از همان ورودی شهر می شود فهمید که در سر پل ذهاب چه می گذرد. در پارکی که کنار خیابان اصلی قرار دارد کانکس های زلزله زدگان کنار هم ردیف شده اند. در لا به لای آنها هنوز چادرهای اهدایی هلال احمر به چشم می خورد. زن ها لباس های شسته شده را روی بند پهن می کنند و بچه ها در لا به لای کانکس ها می دوند و بازی می کنند. هر کسی توانسته وسایل زندگی اش را از زیر آوار سالم بیرون بکشد آن را جلوی کانکسش ریخته است. زندگی به هر زحمتی که هست در اینجا جریان دارد اما انگار نه انگار که یکسال از وقوع زلزله گذشته است. این مردم انگار فقط توانسته اند در این مدت شکم شان را سیر کنند و زنده بمانند.
بیمارستان شهدای سرپل ذهاب که در زلزله تخریب شده بود هنوز هم متروکه است. در این بی خانمانی چند ساختمان بتنی قد کشیده اند و چشم نوازی می کنند. اما شمار خانه های تخریب شده و نیمه کاره بیشتر است. رفت و آمد کامیون های مصالح و میکسرهای بتن نشان می دهد بازسازی در جریان است اما خانه های نیمه کاره پر تعداد از نبود عزم جدی برای بازسازی حکایت دارد. سال گذشته مردم به مدد شبکه های اجتماعی بیشتر در در جریان این حادثه دلخراش قرار گرفتند و موج کمک های شان را به سوی زلزله زدگان سرازیر کردند. شاید همین کمک ها باعث شده که حالا هیچ کس به سادگی باور نکند که بازسازی در مناطق زلزله زده چندان جدی گرفته نشده است. اما در این یکسال چه بر ساکنان مناطق زلزله زده گذشت ؟
قول هایی که عملی نشد
فرهاد صفری یکی از مشهورترین زلزله زدگان سرپل ذهابی است. او که ساکن روستای تپانی است در این حادثه همسر و دختر و پسر خردسالش را از دست داد و خودش و پسرش آرین که آن زمان 3 ماهه بود پس از ساعت ها ماندن زیر آوار جان سالم به سر بردند. فیلمی که از فرهاد و آرین در شبکه های اجتماعی منتشر شد افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد و بازتاب زیادی داشت. حالا یکسال پس از آن حادثه سهمگین فرهاد و پسرش هنوز در کانکس زندگی می کنند و او می گوید که هیچ یک از وعده هایی که به او داده بودند عملی نشده است. او به حادثه 24 می گوید:« بعد از این حادثه دچار افسردگی شدیدی شده بودم. همسر و دو فرزند دلبندم در یک لحظه زیر آوار خانه مان دفن شدند و فقط من و آرین زنده ماندیم. باید خودتان را جای من بگذارید تا بفهمید چه می گویم.» او ادامه می دهد:« بعد از این حادثه قول های زیادی برای بازسازی خانه مان به ما دادند. رفت و آمد های زیادی به کانکس ما شد اما هیچ کدام فایده ای نداشت و من پسرم که حالا یک سال و سه ماهه شده هنوز در کانکس هستیم.»
وام های کمرشکن
عزیز آزادی یکی دیگر از زلزله زدگان سرپل ذهاب است. او در این حادثه 27 نفر از اعضای خانواده و فامیلش را از دست داد و آنطور که می گوید همه شان را خودش با دستانش به خاک سپرده است. وقتی او سال اتفاق هایی که سال گذشته مثل همین روزها رخ داده را در ذهنش مرور می کند بغض راه گلویش را می بندد و به سختی حرفهایش را ادامه می دهد:« حتی تصورش هم سخت است. خانه مان بر سرمان خراب شد، عزیزان مان را از دست دادیم، دام های مان تلف شدند. دیگر چیزی برای مان باقی نماند. تنها دلخوشی مان کمک های مردمی بود. خیلی خوشحال بودیم که هم وطنان مان ما را فراموش نکرده اند. آن روزها مسئولان مدام وعده و وعید می دادند و امیدوار بودیم که خانه های مان بازسازی شود اما یکسال گذشت و اتفاقی نیفتاد.» آنطور که او می گوید بسیاری از زلزله زدگان از دولت وام گرفته اند اما حالا بخاطر بیکاری نگران پس دادن این وام ها هستند.:« به هر خانوار وام داده اند اما بیشتر مردم بیکار هستند. اینجا خیلی ها دام پروری و کشاورزی می کردند اما حالا همه بیکار شده اند. مگر معجزه اتفاق بیفتد تا بتوانیم وامی که گرفته ایم پس بدهیم.»
گرانی بلایی بدتر از زلزله
مشکلات اقتصادی ماههای اخیر این روزها دامن زلزله زدگان سرپل ذهاب را هم گرفته و مشکلات آنها را دوچندان کرده است. فیروز صیادی، یکی از اهالی روستای کفروباباکه از توابع بزمیرآباد در این باره به حادثه 24 می گوید:« خیلی از مردم با وام هایی که گرفته بودند تلاش کردند خانه های شان را بسازند اما حالا همه چیز سه چهار برابر شده و با این پول دیگر نمی شود خانه ساخت. به همین دلیل است که همه خانه های شان نیمه کاره مانده است. خیلی ها پولهای شان را به پیمانکارها داده بودند اما آنها که دیدند همه چیز گران شده خانه های مان را نیمه کاره گذاشتند و رفتند.» او ادامه می دهد:« زمستان سال گذشته را در چادر گذرانیدم و در باران های بهاری در کانکس بودیم. امیدوار بودیم امسال زیر سقف خانه مان باشیم اما حالا سرما از راه رسیده و ما هنوز بی خانمانیم.»