حادثه 24 - در یکی دو سال اخیر شاهد قتلهای خشن و عجیبی بودیم. قتلهایی که در زمره قتلهای خانوادگی و قتلهای خشن دستهبندی میشوند. مانند قتل اعضای یک خانواده در کوچصفهان رشت به دست پسر جوانشان به کمک همدستش، قتل رومینا اشرفی به دست پدرش، حبس و قتل شیما صباگردی توسط بهلول 70 ساله، ماجرای مثله کردن بابک و آرزو خرمدین و دامادشان به دست اکبر خرمدین با همدستی همسرش و این اواخر داستان حبس و قتل دختران در خانه وحشت خیابان قزوین.
قتلهایی به غایت فجیع، تلخ و دردناک که وقتی پای اعضای خانواده هم به میان میآید قتلها غمانگیزتر هم میشود. اما نکته اصلی این است که علت واقعی چنین قتلهایی چه بوده؟ اصلا قاتلان چه انگیزهای برای قتل، مثلهکردن یا حبس افراد داشتند. در روزهای اخیر بعد از کشف دو دختر با وضعیتی اسفبار و یک جسد در خانه خیابان قزوین، خیابان خرمشهر حرف و حدیثهای بسیاری پیرامون این قتلها صورت گرفته است. عده بسیاری علت را در فقر اقتصادی جستجو میکنند و عنوان میدارند فقر اقتصادی، ریشه بوجود آمدن این قتلهای فجیع است و حتی برایشان پروندهها مینویسند تا این موضوع اثبات شود. اما اگر یک نگاه درست به پرونده و سابقه این افراد بیاندازید درمییابید اصلا فقر اقتصادی در این قتلها نقشی نداشته است. پروندههایی که در خطهای بالا به آن اشاره کردیم با ذکر یکسری جزییات بررسی میکنیم تا مشخص شود حلقه مفقوده این ماجراها، «فقر عمیق فرهنگی» است نه «فقر اقتصادی»!
خانواده کوچصفهانی که به دست پسر خانواده به قتل رسیدند از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند اما پسر خانواده همیشه با پدر بر سر اینکه او را به قول خودش دست کم میگرفت درگیر بودند و در نهایت هم با تصمیمِ قتل اعضای خانواده بدون دلیل اقتصادی بلکه به دلیل اختلافات خانوادگی، داستان قتل را رقم زد.
ماجرای قتل رومینا را هم که دیگر همه میدانند. پدری که به دلیل غیرتی شدن فرار دخترش با پسر مورد علاقهاش سر او را برید و واقعا قضیه فقر در میان نبود چرا که همه اذعان میکردند همیشه بهترین لباسها را تن رومینا میدیدند.
ماجرای بهلول و قتل شیما هم که اثری از فقر در آن دیده نمیشود. شیما در خانواده وضعیت مالی خوبی داشت، قاتل (بهلول) هم در فقر نبود و او انگیزههای دیگری در قتل دختر نوجوان داشت.
اکبر خرمدین از جنجالیترین پروندههای قتل امسال به قول خودش یک انگیزه در قتل فرزندان و دامادش(پسر خواهرش) داشت. فساد بالای مقتولان! فسادی که هیچکس آن را تایید نمیکند اما اکبر خرمدین به همراه همسرش در دادسرا بارها به این موضوع اشاره میکنند که جلوی فساد را میخواستند بگیرند! اکبر خرمدین ارتشی بازنشسته در اکباتان زندگی میکرد و وضع مالی بدی هم نداشتند.
در پرونده آخر،خانه وحشت دختران، متهم اصلی سرکار میرفته و برای مهمانسراها از راهآهن و ترمینال مسافر میبرده است، خواهرش نیز در آرایشگاه مشغول به کار بوده و هرگز در هیچ اقرار و اعترافی به فقر مالی اشاره نکردهاند که دلیل شده باشد تا دختری را به قتل برسانند یا دختران را اغفال کرده و به خانه کشانده و محبوس کنند یا از آنها درآمدزایی داشته باشند!
با یک حساب سرانگشتی و بررسی علت این چند قتل فجیع اخیر و یا حتی پرونده آرمان که به تازگی به دلیل قتل غزاله قصاص شد، ردپایی از فقر موجود نیست. فقری که به معنی قتل به دلیل گرسنگی و نداری باشد. این قتلها و اقدامات جنایی اخیر در «فقرفرهنگی» خلاصه شده که یکی دختری نوجوان را میرباید، دیگری دختران را محبوس میکند، پدر و مادری فرزندانشان را میکشند و دیگری اعضای خانوادهاش را در یزد میکشد و به آتش میکشد. قاتلان و مقتولانی که از وضع مالی نسبتا متناسبی برخوردارند اما حلقه مفقوده این جنایات در عامل دیگری خلاصه شده است.