حادثه 24 - «دختر ۸ساله ساکن بندرعباس با همکاری دوست ۱۲سالهاش با انگیزه مشکلات خانوادگی و تحتتأثیر خودکشی یکی از دوستان خود بر اثر حلقآویز شدن جانباخت.» این چکیده خبر تلخ و مهمی است که به تازگی منتشر شده است. خودکشی عوامل مختلفی دارد؛ در یادداشت پیشرو به 2عامل مهم فشارهای روانی در خانواده و خودکشی تقلیدی میپردازیم.
هجوم هیجانهای ناخوشایند
خودکشی، مرگ خودخواستهای است که نوعی فروپاشی بهحساب میآید. کسی که این راه را برای پایان دادن به فشارهای زندگی انتخاب میکند، چند مرحله را از سر میگذراند: ابتدا خودش را میان انبوهی از هیجانهای منفی میبیند که به آن «سیل عاطفه» میگویند. اگر راهکارهای مقابلهای فرد با مشکلات موفقیتآمیز نباشد ناامیدی را تجربه خواهد کرد. زمانی که فرد در ناامیدی و عواطف ناخوشایندش غرق شود، این احتمال وجود دارد که در آستانه فروپاشی قرار گیرد. درنهایت، برنامهریزی و تلاش برای پایان دادن به رنجها از طریق مرگ، ماجرای غمانگیز خودکشی را رقم میزند.
وقتی خانواده بهجای یار بودن بار باشد
کودکان ازنظر سنی، جسمی و روانی، جزو گروههای آسیبپذیر بهحساب میآیند و بدیهی است که در مقابل مشکلات احساس ناتوانی کنند. آنها هنوز برای رویارویی با بالا و پایینهای زندگی آمادگی ندارند و با شیوههای مختلف حل مسئله آشنا نیستند. گاهی والدین آنقدر درگیر مشکلات زوجی خودشان میشوند که مسئولیت اصلیشان یعنی مراقبت از فرزندان را فراموش میکنند. حالا بهجای توجه به کودکان و رسیدگی به مشکلات آنها، خودشان تبدیل به مشکلی برای کودک میشوند. گویی بهجای اینکه پدر و مادرها یار بچهها باشند تبدیل به باری میشوند که شانههای نحیف کودک، تحمل آن را ندارد. اختلافات خانوادگی برای کودکان میتواند به قدری تنشزا باشد که آنها را در معرض افسردگی، اضطراب، بیماریهای جسمی، پرخاشگری، انزوا و آسیبهای اجتماعی قرار دهد. شاید دعواهای مستمر و شدید خانه را نمک زندگی بدانید، اما شوری زندگیتان زخم بچهها را حسابی میسوزاند.
تأثیر یادگیری مشاهدهای بر کودکان
خودکشی منجر به مرگ این دختر 8ساله، تحتتأثیر دوست دیگری با همین تجربه رخ داده است. اگر حلقههای این زنجیر را دنبال کنیم، شاید به یک الگو برسیم. همه ما میتوانیم با تماشای یک الگو، رفتارهای خاصی را یاد بگیریم. در قالب «یادگیری مشاهدهای» ترس ما از انجام دادن برخی رفتارها میریزد و با کارهایی آشنا میشویم که تا قبل از دیدنشان هرگز بلد نبودیم. میتوانیم این اتفاق تلخ را «خودکشی تقلیدی» بنامیم. ابزارها و شیوه مرگ، همانطور است که بچهها شنیدهاند. دچار اشتباه شدهایم اگر تأثیر دیدن و شنیدن در کودکان را دستکم بگیریم. آنها میبینند، یاد میگیرند، خیالپردازی میکنند و اگر شرایط نامساعدی داشته باشند، ممکن است بخواهند دیدهها و شنیدههایشان را تجربه کنند. اگر محیط خانواده امن باشد، کودک میتواند درباره آنچه دیده است حرف بزند و بپرسد، نه آنکه آن را کامل انجام دهد. خانواده امن و حامی، علاوه بر مراقبت کافی از کودکان، فضای گفتوگو را فراهم میکند و همینطور بر دوستیهای فرزندش نظارت دارد. شرایطی که شوربختانه در مورد این کودک وجود نداشته است. امنیت روانی برای بچهها بسیار جدی است. کودک 8سالهای که امروز باید مشغول بازی در حیاط خانهشان باشد، در غیاب توجه کافی و به موقع، آرام خوابیده است؛ خوابی که قطعاً هیچ پدر و مادری آن را برای کودکش آرزو نمیکند.