پسر عاشقپیشه از روی علاقه به دخترخالهاش و کینهای که از همسر او به دل داشت، مرد نگونبخت را با یک گلوله تفنگ شکاری کشت.
ساعت ۹ شامگاه سه شنبه ۲۵ تیر امسال صدای مهیبی در منطقه کلاک شهر کرج به گوش رسید و وقتی اهالی منطقه از خانههایشان خارج شدند با پسر جوانی که غرق خون روی زمین در وسط خیابان افتاده بود روبه رو شدند.
خیلی زود تیمهای امدادی و پلیس در محل حاضر شدند و در همان بررسیهای ابتدایی مشخص شد که مرد جوان از ناحیه شکم هدف گلوله تفنگ شکاری قرار گرفته و به کام مرگ فرو رفته است.
همین کافی بود تا با جنایی شدن این پرونده گروهی از ماموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرج برای تحقیقات پلیسی و شناسایی عامل جنایت وارد عمل شوند.
کارآگاهان با حضور در محل جنایت پی بردند که مرد جوان در چند قدمی خانهاش هدف تیراندازی قرار گرفته است، در این مرحله تیم پلیسی به سراغ خانواده نجیب ۳۳ ساله رفت.
زن ۲۵ ساله نجیب در تحقیقات ابتدایی به ماموران گفت: همسرم ساعت ۸ شب آشفته از خانه خارج شد و ادعا کرد به پارک نزدیک خانه میرود که ساعت ۹ شب صدایی به گوش رسید و وقتی از خانه خارج شدیم با جسد خونین شوهرم در چند قدمی خانه روبه رو شدم.
وی افزود: نمیدانم چه اتفاقی افتاده است هیچ کسی با همسرم اختلافی نداشت و با دیدن جسد شوهرم شوکه شدم.
کارآگاهان در تحقیقات میدانی با توجه به این که زن جوان ادعا کرده بود هیچ اختلافی با شوهرش نداشته است اطلاع یافتند که این زوج جوان با هم اختلاف داشته اند که در این زمینه تجسسها روی زن جوان متمرکز شد.
تیم پلیسی در نخستین پلان کاوشگریهایش احتمال دادند که زن جوان در ماجرای قتل شوهرش نقش داشته باشد و با دستور مقام قضایی زن ۲۵ ساله دستگیر شد.
همزمان پلیس فاش کرد زن جوان با پسرخاله ۲۲ ساله اش در ارتباط بوده است، اما این زن تاکید داشت که پسرخالهاش در این ماجرا نقشی نداشته و خودش نیز از قتل شوهرش مطلع نبوده است.
دو روز از ماجرای قتل مسلحانه نجیب میگذشت که پسر جوانی به نام اصغر پای در پلیس آگاهی کرج گذاشت و خواست تا پرونده دخترخالهاش را پیگیری کند.
در این مرحله ماموران اصغر ۲۲ ساله را که یکی از مظنونهای اصلی در ماجرای قتل نجیب بود دستگیر کردند، اما پسر جوان اصرار داشت بی گناه است و برای کمک به دخترخالهاش به پلیس آگاهی آمده است، اما وقتی در بازجوییهای پلیسی شروع به تناقضگویی کرد به ناچار مجبور شد راز این قتل را فاش کند.
پسر جوان ادعا کرد که دخترخالهاش با پسرخالهاش ازدواج کرده بودند و شوهرش او را همیشه به باد کتک میگرفت و با توجه به کینهای که از قدیم از پسرخاله اش داشته است در یک لحظه تصمیم به قتل او گرفته و با تفنگ شکاری دست به قتل زده است.
عامل این جنایت در بازجوییها گفت که دخترخاله اش از ماجرای انتقام گیری و قتل هیچ اطلاعی نداشته و به خاطر عشق یک طرفه دست به قتل زده است.
گفتگو با قاتل عاشق کینه ای
اصغر ۲۲ ساله که عاشق دخترخالهاش است ادعا میکند که سالها قبل پسرخالهاش با فریبکاری خواهرش را از خانه فراری داده و او را هدف آزار و اذیت قرار داده است، به همین دلیل از همان زمان کینه به دل گرفته بود و وقتی عاشق دخترخاله اش میشود با توجه به این که شوهرش او را کتک میزده، مرتکب قتل عاشقانه شده است.
سابقه داری؟
نه.
شغل؟
سوپرمارکت دارم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل.
چه کسی؟
پسرخالهام که شوهر دختر خالهام بود.
چرا؟
پسر خاله ام زنش را کتک میزد و، چون از او کینه داشتم در یک لحظه دست به قتل زدم.
چه کینهای؟
وقتی بچه بودم، پسرخالهام و برادرش به خواستگاری خواهرم آمدند که در آن زمان خانواده ام مخالفت کردند بین پدرم و آنها اختلاف پیش آمد تا این که بعد از مدتی پسرخالههایمان به بهانه این که میخواهند خواهرم را نزد پسر مورد علاقهاش ببرند او را از خانه بیرون کشاندند وبه شهریار بردند و آن جا هدف آزار و اذیت قرار دادند.
تو از این ماجرا اطلاع داشتی؟
نه، دو سال قبل یکی از بستگانم برای من تعریف کرد و از همان روز کینه به دل گرفتم.
عاشق شدی؟
بله، عاشق دخترخالهام که با پسر خالهام ازدواج کرده است.
از چه زمانی عاشق شدی؟
بعد از این که دخترخالهام ازدواج کرد و همراه شوهرش به خانه ما میآمد به او علاقهمند شدم تا این که پسرخالهام – شوهرش – درجلوی چشمان ما زنش را به باد کتک میگرفت و به او توهین میکرد که من از روی دلسوزی به او نزدیک شدم و همین باعث شد تا به دخترخالهام علاقهمند شوم.
عشق دو طرفه بود؟
با هم در ارتباط بودیم، ولی من عاشق او شده بودم.
دخترخالهات از تو خواست که شوهرش را بکشی؟
نه، حتی وقتی دستگیر شدم و فهمید من شوهرش را کشتم شوکه شد و به این کارم اعتراض کرد.
روز جنایت چه اتفاقی افتاد؟
شب قبل از قتل، دخترخالهام به من پیامک زد که شوهرش او را باز کتک زده است، عصبانی شدم و تصمیم گرفتم او را ادب کنم. به همین خاطر فردای آن روز مغازه را بستم و به باشگاه بدن سازی رفتم. ساعت ۸ شب بود که به سر خیابان خانه آنها رفتم و منتظرش ماندم که با چهرهای عصبانی از خانه بیرون آمد و به پارک سر خیابان رفت و بعد از یک ساعت وقتی به سمت خانهاش باز میگشت تفنگ شکاری را آماده کردم و به تعقیبش رفتم که نجیب در نزدیکی خانه صدای پایم را شنید و به عقب برگشت که در همان لحظه من گلوله را شلیک کردم که گلوله به شکمش اصابت کرد.
بعد از قتل کجا رفتی؟
قبل از این که تصمیم به قتل بگیرم، با یکی از دوستانم برنامه سفر به شهرهای شمالی را چیده بودیم که به جلوی در خانه دوستم رفتم و با هم به شمال رفتیم.
چند روز در شمال کشور بودی؟
مسافرتمان دو روز طول کشید.
تفنگ شکاری را از کجا تهیه کردی؟
چند روز قبل مردی به مغازهام آمد و بستنی خرید و گفت شکارچی سراغ نداری که گفتم نه و در ادامه ادعا کرد که یک تفنگ شکاری دارد و به دنبال مشتری است و آن را داخل خودرویش به من نشان داد و به قیمت یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خریدم.
تفنگ را برای قتل خریدی؟
نه، آن زمان برای قتل آن را تهیه نکرده بودم و تنها به این فکر میکردم شاید با هم درگیر شویم و بتوانم از آن استفاده کنم.
قبل قتل از تفنگ شکاری استفاده کرده بودی؟
تفنگ شکاری فقط دو گلوله داشت که یکی از آنها را زمان خرید برای امتحان و دومی را زمان قتل شلیک کردم.
قصد داشتی با دخترخاله ات ازدواج کنی؟
بله.
آیا او حاضر به زندگی در کنارت بود؟
نمیدانم.
تو چرا در کار دخترخاله ات دخالت کردی؟
چون هیچکسی از او حمایت نمیکرد و تنها مانده بود.
عذاب وجدان داری؟
برای قتل عذاب وجدان ندارم و تنها به خاطر پدر، مادرم و خانواده خالهام ناراحت هستم.
به اعدام فکر میکنی؟
میترسم، از مرگ و اعدام میترسم.
به نظرت بخشیده میشوی؟
نمیدانم.
ارزش داشت به خاطر دخترخالهات دست به قتل بزنی؟
چون دخترخالهام آزاد شده و در آرامش است، ارزش داشت.
تعریفت از عشق چیست؟
کسی که عاشق میشود دیگر هیچ چیز متوجه نمیشود و فقط عشق برایش مهم است.
بنا بر این گزارش، متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرج قرار گرفت.