جسد سوخته

ناگفته های قتل زن جوان به دست راننده اسنپ از زبان خانواده مقتول

جاده بوئین زهرا همان نقطه‌ای است که راننده اسنپ نفس مسافرش را گرفت و تنش را به آتش کشید. مرضیه مادر ۴۷ساله قزوینی همان مسافر سفر مرگ است. مسافری که در آتش بی‌جواب راننده از تنش جز خاکستر هیچ نماند.

 

جزئیات تازه از آتش زدن جسد زن مسافر توسط راننده اسنپ در قزوین

راننده اسنپی که زن میانسالی را بعنوان مسافر سوار خودرواش کرده بود، با انگیزه ای نامعلوم او را به قتل رساند و جسدش را در حوالی بوئین زهرا به آتش کشید. اما این حادثه چگونه اتفاق افتاد و پلیس چطور راننده اسنپ را دستگیر کرد؟

 

راز جسد سوخته در بیابان های صالح آباد برملا شد

زن جوان که با همدستی پسر همسایه سناریوی قتل شوهرش را طراحی واجرا کرده بود لب به اعتراف گشود.

 

کودک 6 ماهه کنار 4 جسد خونین چه می کرد؟

پلیس با دریافت گزارش یک قتل عام خانوادگی اجساد 4 عضو یک خانواده را در حالی پیدا کرد که پسر 6 ماهه خانواده زنده مانده بود.

 

سوزاندن جسد مقتول در بیابان های مشهد / قاتل جسد را تکه تکه کرده بود

جوان 24 ساله ای که بیش از 12 ماه با راز جنایت در یک شب ترسناک، زندگی کرده بود بالاخره ماجرای سلاخی مرد گچ کار تا سوزاندن جسد مثله شده در بیابان را فاش کرد.

 

اعدام قاتل بی رحم در زندان رجایی شهر / او پدر و نامادری اش را کشته و اجساد سوزانده بود

مردی که در یک درگیری پدر و نامادری‌اش را به قتل رسانده و اجساد آنها را سوزانده بود، بعد از گذشت 10سال از جنایت به دار مجازات آویخته شد.

 

اسرار جسد سوخته در خانه ویلایی شمال تهران

با مرگ آتشین سرایداری جوان در یک خانه ویلایی، پرونده‌ای در دادسرای جنایی تهران تشکیل شده و تیم تحقیق تلاش خود را برای کشف اسرار مرگ وی آغاز کرده‌اند.

 

جزئیات آتش زدن پسر 7 ساله توسط مادر و دختر همسایه

بیشتر از 2سال از مرگ دلخراش امیرعلی می‌گذرد؛ پسربچه‌ 7ساله‌ای که قربانی کینه همسایه شد و مادر و دختر همسایه برای اینکه راز جنایتشان فاش نشود، پیکر نیمه‌جان او را آتش زدند غافل از اینکه خیلی زود دست‌شان رو و هر دوی آنها دستگیر می‌شوند.

 

قاتلان جوان مراغه ای بعد از یک سال به دام پلیس افتادند/ آن ها جسد را سوزانده بودند

دادستان مراغه گفت: قاتلان جوان 34 ساله در مراغه شناسایی و دستگیر شدند.

 

زن مشهدی شوهر معتادش را به قتل رساند و جسدش را در حمام آتش زد

او همواره مرا کتک می زد و از خانه بیرون می کرد تا جایی که دیگر همه همسایگان مرا بدون حجاب دیده بودند! از سوی دیگر هم پدرم مرا در خانه اش نمی‌پذیرفت و مدعی بود که باید با همسرم زندگی کنم.