حادثه 24- قاتل اجاره ای مشهدی که بخاطر 200 هزار تومان جوان دیگری را به قتل رسانده بود در گفتگویی جزئیات این جنایت را شرح داد. او می گوید بخاطر رفیق بازی کارش به اینجا کشیده شده است.
شب شانزدهم شهریور گذشته دو جوان نقابدار که سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت بودند، مقابل ساختمان دو طبقه ویلایی در خیابان پانیذ 3 شهرک شیرین مشهد توقف کردند و چشم ها را به در حیاطی دوختند که قرار بود چهره مرد ساکن در طبقه دوم را از ریخت بیندازند. چند دقیقه بعد وقتی یکی از مردان نقابدار در حیاط را به صدا درآورد، مرد 24 ساله ای از پله های ساختمان پایین آمد و در حیاط را گشود اما با دیدن مردان نقابدار به داخل منزل فرار کرد که در این هنگام یکی از نقابداران مسلح به تعقیب او پرداخت و در حالی که پله ها را با سرعت، پشت سر می گذاشت گلوله ای شلیک کرد. جوان 24 ساله در همین لحظه روی زمین نشست تا چفت پایین در راهروی منزل را برای جلوگیری از ورود مهاجم مسلح بیندازد که گلوله به سینه اش برخورد کرد و این گونه جنایت مسلحانه وحشتناکی رقم خورد.
با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا و با صدور دستور ویژه ای از سوی قاضی علی اکبر احمدی نژاد (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عملیات شناسایی مهاجمان مسلح ناشناس را در دستور کار قرار دادند تا این که بیست و سوم مهر گذشته، کارآگاهان موفق شدند عاملان اصلی این جنایت مسلحانه را شناسایی و دستگیر کنند.
اگرچه «صادق-س» یکی از متهمان اصلی پرونده به ارتکاب جنایت اقرار کرد اما هنوز یکی دیگر از مهاجمان نقابدار به نام مسلم متواری بود تا این که او نیز چند روز قبل دستگیر شد و به تشریح چگونگی این ماجرای وحشتناک پرداخت. آن چه می خوانید گفت وگوی خراسان با «صادق-س»، قاتل اجاره ای است.
چند سال داری؟
متولد 72 هستم
تاکنون چند بار به زندان رفته ای؟
سه بار
اولین بار به چه جرمی دستگیر شدی؟
سال 89 به خاطر نزاع دسته جمعی. البته دعوای ما خانوادگی بود. پنج ماه در زندان بودم که پدرم وکیل گرفت و من از زندان آزاد شدم.
دو بار دیگر چرا به زندان افتادی؟
سال 92 به جرم درگیری با مامور انتظامی، شش ماه در زندان بودم. آن روز ماموران موتورسیکلت ها را متوقف می کردند من هم سوار بر موتورسیکلت بودم که مامور انتظامی قصد داشت، موتورسیکلتم را به پارکینگ بفرستد من هم با او درگیر شدم و ... آخرین بار هم سال گذشته بود که نیروهای انتظامی از منزلم دو ظرف بزرگ مشروبات الکلی کشف کردند. من دو ظرف بزرگ پلاستیکی مشروب را خودم استفاده می کردم ولی به اتهام فروش دستگیر شدم و بعد با سپردن وثیقه (سند ملکی) به دادسرا به طور موقت آزاد بودم که این حادثه (قتل) رخ داد.
چرا همه اعضای بدنت را به طرز وحشتناکی با چاقو و تیغ زخمی کرده ای؟
اعصابم به هم می ریخت، دیگران هم با دیدن این وضعیت از من می ترسیدند.
تحقیقات پلیس نشان می دهد که حتی افراد شرور خطرناک هم از تو می ترسیدند؟
نه. ولی من کارهای خطرناکی انجام می دادم.
خیلی از زخم های عمیق روی دست و سینه و شکمت هنوز شکاف دارد و خون آلود است، چرا ؟
به خاطر این که این خودزنی ها را بعد از ارتکاب قتل انجام دادم. در واقع عذاب وجدان گرفته بودم. چون اول قرار نبود، آن جوان را بکشم! فقط از من خواسته بودند، صورتش را از ریخت بیندازم. اما وقتی از پله ها فرار کرد و من نتوانستم با چاقو او را زخمی کنم، با اسلحه شکاری شلیک کردم که بعد فهمیدم آن جوان کشته شده است. برایم افت داشت که دست خالی بازگردم. وقتی نتوانستم با چاقو زخمی به صورت آن جوان بیندازم، با خودم گفتم حداقل یک گلوله شلیک کنم که این حادثه رخ داد.
خالکوبی شیر و گرگ روی دست و کمرت معنای خاصی دارد؟
نه. همین طوری. شیر و نوشته انگلیسی را در زندان و گرگ و دیگر موارد را در بیرون از زندان روی بدنم خالکوبی کردم.
چرا «محمد» را به انگلیسی خالکوبی کرده ای؟
نام یکی از دوستانم است. من برای رفاقت هرکاری می کنم.
چرا قتل انجام دادی؟
آن هم به خاطر رفاقت بود! دوستانم از مشهد به تربت جام آمدند و به من گفتند با یکی دعوا کرده ایم، ناموسی است. تو هوادار ما باش. خیلی زود گفتم باشه؛ برویم.
اما متهمان دیگر مدعی هستند که تو در چهار نوبت پنج میلیون تومان پول گرفته ای؟
نه. من پولی نگرفتم. ولی بعد از قتل زنگ زدم و گفتم باید 100 میلیون تومان بدهید چون قرار ما قتل نبود! با وجود این فقط 200 هزار تومان هزینه تعمیر گوشی تلفن همراهم را دادند.
اگر قرار بود چاقو بزنی، چرا اسلحه برداشتی؟
احتمال می دادم که شاید فرصت استفاده از چاقو فراهم نشود به همین خاطر اسلحه شکاری را هم برداشتم.
دست پدرت را هم با تبر زدی؟
آن ماجرا مربوط به سه ماه قبل بود. به خاطر یک درگیری خانوادگی، با تبر محکم به دست پدرم زدم!
برادرت را هم چاقو زده ای؟
بله. حدود چهار ماه قبل با چاقو برادرم را هم زدم. دست خودم نبود.
با متهمان دیگر این پرونده چگونه آشنا شدی؟
حدود دو سال قبل به خاطر خرید و فروش کبوتر و در تربت جام با« س» آشنا شدم و بعد از طریق او با دیگران رفاقت کردم.
الان چه احساسی داری؟
پشیمانم. اگر این بار از زندان بیرون بیایم دیگر دنبال رفیق بازی نمی روم. چون آخر رفیق بازی همین است که من امروز دچار آن شدم. در دنیا بی خودتر از «رفیق بازی» چیزی نیست.
تصاویر وحشتناکی از خون های ریخته شده روی بدنت در گوشی تلفن بود؟ چرا؟
آن عکس ها مربوط به زمان بعد از قتل است چون عذاب وجدان داشتم. اعضای بدنم را با چاقو خط خطی کردم.