سرقت از طلافروشی

جزئیات سرقت مسلحانه از یک طلافروشی در کرج

رئیس پلیس آگاهی البرز گفت : ۲ نفر سرنشین یک دستگاه خودرو سمند ظهر امروز به یک مغازه طلا فروشی درخیابان شهید بهشتی دستبرد زدند.

 

سرقت نافرجام از طلافروشی شهریار

سارقان مسلح قصد داشتند با دستبرد به طلافروشی در پاساژ ولیعصر شهریار مقادیر زیادی طلا و جواهرات سرقت کنند اما در اجرای نقشه شان ناکام مانند و متواری شدند.

 

سرقت از طلافروشی در جوادیه با گروگان گیری طلافروش در صندوق عقب + گفتگو با سارق

زمانی که طلافروش در صندوق عقب ماشینش با دست و پای بسته زندانی بود، سارقانی که او را ربوده بودند به مغازه طلافروشی‌اش دستبرد زدند، اما به صدا درآمدن آژیر باعث دستگیری‌شان شد.

 

سارق مسلح طلا فروشی در لنده به دام افتاد

سارق مسلح طلا فروشی شهر میبد یزد در لنده دستگیر شد.

 

سرقت مسلحانه از یک طلافروشی در شهرسردرود نافرجام ماند + عکس

فرمانده انتظامی شهرستان تبریز از سرقت نافرجام از یک مغازه زرگری در شهر سردرود خبر داد.

 

سارقان سریالی طلافروشی‌های تهران به آخر خط رسیدند

مأموران پلیس آگاهی پایتخت بعد از ماه‌ها کار اطلاعاتی توانستند یک باند ۷ نفره سارقان طلافروشی در غرب استان تهران را هنگامی که در حال آماده‌شدن برای سرقت مسلحانه دیگری بودند، در مخفیگاه‌شان دستگیر کنند.

 

نقشه شوم 3 خواهر در پاساژها / آنها چطور فروشنده ها را اغفال می کردند

3خواهر جوان در نقش مشتری وارد مغازه‌ها می‌شدند و 2نفر از آنها سر صاحب مغازه را گرم می‌کردند تا خواهر کوچک‌تر نقشه سرقت را اجرا کند. آنها برای فرار از عذاب‌وجدان لوازم قدیمی‌شان را به متکدی‌ها و کارتن‌خواب‌ها می‌بخشیدند.

 

ناگفته های دستبردهای مسلحانه به طلافروشی های ملارد، بهارستان، اسلامشهر و باقرشهر از زبان سارقان مخوف

مرد سابقه داری که مدت ها به اتهام سرقت از صرافی در زندان بود پس از آزادی باند مخوف سرقت مسلحانه از طلافروشی را انداخت. اعضای این باند به 4 طلافروشی در استان تهران دستبرد زدند اما پیش از پنجمین سرقت دستگیر شدند.

 

سارقان مسلح طلا فروشی سراوان به آخر خط رسیدند

فرمانده انتظامی استان سیستان وبلوچستان از دستگیری ۲ سارق مسلح طلا فروشی شهرستان سراوان، پس از ۱۴ ماه فرار خبر داد.

 

سرقت از طلافروشی زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند

زوج جوان در راهرو دادگاه خانواده در گوشه‌ای ایستاده بودند و گهگاه زیر لب حرفی زمزمه می‌کردند، گاهی به ساعت‌شان نگاهی می‌انداختند و منتظر بودند اما هرگز به‌صورت همدیگر نگاه نمی‌کردند گویی بشدت از هم دلخور بودند.