شکست. با همه تلاشهایی که برای ایستادن کرده بود شکست و تراژیکترین پایان ممکن را برای قصه خود رقم زد. شهردار پیشین تهران که بارها و بارها پیش از انتصاب به سمت شهرداری مورد تهدید واقع شده بود و هر یک از احزاب سیاسی گوشهای از لباسش را کشیده بودند، بالاخره شکست و خسته شد تا مقاومتها و مخالفتهایی که علیه او وجود داشت، قویتر از او عمل کرده باشند.
حالا تصویر مرد موقری که سالهای سال در پستهای مختلف مدیریتی مشغول به کار و در دانشگاهها مشغول به تدریس بوده است محو و یک بهت بزرگ و چندین چرای بیجواب برای همه ما باقی مانده.
تقریبا تمامی اعضای حزب کارگزاران ساکتاند. یکی از اعضا میگوید نجفی که کارگزارانی نبوده که لازم باشد از او در رزوهای انزوا حمایت کنیم و دیگری میگوید اگر قول میدهی هیچ اسمی از من نیاوری به تو خواهم گفت که اصلا دیگر حزبی وجود ندارد. عضو بعدی هم که تمایلی به مصاحبه ندارد وقتی با اصرارهای ما مواجه میشود، توضیح میدهد که آقای نجفی خودش تمایلی به دریافت کمک نداشته و کارگزاران هرگز پشت او را خالی نکرده است. این سوی ماجرا، حزب اتحاد ملت هم به نظر میرسید بیشتر از کارگزاران دلسوز شهردار سابق تهران باشند، ترجیح میدهند تلفن را روی ما قطع کنند. انگار تنها کسی که از روز اول ساکت ننشسته، کرباسچی، دبیرکل کارگزاران است که تاکید مداومی روی اشتباه نجفی برای شهردار شدن و مرور تذکرهای آن زمان خود به اصلاحطلبان دارد. او به سازندگی گفته است عالی ترین نهادهای سیاسی کشور با شهرداری دکتر نجفی مخالف بودند اما با پیگیری برخی بزرگان اصلاحات و اعمال فشار بر رئیس جمهور، آقای روحانی به وزیر کشور دستور می دهد حکم شهرداری دکتر نجفی صادر شود. درواقع اشتباه اصلی نه از شورای شهر تهران که بر عهده احزاب پشتیبان ایشان بود که راهبرد نادرستی را انتخاب کردند.
محسن میردامادی عضو شورای مرکزی اتحاد ملت اما اگرچه تمایلی به مصاحبه کردن ندارد اما در یادداشتی کوتاه موضع خود را اعلام کرده و در پاسخ به کرباسچی گفته است: اگر دوستان کمترین اطلاعی از مسائل و ارتباطاتی که اخیرا در مورد آقای نجفی مطرح میشود داشتند با شهردار شدن اومخالفت میکردند. حال اگر آقای کرباسچی یا هر فرد طرف مشورت دیگری از این ماجرا اطلاع داشته و به گونهای هشدار و اطلاعات لازم را به اعضای شورای شهر نرسانده است، کاری کمتر از خیانت به اصلاحطلبان نکرده است. او تاکید کرده آنچه در مجموع این ماجرا جای تامل و تاسف دارد این است که اختلافات و کینههای شخصی آقای کرباسچی نسبت به آقای نجفی چقدر اهمیت داشته که دوست و همکار سی و چند ساله و همحزبی بیست و چند ساله خود را که امروز، بخشی به دلیل خطای خود و بخشی با سناریوئی که برای وی طراحی و اجرا شد، زمین خورده است شادمانه لگد می زند؟
با تماسهای پی در پی ما، حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران به گفتوگو راضی شد و درباره دوستانی که به نظر میرسد در بزنگاه پشت شهردار سابق تهران را خالی کردهاند، توضیحاتی ارائه داد.
موضوع اصلی برای ما بررسی عملکرد حزب کارگزاران در روزهای به مخمصه افتادن شخصیتی مانند محمدعلی نجفی است. شما به عنوان سخنگوی این حزب چقدر عملکرد کارگزاران را قابل دفاع میدانید؟
قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم که آقای نجفی هرجا که بودند موثر و موفق بودند. ایشان موفقترین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب به شمار میروند. از نظر من ایشان موفقترین رییس سازمان برنامه و بودجه بودند و در سالهایی که در شورا حضور داشتند بدون کمترین حاشیه کار مفید میکردند. شرایط امروز آقای نجفی، انسان را به شدت متاثر میکند. ایشان با هوش و استعداد بالا و وقار و متانت مثال زدنی، جزو بنیانگذران و موسسان حزب کارگزارن و یکی از پایههای ثابت حزب بعد از مرحوم نوربخش بودند. اما پیش از بررسی عملکرد حزب لازم است بگویم واقعیت این است که انسانهای بزرگ، ممکن است اشتباههای بزرگی داشته باشند.
یعنی توپ را کاملا در زمین خود آقای نجفی بیاندازیم؟
ارزیابی من این است که آقای نجفی با توجه به شرایطی که خودشان از آنها اطلاع داشتند، نباید پست شهرداری را میپذیرفتند. ما در آن زمان بنا نداشتیم در احوالات شخصی ایشان تفحص کنیم. به عقیده من مهمترین اشتباه زندگی ایشان، پذیرش مسئولیت شهرداری تهران بود در شرایطی که ایشان از نهادهای امنیتی هشدارهای لازم را دریافت کرده بودند.
بررسیها و اظهارات اعضای شورا نشان میدهد زمانی که ایشان برای پست شهرداری مطرح شدند، افرادی که پشت نام ایشان ایستاده بودند میدانستند که دکتر نجفی درگیر مسئله میترا استاد شده است. چرا با این وجود حمایتها از ایشان ادامه پیدا کرد؟
کسی از اعضای شورا از شرایطی که برای زندگی خصوصی دکتر به وجود آمده بود، خبر نداشت. تنها خود ایشان و برخی از سازمانهای اطلاعاتی در جریان ماجرا قرار داشتند که به ایشان هم بارها و بارها تذکرهای تندی داده بودند.
آقای کرباسچی در آخرین اظهارات خود تاکید کرده بودند که بیشتر اعضای حزب و حتی شما در جریان بودهاید...
بله صحبتهایی از حضور زنی در زندگی ایشان بود. خبر اولیه توسط یکی از نهادهای امنیتی مطرح شده بود ما جلسه تشکیل دادیم و از ایشان سوال کردیم و ایشان تکذیب کردند. ما هم تکذیبیه ایشان را مبنا قرار دادیم. ببنید نه من، بلکه همه روی حضور ایشان در منسب قدرت اتفاق نظر داشتند. فقط آقای کرباسچی با شهردار شدن دکتر مخالف بود. ایشان بهرغم اینکه عضو کارگزاران به شمار میرفتند، مورد احترام همه حزبهای دیگر اصلاحات بودند.
و بعد از آن ؟...
خیلی زود مشخص شد که آقای نجفی در مخمصه بزرگی افتاده است. مخمصه دو نفره که یک سوی آن خانم میترا استاد بود و سوی دیگر آقای دکتر. ازدواجی که از ابتدا به صلاح هیچکدام نبود. هر دو متوجه اشتباهشان شده بودند اما من نمیدانم چرا آقای نجفی از هیچکس کمک نخواستند یا تلاش نکردند که مشکل را به شیوههای بهتری حل کنند. کاملا مشخص بود که ایشان در یک فشار بزرگ روانی قرار دارند اما در تمام این یکسالی که ایشان درگیر این مشکلات بود، مطلقا از کسی کمک نخواست. همه ما آمادگی کمک کردن به ایشان را داشتیم.
خود دکتر که در جریان بود چرا بر خلاف ابتدای کار که تمایلی به پذیرش شهرداری نداشت، ناگهان برای روی کار آمدن، اصرار ورزید؟
شاید آقای نجفی در آن زمان فکر میکرد که اگر شهردار تهران باشد، از این فشارها فاصله خواهد گرفت و در حاشیه امن احتمالی میتواند به خدمت کردن بپردازد.
در زمان مطرح شدن استعفای ایشان از شهرداری چطور؟
در زمان استعفا، مسائل پشت پرده برای همه روشن شده بود. اختلاف نظری بین شورا پیش آمده بود. ما معتقد بودیم باید تمرکز را بر بیماری آقای نجفی بگذاریم و این در حالی است که برخی دیگر اصرار داشتند باید کمپین نه به استعفا راهاندازی شود و به ماندن ایشان اصرار ورزید.
در گفتوگوهایی که داشتیم، یکی دیگر از اعضای حزب کارگزاران هم تاکید داشت ایشان خودشان درها را به روی خود بسته بودند. اگر این گزاره را قبول کنیم، علت آن از دید شما چه میتواند باشد؟
عزت نفس و شخصیت آقای نجفی میتواند یکی از دلایل انزوای ایشان باشد. به نظر من دلیل دیگر هم درگیری مسائل کاری ایشان با مسائل خصوصی و شخصیشان است. ایشان بر این باور بود که باید خودش به تنهایی این مساله را به خوبی مدیریت کند و برای نیل به این هدف تا میتوانست تلاش کرد اما متاسفانه این تلاش به بار ننشست.
بعد از خودکشی در هتل لاله شما و دوستان آقای نجفی به هر حال از اقدام ایشان با خبر شدید و شاید آن وقت بهترین زمان بود که برای کمک به شخصیتی مانند دکتر که حالا به این نقطه رسیده است، اقدام کنید...
من خودم شخصا چندبار بعد از ماجرای خودکشی دکتر، تلاش کردم با ایشان ارتباط برقرار کنم. هم حضوری رفتم و هم بارها تماس تلفنی برقرار کردم. اما خانم استاد صلاح نمیدانستند ایشان با دوستان خود ارتباط برقرار کنند. در نهایت و بعد از همه تلاشهای من یک بار نوروز امسال توانستیم با هم صحبت کنیم و یک بار هم ده روز قبل از این حادثه خود آقای نجفی با من تماس گرفتند و توضیح دادند که میخواهند برای همیشه کنار خانم استاد زندگی کنند.
یعنی خانم استاد میتوانستند تا این حد روی زندگی کاری دکتر تسلط داشته باشند؟
امکان برقرار کردن ارتباط با آقای نجفی تقریبا وجود نداشت. تمام ارتباطات دکتر به دلایلی که اینجا فضایی برای اشاره به آنها نیست، توسط خانم استاد کنترل میشد. شخصیتی مثل آقای دکتر با آنهمه روابط گسترده اجتماعی و سیاسی در محدودیت کامل قرار گرفته بود. نجفی ناگهان به خود آمده و دیده بود که دوستانش، خانوادهاش، روابط و حضورش در سیاست را از دست داده است.
در مورد خروج دکتر از حزب کارگزارن در روزهای انتصاب ایشان به شهرداری تهران چطور؟ آیا این اقدام آقای نجفی پشت پرده خاصی داشته؟
من خودم هیچوقت نتوانستم بفهمم ایشان چرا از کارگزاران خارج شد. علت این خروج برای من هم هرگز روشن نشد. به رغم احترام قاطع اعضای حزب، در ده سال گذشته ایشان سه بار استعفای خود را به آقای کرباسچی تقدیم کرده بودند. این اواخر هم گاهی اوقات در جلسات به عنوان مشاور شرکت میکردند.
شاید با علم به شرایط خود، ترجیح میدادند که مشکلی برای کل حزب به وجود نیاید...
این میتواند یکی از دلایل باشد اما به نظر میرسد فاصله گرفتن از احزاب بعد از روی کار آمدن تبدیل به رسم و رسومی نانوشته بین سیاستمداران شده است. این هم سنت بدی است.
اینروزها اظهارات مختلفی درباره آقای نجفی میشنویم. ریشه برخی انتقادهای تند نسبت به نجفی که اینروزها توسط سیاستمداران مطرح میشود احیانا ناشی از به کار گرفته نشدنشان در پستهای مد نظر و دو دستگیهای ایجاد شده در آن زمان نیست؟
ممکن است برخی از دوستان اصلاحطلب یا حتی اصولگرا انتقاداتی را علیه ایشان مطرح کرده باشند اما من فکر میکنم رقبای سیاسی متینتر و شریفتر از آن هستند که از قربانی شدن یک زن و سقوط یک مرد بزرگ اظهار شادمانی کنند. در هر جبههای افراد تندرو وجود دارند اما در مجموع اینطور نیست. به جز رسانهای مانند صدا و سیما که تا میتوانست در روزهای اول شیطنت کرد، من فکر میکنم هرکس متناسب شخصیت و ظرفیت خود برخورد کرد و نسبت به این ماجرا واکنش نشان داد.
آقای مرعشی ! شما شفافسازیها و افشاگریهای آقای نجفی در زمان کوتاهی که شهردار تهران بودند را چقدر در تشدید روند بحرانی که در نهایت دامن ایشان را گرفت موثر میدانید؟
بهرغم اینکه دوستان اصلاحطلب ما بر این باورند که یکی از دلایل اصلی زمین خوردن آقای نجفی، افشاگریهای ایشان است، من چندان این تئوری را قبول ندارم. مهمترین پرونده مفاسد در شهرداری آقای قالیباف، پرونده قائم مقام ایشان، آقای شریفی است که در این پرونده نه شورای شهر و نه خود دکتر و نه شهردارهای بعدی نقش تعیینکنندهای نداشتند و توسط خود نظام به آن پرداخته شده است.
پس ماجرای اصلی چیست؟
ماجرا این است که به ایشان گفته شد که شهرداری را نپذیرید اما پذیرفتند. همین تخطی برای پیگیری ضعفهای ایشان کفایت میکرد.
امروز آقای نجفی، همان مرد موفق موقر، به جرم قتل به زندان افتاده و در انتظار قصاص است. ضد و نقیضهایی بسیاری از داخل حزب کارگزاران و حتی اتحاد ملت له و علیه ایشان مطرح میشود. حالا که کار به اینجا رسیدهاست، بهترین کاری که میتوان برای ایشان کرد، از نظر شما چیست؟
ما باید در ابتدا، متوجه باشیم که خانم استاد و خانوادهاش اولین قربانی هستند. نباید نمک روی زخم این خانواده بپاشیم و تلاش کنیم دردهای آنها هم تسکین پیدا کند. حرمت اولین قربانی را نگه داریم و با برداشتهای شخصی آنها را آزار ندهیم. از سوی دیگر، همه میدانیم که بسیار حیف بود شخصیتی مانند دکتر نجفی به اتهام قتل در انتظار اعدام باشد. در مرحله دوم باید از مقامات قضایی بخواهیم که با حوصله و دقت و وسواس بیشتری پرونده ایشان را بررسی کند. به هر حال نباید حقی از هیچ کدام از طرفین زایل شود. از سوی دیگر من خودم اینروزها در خلوت خود توسل میجویم و دعا میکنم که فرصت دوبارهای به آقای نجفی برای زندگی داده شود.