ناکامی پلیس برای یافتن عامل یا عاملان قتل دختری که به بهانه کار از شهرستان به تهران آمده بود موجب شد تا اولیای دم درخواست دیه از بیتالمال را مطرح کنند.
اوایل سال۹۵، زنی مأموران پلیس را از ناپدید شدن دختر ۳۰ سالهاش به نام نعیمه باخبر کرد و گفت: «دخترم سال گذشته برای کار از قزوین به تهران آمد، اما چند روز است هرچه با او تماس میگیرم جواب تلفنم را نمیدهد و هر جا سراغش رفتم خبری از او نیست. نگرانم اتفاق بدی افتاده باشد.»
با اعلام این خبر تلاش برای یافتن دختر جوان آغاز شد تا اینکه مأموران جسدی را در حاشیه شهر تهران کشف کردند که با انتقال به پزشکی قانونی مشخص شد جسد متعلق به نعیمه است که با ضربات چاقو کشته شده است.
پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل و در روند تحقیقات مشخص شد، مقتول به بهانه کار از قزوین به تهران آمده بود، اما در دام اعتیاد گرفتار شده بود. به همین خاطر وی برای تهیه مواد به پاتوق معتادان رفت و آمد زیادی داشته است.
با بدست آمدن این اطلاعات، مأموران چند نفر از دوستان مقتول را به عنوان مظنون مورد تحقیق قرار دادند، اما از آنجائیکه مدرکی علیه آنها به دست نیامد همگی تبرئه و آزاد شدند.
با گذشته سهسال از حادثه از آنجائیکه ردی از عامل یا عاملان قتل به دست نیامده بود، مادر مقتول با نوشتن نامهای درخواست دیه از بیتالمال را مطرح کرد.
با این درخواست پرونده به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز روی میز هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی تولیت قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و در حالیکه به شدت اشک میریخت گفت: «صاحب دو فرزند دختر بودم که شوهرم فوت کرد. نعیمه دختر بزرگم بود که علاقهای به درس نداشت به همین دلیل تحصیل را رها کرد و دنبال کار بود. ما در قزوین ساکن بودیم به همین دلیل روزی نعیمه گفت اینجا کار مناسب پیدا نمیشود و قصد دارد به تهران برود. مخالفت کردم و گفتم تهران شهر بزرگی است و خطرات زیادی برای یک دختر تنها دارد، اما او گوشش بدهکار این حرفها نبود و هر روز ناسازگاری میکرد. دیگر تاب اذیتهای او را نداشتم و بالاخره به تهران آمد.» آن زن ادامه داد: «هر روز با او تماس داشتم تا اینکه بعد از چند هفته پشت تلفن اعتراض کرد و گفت چرا هر روز با او تماس میگیرم. نگران شدم و پیگیر شدم تا اینکه فهمیدم معتاد شده و بعد از مدتی خبر کشته شدن او را شنیدم. از دادگاه تقاضا دارم با درخواستم موافقت کنند تا خون دخترم پایمال نشود.»