راننده تاکسی که متهم است که به اتهام قتل زنی جوان بازداشت شده مدعی است قصد داشت با طلاهایی که از مقتول سرقت کرده است اقساط عقب افتاده خانهاش را پرداخت کند.
این پرونده بامداد سهشنبه چهارم مردادماه امسال پس از کشف جسد زنی در میان شمشادهای حوالی بزرگراه صیاد شیرازی از سوی مأموران آغاز شد. آن روز مأموران کلانتری۱۰۲ پاسداران در محل حادثه با جسد زن ناشناسی روبهرو شدند که با اصابت جسم سختی به سرش به کام مرگ رفته بود. مأموران در ادامه بررسیها آلت قتاله را که تکه سنگ خونینی بود در نزدیکی جسد کشف کردند و همچنین مشخص شد مقتول که لباس بیرون به تن داشت به بهانهای به میان شمشادها کشانده شده و به قتل رسیده است. همزمان با انتقال جسد برای شناسایی به پزشکی قانونی، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیسآگاهی به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران برای تحقیقات وارد عمل شدند.
کارآگاهان در اولین گام هویت مقتول را به نام حمیرا شناسایی کردند و دریافتند وی صبح روز قبل از کشف جسدش به بانکی در حوالی یکی از خیابانهای مرکزی تهران مراجعه کرده است تا با رهن گذاشتن طلاهایش وام بگیرد. از سوی دیگر مشخص شد حمیرا آن روز طلاهایش را به دلایلی در رهن بانک نگذاشته و دقایقی بعد بدون گرفتن وام از بانک خارج میشود که به قتل میرسد و طلاهایش سرقت میشود.
در گام بعدی مأموران دوربینهای اطراف بانک را مورد بازبینی قرار دادند و مشاهده کردند حمیرا پس از خارج شدن از بانک سوار خودروی تاکسی زرد رنگی شده است. بنابراین مأموران راننده تاکسی را به عنوان مظنون حادثه تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه چند روز قبل وی را دستگیر کردند. متهم ابتدا منکر قتل حمیرا شد، اما در نهایت صبح دیروز در بازجوییهای فنی در دادسرای امور جنایی تهران به قتل زن جوان اعتراف کرد.
متهم پس از اعتراف برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
هرمز هستم ۴۳ ساله.
متأهلی؟
بله، یک فرزند هم دارم.
شغلت چیست؟
راننده تاکسی هستم.
مقتول را میشناختی؟
بله، چند ماه قبل با او آشنا شدم. من راننده تاکسی هستم و با افراد زیادی در طول روز برخورد دارم و گاهی هم با مسافرانم ارتباط میگیرم. مقتول هم چند ماه قبل سوار تاکسی من شد تا او را به مقصدی برسانم. در میانه راه از مشکلات خانواده و گرفتارهای زندگی با هم حرف زدیم که به من اعتماد کرد و تلفن همراه مرا گرفت و قرار شد هر وقت کاری بیرون داشت با من تماس بگیرد تا او را به مقصد برسانم و قرار شد من هم کرایه کمتری از او بگیرم. همین موضوع باعث آشنایی ما شد تا به قتل پایان یافت.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
من یکبار دیگر هم قبل از حادثه مقتول را به مقصدی رسانده بودم و روز حادثه برای دومین بار بود که با تلفن همراه من تماس گرفت و گفت قصد دارد به بانکی برود و وام بگیرد. او از من خواست اگر در مسیر هستم او را به بانک برسانم که قبول کردم و او را از نزدیکی خانهاش سوار کردم و به بانک رفتیم. آنجا بود که فهمیدم او قصد دارد طلاهایش را در رهن بانک بگذارد و وام بگیرد. دقایقی بعد از بانک بیرون آمد و گفت که کیف مدارکش را که کارت ملیاش داخل آن بوده گم کرده است و به همین دلیل هم نتوانسته طلاهایش را در رهن بانک بگذارد. احتمال دادیم کیف مدارکش را در راه آمدن به بانک گم کرده باشد که به نزدیکی محل حادثه رفتیم که حمیرا از آنجا عبور کرده بود. وقتی از کنار شمشادها عبور کردیم کیف مدارکی به چشممان خورد که حمیرا پیاده شد و به داخل شمشادها رفت و من هم برای سرقت طلاها از پشت با تکه سنگی او را به قتل رساندم.
بعد از قتل کجا رفتی؟
وقتی او را به قتل رساندم کیف طلاها و موبایلش را سرقت کردم دوباره تا ساعت ۱۳:۳۰مسافرکشی کردم و بعد چند عدد نان خریدم و به خانه برگشتم.
چقدر طلا سرقت کردی؟
هفت النگو یک عدد انگشتر و تلفن همراهش.
چه شد که وسوسه شدی؟
مدتی قبل خانهای قسطی در جنوب تهران خریدم. از آنجایی که اقساطش سنگین بود چند ماهی بود که موفق به پرداخت آن نشدهبودم که روز حادثه وسوسه شدم و طلاها را سرقت کنم تا با فروش آنها اقساط عقب افتاده خانهام را پرداخت کنم.
طلاها را فروختی؟
نه، من طلاها را در انباری خانهام مخفی کردم تا در فرصت مناسب بفروشم، اما خیلی زود دستم رو شد و گرفتار شدم.
در این مدت چه کار میکردی؟
در این مدت هر روز با تاکسیام کار میکردم. البته خیلی مضطرب بودم و هر شب کابوس میدیدم و آرام قرار نداشتم.
قصد فرار نداشتی؟
من اصلاً فکر نمیکردم که شناسایی و دستگیر شوم. اگر میدانستم که دستگیر میشوم حتماً فرار میکردم.