زمان مطالعه: 13 دقیقه

ولی مرادخانی، امدادگری سوار بر موتور تریل

«ولی مرادخانی»، 38ساله و اهل زنجان است، نیمی از عمرش را در مناطق کوهستانی، صخره‌ای و سفرهای داخلی و خارجی گذرانده است.
04 آذر 1399
شناسه : 69636
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/69636
880+
بالا
«ولی مرادخانی»، 38ساله و اهل زنجان است، نیمی از عمرش را در مناطق کوهستانی، صخره‌ای و سفرهای داخلی و خارجی گذرانده است.

«ولی مرادخانی»، 38ساله و اهل زنجان است، نیمی از عمرش را در مناطق کوهستانی، صخره‌ای و سفرهای داخلی و خارجی گذرانده است. هم امدادگر است هم یک جهانگرد، در ایرانگردی هم دستی بر آتش دارد. نجات جان انسان‌ها در هر شرایطی شرط اول و آخر اوست. هر جا لازم باشد از سینه کوه بالا می‌کشد، او و اسب آهنینش امید مردم ساکن در مناطق دور افتاده و صعب‌العبورند کافیست باد به گوشش برساند اهالی نقطه‌ای از استان نیازمند کمک هستند، سوار بر موتور می‌شود و خود را به این مناطق صعب‌العبور و دورافتاده می‌رساند. اسب آهنین ولی همه‌جا همراه اوست از ماموریت‌های امدادی گرفته تا جهانگردی‌هایش که پیام صلح و دوستی را طی آنها به ملت‌های دیگر می‌رساند.

7‌سال بیشتر نداشت که به قول قدیمی‌ها، از دیوار راست بالا رفتن را شروع کرد، البته الگوی زندگی‌اش را برادر بزرگتر خود، معرفی می‌کند که از کوهنوردان به‌نام زنجان است: « هفت‌سال داشتم که فعالیت‌های حرفه‌ای در رشته سنگ‌نوردی و کوهنوردی را شروع کردم، آن‌قدر شور و شوق این رشته در سرم بود که آرام و قرار نداشتم.» پشتکار، جدیت و عشق او به این رشته باعث شد تا عناوین قهرمانی کشوری و آسیایی را از آن خود کند. حالا، هم مربی فدراسیون سنگ‌نوردی ایران است هم رئیس هیأت کوهنوردی زنجان در جمعیت هلال‌احمر و هم مسئول واحد امداد ونجات کوهستان شده است.

نجات پدر و پسر ترکیه‌ای

مرادخانی یکی از هلال احمری‌های جهانگرد است. او‌ سال گذشته همراه یکی از دوستانش با موتور راهی ترکیه شدند.  قرار بود دور تا دور ترکیه را با همان موتور طی کنند:  « ما در طول 12 روزی که در ترکیه بودیم حدود 7‌هزار کیلومتر راه پیمودیم . یکی از روزها در حالی‌که مسیر بین «ترابزن» و «سامسون» را طی می‌کردیم با یک دستگاه ون واژگون شده برخورد کردیم که داخل یک فضای دره‌ای شکل افتاده بود. مسیر به شدت خلوت بود و کسی متوجه این حادثه نمی‌شد. به‌سرعت به سراغ حادثه‌دیدگان رفتیم. پدر و پسری داخل ون گرفتار شده بودند. پسرک به‌شدت ترسیده بود و پدر ناامید از کمک بود.  هر دو سالم بودند اما امکان خروج از ماشین را نداشتند با کمک دوستم و با رعایت تمام نکات ایمنی لازم هر دوی آنها را صحیح و سالم از داخل ماشین بیرون آوردیم. پدر به‌شدت تحت‌تأثیر کار ما قرار گرفت. وقتی خود را به‌عنوان امدادگران صلیب‌سرخ و جمعیت هلال‌احمر ایران معرفی کردیم محکم در آغوش‌مان گرفتند و تشکر کردند، برق شادی چشمان این پدر را هیچ‌وقت از یاد نمی‌برم. با صدایی که همراه بغض و شادی بود، می‌گفت شما فرشته‌های نجات ما بودید که خدا فرستاد . بعد از کمک‌رسانی ما خوشبختانه چند نفر از اهالی بومی منطقه هم رسیدند آنها هم وقتی فهمیدند ما عضو صلیب‌سرخ و هلال‌احمر ایران هستیم بسیار با محبت و احترام برخورد کردند.» آن روز ولی و دوستش بعد از خداحافظی از این پدر و پسر راهی مسیر خود می‌شوند اما پیام عشق و محبتی که در دل مردم آن منطقه کاشته‌اند هرگز فراموش نمی‌شود.

نجات توریست‌ها در مرز گیلان

قصه کمک‌های ولی و مسافران در راه‌مانده خارجی باز هم شنیدن دارد، نجات دو سوییسی از میان برف و بوران برای او به یادماندنی و شیرین است:  « آبان‌ماه پارسال بود با بارش اولین برف زمستانی که بسیار سنگین هم بود همه غافلگیر شدند. ساعت 6 غروب به ما خبر رسید که دو توریست خارجی در مرز گیلان درگیر کولاک شده‌اند. از زمان اعزام تا رسیدن ما به محل لوکیشن اعلامی سه ساعت طول کشید. برف و بوران به‌شدت می‌بارید. ارتفاع برف به‌حدی بود که امکان ادامه راه با خودرو وجود نداشت. خودروها را رها کردیم و با پای پیاده ادامه دادیم.»

بعد از حدود 8ساعت پیاده‌روی در بوران شدید و برف فراوان درحالی‌که نای راه رفتن برای امدادگران نمانده بود به خودروی موردنظر رسیدند. «خودرو میان برف‌ها گیر کرده بود . مسافران صحیح و سالم بودند. یک خانم و یک آقا. اصلا باورشان نمی‌شد در آن سیاهه شب درحالی‌که برف به‌شدت می‌بارید نیروهای امدادی از راه برسند. وقتی فهمیدند ما امدادگران هلال‌احمر و صلیب‌سرخ هستیم با تعجب می‌گفتند در کشور ما کسی چنین ریسکی در این شرایط خطرناک نمی‌کند اولویت نیروهای امدادی هم سلامت خودشان است بعد نجات جان انسان‌ها ما اصلا انتظار نداشتیم تا فردا کسی سراغی از ما بگیرد، این حرف آنها و خوشحالی‌شان خستگی را از تن ما بیرون کرد.»

امدادگران برای اینکه توریست‌ها مسیر را با خودرو طی کنند بعد از در اختیار قرار دادن جیره غذایی و نوشیدنی به آنها شروع به بازکردن جاده از برف با دست‌های خالی شدند. حدود 200 متر از مسیر را با دست برف‌روبی کردیم تا این دو توریست مسیر را به راحتی طی کنند. بعد از اینکه توریست‌ها را نجات دادیم خودمان درگیر کولاک و برف شدید شدیم بدون جیره غذایی، درحالی‌که از شدت خستگی حالی برای هیچ‌کس نمانده بود. بعد از تماس‌های فراوان بالاخره ماشین‌آلات راهسازی از طارم رسید و راه را برای ما باز کردند .»

نجات طبیعت‌گردان میانسال در ارتفاعات

اول شهریورماه امسال هم ولی مرادخانی و تیم نجات کوهستان در یکی از صعب‌العبورترین نقاط استان جان دو طبیعت‌گرد ایرانی را نجات می‌دهند. جست‌وجو برای پیدا کردن این دو گردشگر در سیاهه شب کار آسانی نبود. «دم‌دمای غروب بود که از طریق پلیس 110 خبر رسید دو نفر طبیعت‌گرد در ارتفاعات مرز زنجان و گیلان گم شده‌اند و نمی‌توانند مسیر بازگشت را پیدا کنند. به‌سرعت همراه تیمی از نجاتگران کوهستان راهی منطقه شدیم این دو که یکی اهل گیلان بود و دیگری اهل زنجان بعد از صعود به ارتفاعات زنجان در راه برگشت، مسیر را گم کرده بودند. جیره غذایی‌شان تمام شده و خسته و درمانده چشم به راه کمک مانده بودند. در تاریکی شب تنها چیزی که می‌توانست به ما در پیدا کردن آنها کمک کند، روشنایی آتش بود از آنها خواستیم آتشی روشن کنند. آتش روشن شد، نقطه‌ای که در آن قرار داشتند به‌حدی سخت و صعب‌العبور بود که حدود 5 ساعت طول کشید تا ما خودمان را به آنها رساندیم. به محض رسیدن جیره غذایی را تقسیم کردیم و بعد از آرام کردنشان نسبت به انتقال آنها به محل امن اقدام کردیم.» مسیرهای سخت و صخره‌ای حتی در دل شب هم ولی و تیمش را نمی‌ترساند چون معتقدند نجات جان انسان‌ها ماموریت ذاتی آنها روی زمین است.

امدادرسانی با موتور به سیل‌زدگان

مرادخانی از آن عاشق‌های سرسخت و پر و پا قرص موتورسواری است حتی این عشق و علاقه را هم در مسیر فعالیت‌های امدادی خود به‌کار بسته است. در زنجان روستاها و مناطق مسکونی دورافتاده زیادی است که با خودرو قابل دسترس نیستند اما ولی، با اسب آهنینش از سد موانع این مسیرها می‌گذرد تا کمک‌های لازم را به اهالی این مناطق برساند: « 16‌سال است به صورت حرفه‌ای موتورسواری می‌کنم .»

امدادرسانی به سیل‌زدگان در روستای  «آم‌آباد» را با همین موتور تریل انجام داد:  « روستای آم‌اباد یکی از روستاهای دورافتاده و صعب‌العبور استان ما است که متاسفانه امسال شاهد وقوع سیل در آن بودیم و مردم به‌شدت آسیب دیده بودند. چاره‌ای نبود برای امدادرسانی و کمک به اهالی روستا، موتور تنها وسیله‌ای بود که سریع و بی‌دردسر ما را به این نقطه می‌رساند . وقتی با پک‌های مواد غذایی و لباس و ملزومات دیگر به منطقه رسیدم همه اهالی روستا متحیر از این حضور بودند و این حس و حال آنها تمام خستگی‌های بین راه را از تن من خارج کرد.»

یکی از آرزوهای مرادخانی یک سفر خارجی  با پشتیبانی جمعیت هلال‌احمر است تا با نمادی از جمعیت هلال‌احمر در این سفر به صورت رسمی پیام صلح و دوستی ایران را به گوش همگان برساند.

ارسال نظر