زمان مطالعه: 9 دقیقه

عاشقانه های نجفی و میترا استاد به روایت همسایه ها / از قدم زدن های عصرگاهی تا زندگی پشت درهای بسته

12روز از تصمیم هولناک محمدعلی نجفی، برای قتل همسر دومش می‌گذرد و هنوز خیلی‌ها باور ندارند او که به آرامش و متانت شناخته می‌شد مرتکب جنجالی‌ترین جنایت سال‌های اخیر شده باشد؛ حتی همسایه‌هایی که شاهد 16‌ماه زندگی مشترک او و میترا استاد بودند. حالا همسایه‌هایی که ماه‌ها این زوج را در همسایگی خود، یعنی در همان آپارتمانی که آنها زندگی مشترکشان را شروع کردند، می‌دیدند از زندگی عاشقانه و آرام آنها می‌گویند. اما آنطور که معلوم است آرامشی که همسایه‌ها از آن سخن می‌گویند، آرامش پیش از طوفان بود.
19 خرداد 1398
شناسه : 13238
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/13238
4051+
بالا
12روز از تصمیم هولناک محمدعلی نجفی، برای قتل همسر دومش می‌گذرد و هنوز خیلی‌ها باور ندارند او که به آرامش و متانت شناخته می‌شد مرتکب جنجالی‌ترین جنایت سال‌های اخیر شده باشد؛ حتی همسایه‌هایی که شاهد 16‌ماه زندگی مشترک او و میترا استاد بودند. حالا همسایه‌هایی که ماه‌ها این زوج را در همسایگی خود، یعنی در همان آپارتمانی که آنها زندگی مشترکشان را شروع کردند، می‌دیدند از زندگی عاشقانه و آرام آنها می‌گویند. اما آنطور که معلوم است آرامشی که همسایه‌ها از آن سخن می‌گویند، آرامش پیش از طوفان بود.

12روز از تصمیم هولناک محمدعلی نجفی، برای قتل همسر دومش می‌گذرد و هنوز خیلی‌ها باور ندارند او که به آرامش و متانت شناخته می‌شد مرتکب جنجالی‌ترین جنایت سال‌های اخیر شده باشد؛ حتی همسایه‌هایی که شاهد 16‌ماه زندگی مشترک او و میترا استاد بودند. حالا همسایه‌هایی که ماه‌ها این زوج را در همسایگی خود، یعنی در همان آپارتمانی که آنها زندگی مشترکشان را شروع کردند، می‌دیدند از زندگی عاشقانه و آرام آنها می‌گویند. اما آنطور که معلوم است آرامشی که همسایه‌ها از آن سخن می‌گویند، آرامش پیش از طوفان بود.

خیابان هفدهم سعادت‌آباد، جایی است که شهردار اسبق پایتخت و همسر دومش پس از ازدواج با هم، حدود 16ماه در آنجا زندگی می‌کردند؛ خیابانی خلوت با ساختمان‌هایی لوکس و اعیانی. آنها زندگی مشترک‌شان را از اینجا شروع کردند اما همین چند هفته قبل بود که به برج آرمیتا در بلوار دادمان اسباب‌کشی کردند و در آنجا بود که میترا استاد با شلیک اسلحه نجفی به قتل رسید.

هرچند ساکنان این خیابان اغلب یکدیگر را نمی‌شناسند اما کمتر کسی است که نداند شهردار سابق تهران بیشتر از یک‌سال در آنجا زندگی می‌کرد. درِ چوبی ساختمان بسته است؛ اما از پشت شیشه لابی مجلل آنجا که مبلمان شیکی دارد پیداست.

پستچی محله با یک بغل نامه از راه می‌رسد و زنگ یکی از همسایه‌ها را می‌زند. همانطور که منتظر جواب است چند جمله از نجفی می‌گوید: «چندین مرتبه برایشان نامه آورده بودم. بیشتر نامه‌ها اداری بود. چندبار به‌خودشان تحویل دادم و چند مرتبه هم به سرایدار. در این چند مرتبه‌ای که دکتر نجفی را دیدم فهمیدم که مرد باشخصیت و محترمی است. همیشه با خوشرویی با من برخورد می‌کرد و گاهی هم انعام خوبی می‌داد.» او این را می‌گوید و چون هیچ‌کس نیست تا نامه را بگیرد، با عجله می‌رود.

ساختمان شماره16 با اینکه 24واحد دارد اما محل پررفت‌وآمدی نیست. اغلب ساکنان آنجا در خانه حضور ندارند. این را می‌شود از زنگ زدن و جواب نگرفتن فهمید. اما درست در نیمه روز یکی از ساکنان آنجا که زن جوانی است سوار بر خودرو از پارکینگ بیرون می‌آید. عجله دارد؛ اما وقتی حرفِ نجفی می‌شود چند لحظه توقف می‌کند و به‌سختی حاضر می‌شود چند جمله‌ای بگوید: «آنها در طبقه چهارم، در یکی از واحدها که 120متری است زندگی می‌کردند و همین 3هفته قبل از اینجا رفتند. با هیچ‌کس رفت‌وآمد نداشتند اما هر وقت نجفی یا همسرش را می‌دیدم سلام و علیک می‌کردیم. هر دو نفرشان خوشرو و خوش‌برخورد بودند. چند مرتبه دیده بودمشان که عصرها در کوچه‌های اطراف قدم می‌زدند. همیشه آرام بودند و به‌نظر می‌رسید زوج خوشبختی باشند. به‌نظر می‌رسید که آنها عاشق یکدیگر بودند. در مدتی که اینجا بودند هیچ وقت صدای بگومگو یا درگیری از خانه‌شان نشنیدم.» زن جوان اما ناگهان لحنش عوض می‌شود و می‌گوید: «وقتی خبر رسید که همسر دوم نجفی به قتل رسیده هیچ‌کس باورش نشد که قاتل نجفی باشد. اصلا به او نمی‌آید که همسرش را کشته باشد. بعضی‌ها می‌گفتند یک نفر دیگر این کار را کرده و نجفی قتل را به گردن گرفته است. خدا می‌داند واقعیت چیست.»

چند دقیقه بعد اما مردی میانسال قدم‌زنان در پیاده‌رو به سوی درِ چوبی که تا آن موقع بسته بود می‌رود. معلوم است در آنجا زندگی می‌کند. او حرف‌های جالبی درباره نجفی می‌زند: «روزی که آنها به این ساختمان آمدند را یادم می‌آید. یکی از واحدها را اجاره کرده بودند. ظاهرا چند روز از ازدواج‌شان گذشته بود. همه وسایل‌شان نو بود. علاقه زیادی به یکدیگر داشتند. آنطور که من متوجه شدم دو نفری زندگی می‌کردند اما بعد فهمیدم که همسر نجفی از ازدواج قبلی‌اش یک پسر نوجوان دارد، البته هیچ‌وقت او را اینجا ندیدم. هیچ‌وقت همسر سابق و فرزند نجفی یا حتی خانواده همسر دومش را هم اینجا ندیدم. اصلا فکرش را هم نمی‌کردم زندگی آنها به اینجا کشیده شود. ظاهرشان اصلا نشان نمی‌داد که با هم اختلاف داشته باشند. باورم نمی‌شود نجفی همسرش را به قتل رسانده است. معلوم نیست چرا دست به این کار زده است.» 3هفته از اسباب‌کشی نجفی و همسرش از واحد طبقه چهارم ساختمان شماره16 می‌گذرد اما همچنان آنجا خالی است و معلوم نیست ساکنان بعدی این خانه چه کسانی باشند. پرونده این جنایت که سؤالات بی‌جواب زیادی در ذهن مردم به‌وجود آورده، همین دوشنبه گذشته و پس از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا مقدمات محاکمه متهم هرچه زودتر شروع شود؛ کیفرخواستی که با سرعتی زیاد و در کمترین زمان ممکن صادر شد و همین سرعت در رسیدگی به پرونده ممکن است در نهایت به ضرر متهم تمام‌شده و فرصتی برای خانواده مقتول باقی نگذارد تا درصورت صدور حکم قصاص، به دور از هیاهو و جنجال، به گذشت از قصاص و بخشش متهم نیز فکر کنند.

ارسال نظر