حادثه 24 - قریب 15ماه هرجایی که فکر میکرد ممکن است دخترش در آنجا باشد را جستوجو کرد اما درنهایت به خانه اول رسید؛ خانه بهلول. همانجا که از همان روز اول نیز اصرار داشت سرنوشت دخترش به آنجا گره خورده است. پدر شیما صباگردی مقدم، دیروز در حالی که از کشف جسد دختر نوجوانش در خانه تنها مظنون پرونده باخبر شده بود و یکسره اشک میریخت، به سؤالات حادثه 24 پاسخ داد. او گفت ناگفتههای زیادی دارد که فقط به رئیس قوه قضاییه و رئیس پلیس آگاهی تهران میگوید.
15ماه از مفقودشدن شیما میگذرد و شما در تمام این مدت دست از جستوجو برنداشتید. مهمترین انگیزه شما چه بود و در این مدت چه اقداماتی انجام دادید؟
مهمترین انگیزهام کشف حقیقت بود. باید میفهمیدم که چه بر سر دختر 15سالهام آمده است. در این مدت خواب و خوراک نداشتم و هرجایی که فکر میکردم ممکن است شیما در آنجا باشد را جستوجو کردم. سراغ هرکسی که فکر میکردم امکان دارد از دخترم خبر داشته باشد رفتم. گاهی 15 تا 18ساعت رانندگی میکردم و در خیابانها دنبال شیما بودم تا اینکه به بهلول رسیدم. مطمئن بودم او از دخترم خبر دارد. اما افسوس که غفلت باعث شد دخترم در خانه این شیطان به قتل برسد.
منظور شما از غفلت چیست؟
بعد از آنکه دخترم منزل را ترک کرد، حدود یکماه در خانه بهلول زندانی بود. خدا میداند در این مدت بر سر دختر 15سالهام چه آمده است. کافی است شما یک لحظه خودتان را جای من بگذارید تا درک کنید چه میگویم. در این مدت من بهلول را پیدا کرده بودم اما هرچه میگفتم او دخترم را دزدیده میگفتند نه، او پیرمرد است و کاری نکرده. اگر در اینباره کوتاهی نشده بود الان شیما زنده و کنارم بود.
در این مدت روایتهای مختلفی درباره شیما منتشر شد. حتی گفته شد که او در خانه بهلول موادمخدر مصرف کرده است.
این موضوع صحت ندارد. دخترم سالم، درسخوان و ورزشکار بود. البته خدا میداند در مدتی که او در خانه بهلول بوده چه بر سرش آمده است. دخترم در این سن علاقه زیادی به موسیقی داشت و سنتور مینواخت. معلم خصوصی زبان داشت و نسبت به سنی که داشت به زبان انگلیسی مسلط بود. او والیبالیست بود و به ورزش علاقه زیادی داشت. دخترم عاشق من و همسرم بود و ما هم هیچچیز برای او کم نگذاشته بودیم. اما او را فریب دادند و وادار به خروج از خانه کردند. اگر کوتاهی نشده بود الان دخترم کنارم بود.
آیا ناگفتهای درباره این پرونده تلخ وجود دارد؟
بله، من ناگفتههای زیادی دارم که هماکنون صلاح نمیدانم رسانهای شود. من ناگفتههایم را فقط به آقای رئیسی، رئیس قوه قضاییه و سردار لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران خواهم گفت. باور کنید بهلول یک شیطان است و خدا میداند در این سالها چند دختر را دزدیده و سرنوشتشان را نابود کرده است. در این مدت که درباره او تحقیق کردم چیزهایی فهمیدم که وجودم لرزید. این پرونده ناگفتههای زیادی دارد.
حالا که پیکر شیما کشف شده، همسرتان در چه شرایطی است؟
همسرم متأسفانه به بیماری سرطان مبتلا شده است. وضعیت خوبی نداشت و حالا هم که معلوم شده شیما به قتل رسیده، وضعیتش بدتر از قبل شده است. مدام نفرین میکند به جان کسی که این بلا را بر سر دخترمان آورده است. (وقتی حرفهای پدر شیما به اینجا میرسد گریه امانش را میبرد) همسرم اصفهانی است و طبق رسمی که دارند از چندسال پیش هر وقت فرصت میکرد وسیلهای برای جهیزیه دخترمان میخرید و هرکدام را در گوشهای از خانه نگهداری میکرد. تقریبا همه وسایل کوچک جهیزیه را خریده بود. اما حالا که جسد دخترم کشف شده نمیدانیم با جهیزیه او چه کنیم. بهلول جگرمان را سوزاند. ما آرزوهای زیادی برای تنها فرزندمان داشتیم اما قاتل همه آرزوهایمان را بر باد داد.
حالا تصمیم شما درباره قاتل دخترتان چیست؟
از قوه قضاییه، پلیس، شما و بقیه رسانهها خواهش میکنم کاری کنید زودتر قاتل دخترم محاکمه و قصاص شود. میدانم که برای قصاص او چون مرد است و دخترم را کشته باید تفاضل دیه را بدهیم. من آمادهام که تفاضل دیه را بدهم اما هرچه سریعتر قاتل قصاص شود. من حتم دارم او بهجز دخترم بر سر افراد دیگری هم بلا آورده است. شیما نخستین قربانی او نبوده است. اگر بازجوییها از او ادامه پیدا کند مطمئنم که به جرائم دیگری هم اعتراف خواهد کرد.