حادثه 24 - اعتقاد به آزادی بیان تا آنجا که فقط موافق نظر ما حرفی زده شود، یعنی دیکتاتوری. در نظام ساختهشده توسط دیکتاتور، شما حق دارید نظر موافق خود با او را در نهایت آزادی، بیان کنید اما اگر نظر مخالفی بیان کنید، با ابزارهای مختلف سرکوب میشوید؛ حالا این دیکتاتور میتواند شاه باشد یا پدر یک خانواده یا جریانی که در مقام حرف، از آزادی و دموکراسی دفاع میکند.
محسن فرامرزی در ادامه یادداشت خود نوشت: شادی بعد از گل مهدی ترابی بازیکن پرسپولیس در بازی با پیکان در هفته اخیر لیگ برتر، با حواشی زیادی همراه شد؛ عدهای از او طرفداری کردند و گفتند که برای حل مشکلات کشور راه مناسبی را نشان داده و و عدهای به او تاختند و متهمش کردند که در پی این شادی گل، دنبال اهداف دیگری است. در اینجا کاری به درست بودن یا نبودن پیام ترابی یا تحلیل اینکه هدف ترابی آن است که خودش بعد از پایان بازی گفت یا آن چیزی است که مخالفانش میگویند، نداریم. بحث ما این است که وقتی از آزادی بیان حرف میزنیم، آزادی بیان را تا کجا قبول داریم؟
چندی قبل پس از مطرحشدن بحث دختر آبی، وریا غفوری به حمایت از این دختر و رفتن زنان به ورزشگاه پرداخت که اقدام او مورد توجه و استقبال موافقان رفتن زنان به ورزشگاه قرار گرفت و در عین حال سیل هجمهها نیز به سوی او سراریز و یک موضوع اجتماعی به یک دعوای سیاسی تبدیل شد. قبلتر از این نیز چند بازیکن تیم ملی با بستن دستبند سبز، نسبت به حوادث پس از انتخابات ۸۸ واکنش نشان دادند که همان زمان هم این اقدام، مخالفان و موافقان خود را داشت.
پس از این اتفاقات، عدهای معتقد بودند که ورزش جای اقدامات سیاسی نیست و عدهای گفتند بازیکن فوتبال نباید نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه خود بیتفاوت باشد. اما بالاخره باید یک بار برای همیشه تکلیف خودمان را درباره نسبت سیاست با فوتبال و هنر و ... مشخص کنیم و با صدای بلند اعلام کنیم که طرفدار کدام دیدگاه هستیم. اگر مخالف سیاسیکردن فوتبال یا ورزش - به این معنا که بازیکن در میدان ورزش اقدامی انجام دهد که حاوی پیامهای سیاسی باشد - هستیم، باید با هر اقدامی چه موافق نظر ما باشد و چه مخالف، مخالفت کنیم. اگر هم موافقیم که ورزشکاران در میدان ورزشی، کنش سیاسی داشته باشند، باید اجازه دهیم که هرکسی دیدگاه خود را مطرح کند. بر این اساس، اقدام عدهای برای حمایت از وریا غفوری و تاختن به ترابی، هیچ فرقی با حمله جریانهایی به غفوری و حمایت از ترابی ندارد زیرا هر دو استانداردهای دوگانه دارند.
اگر وریا غفوری حق دارد که نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد، ترابی این حق را ندارد که پیام سیاسی بدهد؟ چرا در شبکههای اجتماعی غفوری حمایت شده و به ترابی حمله میشود و در مقابل چرا به غفوری حمله شده و ترابی وارد صفحهی یک روزنامه میشود؟
ممکن است مخالفان ترابی بگویند او در پی دستیابی به اهداف دیگری است که اثباتکردن این ادعا به زمان نیاز دارد و شاید اصلا این ادعا اثبات نشود. مخالفان غفوری هم میتوانند چنین ادعایی را مطرح کنند که غفوری به دنبال اهداف دیگری است.
نمیتوان ژست طرفداری از آزادی را گرفت اما آزادی را تا آنجا پذیرفت که حرف یا اقدامی موافق نظر ما باشد. آزادی بیان یعنی بیان همه نظرات و تحمل نظر مخالف و احترام قائلشدن برای آن. مخالفان غفوری و ترابی - اگر به کنش سیاسی ورزشکاران اعتقاد دارند - حق دارند بگویند که ما نظر آنها را قبول نداریم ولی این حق را ندارند که به آنان اتهام بزنند یا توهین کنند.
دموکراسی از طریق خواندن کتاب در جامعه پیاده نمیشود بلکه به تمرین نیاز دارد. تحمل نظر مخالف و اجازهدادن به اینکه هر فرد و جریانی آزادانه نظر خود را بیان کند، اولین و شاید مهمترین قدم و تمرین برای اجرای دموکراسی است. مخالفان و موافقان غفوری و ترابی اول بگویند با کنش سیاسی ورزشکاران در میادین ورزشی موافق هستند یا نه و اگر جواب آنها مثبت است، تمرین کنند که نظر مخالف خود را بشنوند و به آن احترام بگذارند؛ البته اگر به دموکراسی اعتقاد دارند.
از سویی قرار دادن ترابی و غفوری در مقابل هم، ادامه همان تفکری است که زنانی که به آزادی رفتند را مقابل زنان به اربعین رفته قرار میدهد یعنی دوقطبیسازی که مقدمهای است برای به جان هم انداختن جامعه.