حادثه 24 - پسری که متهم است در جریان رقابت بر سر دوستی با یک دختر مرتکب قتل شدهاست، پس از بازداشت ماجرا را شرح داد.
ساعت۱۶ روز شنبه ۲۷مهرماه قاضی دشتبان بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۲۱سلیمانیه از قتل پسر جوانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در بیمارستان بعثت با جسد پسر ۲۶سالهای به نام حمید روبهرو شدند که با اصابت دو ضربه چاقو به قتل رسیدهبود. بررسیها نشان داد مقتول ساعت۱۴:۳۰ بعدازظهر این درگیری مرگبار را با یکی از دوستانش به نام فرزاد به خاطر یک رقابت عشقی رقم زده است.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت مأموران دریافتند فرزاد خودش را به اداره پلیس تسلیم کرده است.
صبح دیروز متهم برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. متهم با اظهار پشیمانی به قتل حمید اعتراف کرد و در ادامه به دستور قاضی دشتبان در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
فرزاد ۲۶ساله هستم.
به چه کاری مشغول بودی؟
دیپلم دارم و چند سالی است پیک موتوری کار میکنم.
با مقتول چه اختلافی داشتی؟
مقتول از دوستان دوران کودکیام بود. ما با هم خیلی دوست بودیم و رفت و آمد داشتیم. هرگز فکر نمیکردم روزی این اتفاق تلخ بیفتد.
پس چرا با هم درگیر شدید؟
واقعیتش مدتی بود او برای دختر مورد علاقهام مزاحمت ایجاد میکرد و روز حادثه میخواستم با او اتمام حجت کنم تا اختلاف ما بر طرف شود که این اتفاق افتاد.
دوستانش گفتهاند رقیب عشقی هم بودید؟
نه رقیب عشقی نبودیم، اما او هم مدتی بود به دختر مورد علاقه من به صورت یک طرفه ابراز علاقه میکرد.
بیشتر توضیح بده؟
من ششسال قبل با شقایق در پارکی آشنا شدم. شقایق از بستگان دور ما بود و تصمیم گرفتیم پس از اینکه وضع مالیام خوب شد با هم ازدواج کنیم به همین خاطر خیلی نسبت به شقایق تعصب داشتم. حمید هم در جریان دوستی ما بود و گاهی هم همراه من و شقایق به پارک محله میآمد یا برای خرید به خیابان میرفتیم که کم کم به شقایق علاقهمند شدهبود تا اینکه یکماه قبل متوجه شدم از طریق پیامک و تلگرام برای شقایق مزاحمت ایجاد میکند. او از شقایق خواسته بود که مرا ترک کند و با او دوست شود. چند باری شقایق موضوع را به من گفت و از من خواست با حمید حرف بزنم و موضوع را حل کنم. روز حادثه هم در خیابان مقداد با حمید قرار گذاشتیم حرف بزنیم که با درگیری خونین پایان یافت.
درباره درگیری توضیح بده؟
روز حادثه به من گفت که تنها نمیآید و مرا تهدید کرد که من هم از ترس چاقویی همراه خودم آوردم. من با شقایق سر قرار رفتم تا به او ثابت کنم که شقایق مرا دوست دارد و دست از سر شقایق بردارد که دیدم او همراه تعداد زیادی از دوستانش که بیش از ۱۰نفر بودند به محل قرار آمده است. دوستانش دخالت نکردند و بعضی از آنها هم سعی داشتند ما با هم درگیر نشویم که حمید اسپری اشکآور به صورتم پاشید، در یک لحظه جایی را ندیدم و برای اینکه او را فراری بدهم چاقو را به طرفش پرتاب کردم که دیدم خونین روی زمین افتاد.
بعد چه شد؟
پس از حادثه از ترس با شقایق فرار کردیم و به طرف منطقه فرحزاد رفتیم. چند ساعتی با هم بودیم تا اینکه یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت حمید فوت کرده است. ناراحت شدم و عذاب وجدان گرفتم که شقایق را تا نزدیکی خانهشان رساندم و بعد به اداره آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم.
الان چه حسی داری؟
من قصد قتل نداشتم، چون حمید از دوستان قدیمی من بود و الان هم خیلی پشیمان هستم و عذاب وجدان دارم، اما میدانم که فایدهای ندارد.
حرف آخر؟
کاش عاشق نمیشدم.