زمان مطالعه: 5 دقیقه

بخشش قاتل عصبانی در یک قدمی اعدام

مرد جوان که به خاطر اختلاف بر سر معامله یک ملک 5 میلیاردی دست به جنایت زده بود، در حالی که فقط چند قدم با اجرای حکم قصاص فاصله داشت موفق شد از خانواده مقتول رضایت بگیرد.
08 مرداد 1398
شناسه : 14364
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/14364
2293+
بالا
مرد جوان که به خاطر اختلاف بر سر معامله یک ملک 5 میلیاردی دست به جنایت زده بود، در حالی که فقط چند قدم با اجرای حکم قصاص فاصله داشت موفق شد از خانواده مقتول رضایت بگیرد.

مرد جوان که به خاطر اختلاف بر سر معامله یک ملک 5 میلیاردی دست به جنایت زده بود، در حالی که فقط چند قدم با اجرای حکم قصاص فاصله داشت موفق شد از خانواده مقتول رضایت بگیرد.

عصر 21 آذر سال 93 گزارش ناپدید شدن پیرمردی ثروتمند به پلیس اعلام شد. پسر پیرمرد مدعی بود که پدرش بتازگی یک ملک 5 میلیارد تومانی را فروخته است و او به خریدار ملک که مرد جوانی به‌نام احمد است شک دارد.

بدین ترتیب احمد بازداشت شد، مرد 40 ساله در تحقیقات اولیه مدعی شد که صبح روز ناپدید شدن پیرمرد او را دیده و بعد از آن دیگر خبری ندارد. اما اظهارات ضد و نقیض مرد جوان باعث شد که پلیس بیشتر به او شک کند و تحقیقات از او ادامه یافت.

درنهایت متهم جوان به قتل و سوزاندن جسد پیرمرد اعتراف کرد. مأموران راهی باغ مورد نظر شده و جسد مرد ثروتمند پیدا شد.

با بازسازی صحنه قتل از سوی مرد جوان و تکمیل تحقیقات پرونده این جنایت به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد.

با درخواست اولیای دم برای قصاص، متهم جوان پای میز محاکمه رفت و با درخواست بخشش از سوی اولیای دم گفت: سال‌ها بود که در کار ساخت و ساز فعالیت داشتم و با یک گروه که ملک‌های گرانقیمت را در قبال اجناس نفیس مانند فرش معاوضه می‌کردند آشنا شده بودم. من ملک پیرمرد را وکالتی از او خریدم و در عوض یک چک ضمانت 5 میلیاردی به او دادم.

قرار شد بعد از معاوضه ملک، فرش‌های نفیس را بفروشم و پول ملک را به پیرمرد بپردازم اما وقتی یک کارشناس را برای ساخت و ساز به آنجا بردم گفت این ملک روی تپه قرار گرفته و موقعیت ساخت و ساز ندارد.

از شنیدن این موضوع شوکه شده بودم به همین خاطر با پیرمرد تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم.

وقتی شنید از معامله منصرف شده‌ام عصبانی شد و به دیدنم آمد و از شدت عصبانیت به صورتم مشت زد.

من هم با دستم گردن او را گرفتم. همان موقع کنترل ماشین از دستم رها شد و با جدول کنار خیابان برخورد کرد. پیرمرد شربتی را که همراه داشت نوشید و حالش بد شد. دیگر نفس نمی‌کشید از ترسم جنازه‌اش را به باغی در کرج که پاتوق معتادان بود بردم.

درخواست اولیای دم برای قصاص و اعترافات متهم جوان به قتل و مدارک موجود در پرونده باعث شد تا دادگاه حکم قصاص را برای مرد جوان صادر کند. با صدور این حکم، پرونده به دیوانعالی کشور ارجاع شد و این رأی به تأیید قضات دیوانعالی کشور درآمد.

با تأیید حکم، پرونده به دادسرای جنایی تهران ارجاع شد و مرد جوان در چند قدمی چوبه دار قرار گرفته بود که واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران وارد عمل شد. درنهایت مرد جوان موفق شد با پرداخت دیه، از اولیای دم رضایت بگیرد و از چند قدمی مرگ به زندگی بازگردد.‌

ارسال نظر