جنایت بر سر جای پارک خودرو در یکی از شهرهای اطراف تهران/ ماجرای عاشقانه قاتل را از چوبه دار نجات داد

همه‌‌چیز از روزی شروع شد که سارقان، گوشی موبایل دختر مقتول را سرقت کردند. در این بین پسر قاتل قهرمان‌بازی درآورد و با تعقیب سارقان، آنها را گیر انداخت که این شروع ماجرای عاشقانه‌ای بود که به بخشش قاتل منجر شد.
تاریخ: 26 مهر 1403
شناسه: 125999

 حادثه 24 - همه‌‌چیز از روزی شروع شد که سارقان، گوشی موبایل دختر مقتول را سرقت کردند. در این بین پسر قاتل قهرمان‌بازی درآورد و با تعقیب سارقان، آنها را گیر انداخت که این شروع ماجرای عاشقانه‌ای بود که به بخشش قاتل منجر شد.

یکی از روزهای بهمن سال 99، درگیری مرگباری در یکی از شهرهای اطراف تهران رخ داد. 2 مرد که هردو سوار خودرو بودند، بر سر جای پارک با هم گلاویز شدند و در جریان این درگیری یکی از آنها به‌شدت مجروح شد.

آنطور که شاهدان می‌گفتند مقتول سوار پژو بود و قاتل سوار سراتو. در لحظه حادثه راننده خودروی سراتو راهنما زده بود تا کنار خیابان پارک کند اما همان لحظه خودروی پژو 206رسید و راننده آن وارد جای پارک شد. بر سر همین موضوع درگیری میان رانندگان سراتو و پژو شکل گرفت و آنها با مشت و لگد به جان یکدیگر افتادند. کمی بعد نیز راننده کیا با برداشتن قفل فرمان از داخل ماشینش به سمت راننده پژو هجوم برد و ضربات هولناکی به وی وارد کرد و وقتی مرد جوان روی زمین افتاد، از ترس سوار ماشینش شد و گریخت. پس از این حادثه شاهدان به اورژانس زنگ زدند و مرد مجروح به بیمارستان منتقل شد.

گزارش مرگ

هرچند راننده پژو پس از انتقال به بیمارستان تحت درمان قرار گرفت، اما شدت جراحاتش به حدی بود که دوام نیاورد و به کام مرگ رفت. در این شرایط پرونده، رنگ و بوی جنایی گرفت و گروهی از کارآگاهان، تحقیقات خود را برای بازداشت عامل جنایت شروع کردند. سرنخ اصلی، ‌شماره پلاک خودروی سراتو بود که هم توسط شاهدان ثبت شده بود و هم دوربین‌های مداربسته‌ای که در محل درگیری وجود داشت. بررسی‌ها نشان می‌داد که صاحب خودرو، مردی ثروتمند و ساکن یکی از محله‌های پایتخت است. در این شرایط ماجرا به پلیس پایتخت گزارش شد و طولی نکشید که وی در خانه‌اش بازداشت شد.

خشم هولناک

عامل جنایت رسول نام داشت. او صاحب چندین مغازه و املاک مختلف بود که وقتی دستگیر شد، باورش نمی‌شد اتهامش قتل عمد است.

او در بازجویی‌ها گفت: کارم ساخت‌وساز است و آن روز برای معامله یک زمین و مغازه به یکی از شهرستان‌های اطراف تهران رفته بودم. خیلی عجله داشتم، چون دیرم شده بود. از سوی دیگر خیابان شلوغ بود و جای پارک پیدا نمی‌کردم. بعد از دقایقی جست‌و‌جو در نهایت یک جای خالی پیدا کردم، اما همان لحظه راننده پژو 206رسید و می‌خواست جای من پارک کند. خیلی عصبانی شدم. هرچه به او گفتم که من راهنما زده‌ام تا پارک کنم، اعتنایی نکرد. ابتدا بحث‌مان شد و وقتی درگیری بالا گرفت من که نتوانستم خشم خود را کنترل کنم به سمتش هجوم بردم، اما اصلا قصد گرفتن جان او را نداشتم.

متهم ادامه داد: بعد از حادثه به خانه برگشتم و اصلا باورم نمی‌شد که آن مرد به‌خاطر ضرباتی که با قفل فرمان به او زده بودم جان باخته است.

من آدم باآبرویی هستم و از وقتی فهمیدم جان یک انسان را گرفته‌ام، به‌شدت دچار عذاب وجدان شده‌ام. کاش خانواده مقتول حلالم کنند و مرا ببخشند چون من تا آخر عمرم با این عذاب وجدان کنار نخواهم آمد.

ایستگاه پایان

رسول، متهم به قتل، پس از مدتی دردادگاه کیفری محاکمه و به قصاص محکوم شد. هرچند رسول به حکمش اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما قضات عالی‌رتبه پس از بررسی پرونده، ‌مهر تأیید بر این حکم زدند. به این ترتیب شمارش معکوس برای قصاص رسول شروع شد، نام او در لیست افرادی قرار گرفت‌ که باید به‌زودی پای چوبه دار می‌ر‌فت و پرونده زندگی‌اش بسته می‌شد. او اما بارها از زندان با خانواده  مقتول تماس گرفته و به آنها التماس کرده بود تا به‌خاطر فرزندانش به او زندگی ببخشند. خانواده مقتول اما تصمیم‌شان بر قصاص قاتل بود تا اینکه اتفاق عجیبی در این پرونده رخ داد.

مکث

اتفاق عجیب

پسر قاتل که چند سال قبل برای ادامه تحصیل به یکی از کشورهای اروپایی رفته بود، ‌وقتی دید پدرش در آستانه قصاص است به ایران برگشت تا هرطور شده از خانواده مقتول رضایت بگیرد.

او پس از بازگشت به ایران تصمیم گرفت سراغ خانواده مقتول برود اما مشکل وجود داشت. خانواده مقتول تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند با یکی از بستگان قاتل روبه‌رو شوند. پسر جوان تصمیم گرفت هویتش را پنهان کند و در نقش یک خیر که در زمینه صلح و سازش فعال است به دیدن آنها رفت. او با این شگرد توانست با خانواده مقتول دیدار و چندین جلسه با آنها صحبت کند. وی به آنها پیشنهاد داد که درصورت بخشش می‌توانند دیه مقتول را صرف امور خیریه کنند و قرار شد خانواده مقتول فکر کنند و بعد خبر بدهند.

پسر جوان که آرش نام دارد در جریان ملاقات‌هایش با خانواده مقتول، دلباخته دختر این خانواده شد. یک روز آنها برای شرکت در جلسات صلح و سازش به دادسرا رفته بودند و پس از خروج از دادسرا آرش متوجه سارقانی شد که به دختر مقتول حمله کرده و گوشی‌اش را قاپیدند. او سوار بر ماشین به تعقیب دزدان پرداخت و موفق شد تعادل آنها را به هم زده و باعث واژگون شدن موتورشان شود. پس از آن نیز با آنها درگیر شد و توانست گوشی دختر مقتول را از چنگ آنها درآورد. این اتفاق باعث شد که دختر مقتول نیز به آرش علاقه‌مند شود و همان موقع بود که آرش تصمیم گرفت رازش را فاش کند. او به دختر مقتول درباره هویت واقعی‌اش گفت و علاقه‌ای که به دختر جوان دارد. دختر جوان وقتی متوجه ماجرا شد، تصمیم گرفت برای رهایی پدر آرش از قصاص به او کمک کند. به همین دلیل نزد پدربزرگ و مادربزرگش رفت و با پادرمیانی وی، آنها نیز قبول کردند که از قصاص بگذرند.

به این ترتیب اولیای دم چند روز پیش با حضور در شعبه اجرای حکم دادسرای قزوین پای برگه رضایت را امضا زدند و قاتل که در یک قدمی چوبه دار بود، از مجازات قصاص گریخت و فرصت زندگی دوباره یافت.

آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.

صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.

در همین رابطه