکشی اتفاق بیفتد. اتفاقی که درباره حادثه تلخ خودکشی پسر و مادر خانواده بهدلیل مرگ پدر بر اثر کرونا رخ داده این است که حس خشم بهخود پسر برگشته و موجب شده او دست بهخودکشی بزند. احتمالا پدر محور اصلی خانواده بوده و در نبودش پسر احساس فقدان شدیدی کرده یا اینکه احساس کرده خودش توانایی اداره زندگیاش را ندارد و او و مادرش نتوانستند نبود پدر را تحمل کنند و دست بهخودکشی زدهاند.
نکته دیگر اینکه از زمانی که کرونا وارد کشورمان شده، خانوادههای زیادی عزیزانشان را از دست دادند. اما سؤال این است که چرا در آن خانوادهها کار بهخودکشی نرسیده است؟ قطعا مرگ عزیز سخت است اما در این بین تفاوت بین خانوادهها در توانایی حل مسئله و توانایی پردازش اطلاعاتشان مشخص میشود که یک خانواده میتواند حل مسئله کند و خانواده دیگر نمیتواند. خودکشی، نشان دهنده مهارت پایین حل مسئله در فرد بوده و حاکی از آن است که شخص مشکل را انکار و از آن فرار و از واقعیت اجتناب کرده است.
بهنظر میرسد در شرایط کرونایی اطرافیان نباید خانوادههای عزادار را تنها بگذارند. هرچند نمیتوانند به شکل حضوری کاری انجام دهند اما میتوانند با تماس تلفنی، تصویری، فرستادن گل و حتی درست کردن گروه در فضای مجازی برای یادبود فرد متوفی ختم قرآن بگذارند و فاتحه بخوانند. یا مثلا هر کس به جای تسلیتهای کلیشهای در گروه از خاطراتی که با آن فرد داشته بگوید و به این شکل یاد فرد فوت شده را زنده نگه دارند. عزاداری و سوگواری از راه دور اتفاق جدید و نوظهوری است و هنوز پروتکل و فرایند دقیقی برای سوگواریهای مجازی و از راه دور وجود ندارد اما بهترین شکل این است که با استفاده از ابزارهای مجازی در کنار خانوادههای عزادار باشیم و از این طریق به آنها نشان دهیم که به یاد عزیز از دست رفته هستیم و قطعا بعد از بین رفتن کرونا بهصورت حضوری همدردیمان را با آنها نشان خواهیم داد.