محیطبان دنا وقتی فهمید روحانی جوان و همسرش هنگام عکس گرفتن در آبشار برفی در ارتفاعات دنا دچار حادثه شده و زیر خروارها برف گرفتار شدهاند همه تلاش خود را برای نجات آنها انجام داد اما تلاشش بینتیجه بود و با فوت این دو نفر خستگی به تنش ماند. اما این حادثه چگونه اتفاق افتاد؟
به گزارش حادثه 24 ، این حادثه عصر شنبه در منطقهای از ارتفاعات دنا به نام گردنه بیژن اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که یک روحانی جوان همراه با اعضای خانوادهاش برای تفریح راهی ارتفاعات دنا شده بودند. روحانی جوان از اهالی روستای کریک بود که از مدتی قبل برای تحصیل در حوزه به قم مهاجرت کرده بود. تعطیلات تابستانی فرصت خوبی بود تا او با خانواده به زادگاهش سفر کند. در بخشهایی از ارتفاعات دنا بیشتر اوقات سال، حتی در تابستان هم پوشیده از برف است. اعضای این خانواده یکی از برفگیرترین مناطق را برای گشتوگذار انتخاب کرده بودند. مناظر بکر این منطقه فرصت خوبی برای عکاسی هستند و روحانی جوان و خانوادهاش هم مشغول گرفتن عکسهای یادگاری شدند. روحانی و همسرش در یک لحظه تصمیم گرفتند روی یک آبشار برفی بروند و عکس دونفرهای بگیرند. اما همین که کنار یکدیگر ایستادند ناگهان زیر پایشان سست شد و پیش از آنکه بتوانند واکنشی از خود نشان دهد سقوط کردند و زیر انبوهی از برف و یخ مدفون شدند. فرزندان این زن و شوهر و دیگر نزدیکانشان صحنهای را که با چشم میدیدند باور نمیکردند. زن و شوهر جوان زیر برفها گرفتار شده بودند و جانشان در خطر بود. باید هرچه سریعتر برای نجاتشان اقدام میشد اما در آن شرایط کاری از دست افرادی که در محل حادثه بودند برنمیآمد. در این شرایط بود که آنها از گروههای امداد و نجات کمک خواستند. منطقه برفگیر و سختگذر بود؛ به همین دلیل یکی از نزدیکان روحانی جوان تصمیم گرفت خودش برود و کمک بیاورد.
عملیات نجات
درست در لحظاتی که خانواده روحانی جوان برای نجات او و همسرش در تکاپو بودند اسعد تقیزاده، یکی از محیطبانان دنا مشغول گشتزنی در منطقه بود. او از محیطبانان باسابقهای است که چند سال قبل بهدلیل درگیری با شکارچیان بازداشت شد و 8سال زندانی بود. اما از مدتی قبل آزاد و دوباره مشغول کار شد. او سوار بر خودروی سازمان حفاظت محیطزیست در حوالی گردنه بیژن بود که ناگهان پسر جوانی را دید. پسر جوان سراسیمه سراغ محیطبان رفت و گفت 2نفر از اعضای خانوادهاش دچار حادثه شدهاند. تقیزاده در اینباره به همشهری میگوید: «آن روز در ارتفاعات مشغول گشتزنی بودم. حدود ساعت17 بود که پسر جوانی را دیدم. او که خیلی نگران بهنظر میرسید میگفت 2نفر در بالادست زیر برف گرفتار شدهاند. خواستهاش این بود که با امداد و نجات تماس بگیرم. اول من احتمال دادم که او شکارچی باشد و میخواهد با این کار من را از منطقه دور کند اما در ادامه به حرفهایش اعتماد کردم. او سوار بر خودرویش میرفت و من هم دنبالش میرفتم. همه مسیر پوشیده از برف بود و ارتفاع برف در برخی مناطق به حدود 3متر میرسید. چند دقیقه بعد که به بالادست رسیدیم فهمیدم ظاهرا یک روحانی همراه با همسرش از لبه آبشار برفی سقوط کرده و در برف مدفون شدهاند. همان موقع بود که برای نجاتشان دست بهکار شدم.»
آنطور که این محیطبان میگوید مقدار برف و یخی که روی زن و شوهر جوان ریخته بود آنقدر زیاد بود که کار بیرون کشیدن آنها زمان زیادی میبرد. او میگوید: «با همه وجودم تلاش کردم تا این زن و شوهر را زنده بیرون بکشم. همزمان از هلال احمر کمک خواستم و گفتم بالگرد بفرستند اما بهدلیل اینکه هوا رو به تاریکی میرفت امکان پرواز بالگرد وجود نداشت. علاوه بر من تعدادی از عشایر منطقه هم حضور داشتند که با کمک یکدیگر و بعد از تلاش زیاد ابتدا زن جوان را از زیر برف بیرون کشیدیم. او زنده بود نفس میکشید. چند پتو دورش پیچیدیم و او را سوار ماشین محیطزیست کردیم و من آن را پایین بردم. در پاییندست او را به امدادگران اورژانس تحویل دادم و خودم دوباره به محل حادثه برگشتم.»
ماموریت تلخ
وقتی این محیطبان دوباره خودش را به محل حادثه رساند، روحانی جوان هنوز در میان برفها مدفون بود. او با کمک عشایر تلاششان برای یافتن روحانی جوان را آغاز کردند تا اینکه سرانجام توانستند او را هم پیدا کنند اما او بیهوش بود. تقیزاده میگوید: «وقتی روحانی جوان را از زیر برفها بیرون کشیدیم وضعیت نامعلومی داشت. زمان زیادی زیر برفها مانده و بدنش سست بود. با این حال هرچه پتو و لباس گرم داشتم دورش پیچیدم و او را پایین بردم و به اورژانس تحویل دادم. من و همه افرادی که در محل حادثه حضور داشتیم و تلاش میکردیم و امیدوار بودیم که بتوانیم این زن و شوهر را نجات دهیم اما ساعتی بعد هر دو نفر جانشان را از دست دادند. آنطور که از اورژانس پرسیدم این زن و شوهر بهدلیل افت شدید دمای بدنشان جان باختند.»
محیطبان دنا که پیش از این نیز در شرایط سخت به افراد زیادی کمک کرده آهی میکشد و میگوید: «من وظیفهام بود که به آنها کمک کنم و هر کاری از دستم برمیآمد انجام دادم اما نشد که نشد. این حادثه یکی از تلخترین ماموریتهایم بود، چرا که فهمیدم وقتی روحانی جوان و همسرش لبخند زنان روی آبشار برفی ایستاده بودند تا عکس بگیرند فرزندانشان هم شاهد حادثه بودند و دفن شدن پدر و مادرشان زیر برفها را با چشم دیدهاند. تحمل این غم سخت است.»