کینه 54 ساله دو طایفه در خوزستان چگونه حل شد؟ / دعواهای خونین کروشات و کعب دبات تا زرگان و حمیدی

دعواهای طایفه ای در خوزستان گاهی به اندازه یک دهه طول کشیده است، از مهمترین این اختلافات به دعوای زرگان و حمید و بعد از آن به دعوای محمدی و موسایی ها می توان اشاره کرد. اما یکی از این اختلافات 54 سال طول کشید
تاریخ: 03 اسفند 1402
شناسه: 102179

حادثه 24 -  یکی از درگیری های بلند مدت در خوزستان درگیری دو طایفه کروشات و کعب دبات بود به 54‌ سال پیش برمی‌گردد و در این سال‌ها این دو طایفه مرتب با هم دعوا داشتند. 

حل اختلاف کروشات و کعب دبات بعد از 54 سال

سال 1343 بود که بین دو طایفه کروشات و کعب دبات در اهواز درگیری رخ داد. بر اثر وقوع یک قتل ناخواسته دشمنی ایجاد شد و این خصومت سال‌های‌ سال پابرجا باقی ماند. به علت وقوع این قتل و به خاطر کینه و انتقام و دشمنی که بین این دو طایفه ایجاد شده بود، سه قتل دیگر هم در این دو طایفه در طول این چند ‌سال رخ داد. از تاریخ جنایت، کشمکش و درگیری سایه سنگین خود را بر این دو طایفه گسترانیده بود و روز به روز بر دامنه آن افزوده می‌شد. پدران و مادران این دو طایفه در طول این سال‌ها همیشه نگران فرزندان خود بودند که مبادا آتش این دشمنی شعله‌ورتر شده و دامن عزیزانشان را بگیرد. برای همین چندین و چند‌ سال این دشمنی بین دو طایفه و نگرانی بین خانواده‌ها وجود داشت. تا این‌که درنهایت پس از گذشت 54 سال صلح ایجاد شد؛ دشمنی‌ها تمام شد و 54‌سال قهر و کینه و درگیری به پایان رسید.

این دو طایفه در یک مراسم در حضور کلام خدا هم‌قسم شدند که برای همیشه دشمنی را کنار بگذارند. هم عفو و بخشش را به فرزندان خود یاد دهند و هم صلح و آرامش را به خانواده‌شان بازگردانند. این پرونده بدون هیچ‌گونه پیش‌شرطی بین طرفین دعوا محقق و با صلح و سازش مختومه شد.

دعوای زرگان و  حمیدی با 9 کشته سه سال طول کشید

در سال 83 دعوای دو طایفه زرگان و حمید بر سر مالکیت زمین آغاز شد. این اختلاف باعث کشته شدن برخی افراد از دو طایفه شد.

در پی اختلاف این دو طایفه تعدادی از بزرگان آنها به قتل رسیدند. در سال 84 یکسال بعد از آغاز دعوا، یکی از شیوخ طایفه زرگان به نام شیخ "غالب"، در اثر شلیک گلوله از سوی افراد طایفه حمیدی اهواز به قتل رسیده است.

در استان خوزستان درگیری دو طایفه حمیدی و زرگانی که مجموعاً 9 کشته داده است و دو طایفه به مدت سه سال با یکدیگر درگیری داشتند. در روز روشن در میادین اصلی شهر با سلاح گرم همدیگر را به قتل می رساندند. در نهایت این دعوا با حکمیت 7 نفر از بزرگان و سران عشایر عرب خوزستان که عضو شورای حل اختلاف بوده، منجر به صلح و سازش و حل و فصل اختلافات دو طایفه گردید.

ماجرای درگیری خونین محمدی ها و محمد موسایی ها در باغملک

خرداد سال 96 خبری آمد که ٢٣ نفر از دو طایفه در روستای «پتک جلالی» به دلیل اختلافات طایفه‌ای کشته شده‌اند. ساعتی بعد خبر دیگری حاکی از این بود که چندین روستا در این درگیری به‌طور کامل تخریب شده اند.

روزنامه ایران در آن زمان به سراغ عوامل این اختلاف رفت و به نقل از یک شاهد عینی نوشت:  این دو طایفه دو سال است که باهم درگیر هستند و خیلی به هم آسیب رسانده‌اند. مزارع و پمپ آب و خانه و ماشین همدیگر را از بین برده‌اند. همین چند روز پیش یکی از طایفه محمدی، صاحب این موتورسازی را که از محمد موسایی‌هاست، جلوی مغازه‌اش، یعنی همینجایی که ایستاده‌ایم، کشت. درحالی که بیچاره اصلاً در جریان درگیری‌ها هیچ نقشی نداشت. آن شب قیامتی شد، چند نفر از محمد موسایی‌ها برای جبران خونی که از آنها ریخته شده بود، چند خانه و ماشین از طایفه محمدی‌ها را به آتش کشیدند و به سمت همدیگر شلیک کردند.

مثل اینکه چند روز قبل از این قضیه، به دو مزار از هر دو طرف بی‌احترامی شده بود و سنگ‌های قبرشان را شکسته بودند و دلیل این قتل آخر هم سر همین موضوع بود. ولی شنیدم که بی‌احترامی به مزارها ربطی به هیچ‌کدامشان نداشته و گروه دیگری که قصد شعله‌ور کردن اختلافات بین این دو طایفه را داشته، دست به این کار زده بودند.

پادرمیانی هیات 120 نفره صلح نتیجه نداد

 از چند سال پیش، بین طایفه محمدی و محمد موسایی از ایل بهمئی در روستای پتک جلالی از توابع باغملک که باهم نسبت خویشاوندی هم دارند، اختلاف به وجود آمد و آنقدر ریشه دواند که باعث چنین حوادثی شد.

خردادماه سال ٩٤ بروز برخی اختلافات از جمله مزاحمت تلفنی، سرقت احشام و اعتراض به آبیاری زمین، منجر به نخستین درگیری شد و در روستا بین این دو طایفه سنگ‌پرانی شد و ده‌ها نفر بشدت مجروح شدند. این را هم باید بگویم که با توجه به مهارت آنها در سنگ‌اندازی، آثار جراحات و صدمات این درگیری بسیار شدید بود. متأسفانه دو روز بعد از این ماجرا، یکی از محمد موسایی‌ها به یکی از محمدی‌ها شلیک می‌کند و او را به‌شدت زخمی می‌کند. با توجه به اینکه می‌دانستیم این حادثه از سوی طایفه دیگر، بی‌جواب نخواهد ماند هیأت ١٢٠ نفره صلحی با حضور فرماندار رامهرمز و باغملک و رؤسای دادگستری و ائمه جمعه هر دو شهر و ریش‌سفیدان طایفه دیگر، تشکیل شد و بین آنها صلح برقرار کردیم و قرار شد هر دو طرف، مدارک پزشکی و احکام قضایی خود را برای دریافت دیه بیاورد و هر طرف دیه طرف مقابل را پرداخت کند.

عملاً ماجرا ختم به خیر شد ولی یکی از محمد موسایی‌ها از محمدی‌ها شکایت می‌کند و دستگاه قضایی برای یکی از آنها حکم جلب صادر می‌کند و برای چندمین‌بار آتش اختلاف شعله‌ور می‌شود و متأسفانه چند نفر از محمدی‌ها به مقابل خانه محمدموسایی‌ها می‌روند و آنها را به رگبار می‌بندند. نتیجه اینکه ٨ زن و مرد را به قتل می‌رسانند و در ادامه درگیری، یکی از خودشان هم کشته می‌شود.

ورود آیت الله موسوی جزایری و آیت الله ملک حسینی به ماجرا

سنتی بین ایلات هست که هر طایفه‌ای که خون می‌ریزد، باید خانه و زندگیش را بار کند و برای همیشه از آنجا برود. بعد از این قضیه بسیار دلخراش و ناراحت‌کننده، هیأت ٣٠٠ نفره متشکل از آیت‌الله موسوی جزایری نماینده ولی فقیه خوزستان، آیت‌الله ملک‌حسینی نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد، بزرگان ایل بختیاری و بهمئی، شیوخ عرب‌ و بسیاری از سران استان، وارد عمل شد ولی بزرگان طایفه محمدموسایی عنوان کردند شرایط روحی طایفه‌شان مساعد نیست.

چندی پیش نزاع دیگری بین این دو طایفه در روستای «سرخار» رخ می‌دهد که یکی دیگر از محمدموسایی‌ها به قتل می‌رسد و طایفه مقتول برای جبران، در شهر «لیکک» یا همان «بهمئی» به اشتباه به جوانی شلیک می‌کنند و او را می‌کشند که معلوم می‌شود مقتول جزو طایفه شیخی‌هاست که با پادرمیانی بزرگان ایل، این طایفه دست به انتقام‌گیری نمی‌زنند.»

این مسئول آگاه همه این اتفاقات را از حفظ است و ساعت و تاریخ درگیری‌ها را هم دقیق می‌داند. تا اینجای مصاحبه ١٠ نفر را کشته‌اند و ده‌ها خانه و زمین کشاورزی از سوی هر دو طرف به آتش کشیده شده و عاملان قتل عام هم دستگیر شده‌اند و برای برخی از حاضران در درگیری نیز احکامی همچون زندان و تبعید به شهرستان «قروه» در کردستان صادر شده است.

400 زخمی در یک دعوا

این مسئول ادامه می‌دهد: «در ادامه دو نفر از محمد موسایی‌ها مقابل دادسرای رامهرمز بسوی چند نفر از محمدی‌ها شلیک می‌کنند و آنها را به قتل می‌رسانند و یکی از خودشان هم از سوی پلیس کشته می‌شود. آخرین قتل هم که مربوط به چند روز پیش است که مردجوانی از طایفه محمد موسایی به قتل می‌رسد و در مجموع تا این لحظه ١٠ محمد موسایی از سوی محمدی‌ها به قتل رسیده است، ٥ محمدی از سوی طایفه مقابل، یک محمد موسایی در درگیری با پلیس و یک نفر هم از طایفه شیخی که جمعاً می‌شود 17 نفر. براساس مدارک پزشکی قانونی نزدیک به ١٠٠ نفر نیز از ناحیه سر و صورت و دست و پا به‌شدت مجروح و عده‌ای نیز نقص عضو شده‌اند. البته باید گفت در واقع ٤٠٠ نفر در جریان این درگیری‌ها زخمی شده‌اند که بسیاری از آنها به پزشکی قانونی مراجعه نکرده‌اند.

اما مشکل فقط خون و خون‌ریزی نیست؛ کینه‌ورزی و انتقامجویی هر دو طایفه و خودسری برخی از جوانان که به حرف بزرگان خود گوش نمی‌دهند، اتفاقات دیگری را رقم می‌زند؛ به آتش کشیدن خانه‌های یکدیگر، سرقت احشام و آسیب زدن به آنها، آتش زدن زمین‌های کشاورزی، شلیک به ترانس‌های برق، از بین بردن تیرهای چراغ برق، از بین بردن چاه‌های آب، بستن جاده و حمله به همدیگر از جمله مشکلاتی است که در نهایت موجب شد که با دستور دادستان، طایفه‌های محمدموسایی و محمدی از روستاهای پتک‌جلالی، کل جهان، دره قیر و سرخار مجبور به کوچ شوند. این دستور برای حفظ جان خودشان و بازگشت آرامش خودشان است و برای نظارت به حسن اجرای آن، صدها پلیس و یگان ویژه در این مناطق حضور دارند.

ما برای ایجاد صلح و آرامش و خون‌بس، هیأت‌های صلح زیادی تشکیل دادیم و چیزی به موفقیت نمانده بود که گروه سومی با فتنه گری و تخریب چند سنگ مزار و شایعه پراکنی، این دوطایفه را به جان هم انداخت.»

 نکته‌ای که عجیب به نظر می‌رسد، قطع کردن برق از سوی هر دو طایفه است که باعث رنجش اهالی روستاهای دیگر از جمله روستای «پتک بیگدلی» و بخش «ابوالفارس» شده یا اصرار بر آتش زدن خانه‌های خالی طرفین و گاه درگیری با نیروی انتظامی است.

پرسش اهالی رامهرمز و همه کسانی که با آنها گفت‌و‌گو می‌کنیم از مسئولان این است که چرا در اختیار افراد هر دو طایفه تفنگ هست و چرا قانون با شدت با آنها برخورد نمی‌کند؟ یکی از ایلاتی‌ها می‌گوید وقتی یکی از طایفه‌ای کشته می‌شود، طایفه مقتول می‌تواند تا ٤٨ ساعت به خانه و اموال طایفه قاتل آسیب برساند!

در همین رابطه