یک سال پس از جنایت هولناک در قهوهخانهای در لواسان که در جریان آن کارگر قهوهخانه بر سر تماشای تلویزیون توسط دوستش به قتل رسیده بود، اولیای دم مقتول حاضر شدند در قبال دریافت دیه قاتل را ببخشند.
عصر روز 24فروردینماه سال97 به مأموران کلانتری166 لواسان خبر رسید که در یکی از قهوهخانههای آن اطراف جنایت هولناکی رخ داده و کارگر جوان آنجا به قتل رسیده است. با حضور مأموران در محل جنایت تحقیقات در اینباره آغاز شد. مقتول که 23سال داشت، بر اثر اصابت ضربات چاقو جانش را از دست داده بود. آنطور که شواهد نشان میداد، چند ساعتی از این جنایت گذشته بود و معلوم نبود جنایت توسط چهکسی و با چه انگیزهای رخ داده است. با اینکه محل وقوع جنایت به دوربینهای مداربسته مجهز بود، اما یکی از دوربینها شکسته شده و دستگاهی که تصاویر در آن ذخیره میشد نیز سرقت شده بود. علاوه بر آن، یک دستگاه گیرنده دیجیتال و گوشی موبایل هم از آنجا سرقت شده بود اما بعید بهنظر میرسید انگیزه این جنایت سرقت باشد. در این شرایط پیکر مقتول به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات در اینباره ادامه یافت.
بررسیها نشان میداد مقتول از مدتها قبل بهعنوان کارگر در قهوهخانه کار میکرد و شبها هم همانجا میخوابید و نگهبانی میداد. از سویی، گاهی دوستان یا اقوامش هم پیش او میرفتند. همچنین مشخص شد او از مدتی قبل با خانواده همسرش دچار اختلاف شده و ممکن است آنها او را به قتل رسانده باشند. با این حال هیچ مدرکی علیه خانواده همسر مقتول بهدست نیامد و سرقت دستگاه ذخیره تصاویر هم باعث میشد اسرار این جنایت همچنان پنهان بماند.
کشف سرنخ در بیابان
در شرایطی که کارآگاهان جنایی با وجود تحقیقات گسترده نتوانسته بودند عامل جنایت را شناسایی کنند، اما جستوجو در منطقهای بیابانی در حوالی محل وقوع جنایت کلید این معما را در اختیار آنها گذاشت. آنها در جریان جستوجو در اطراف قهوهخانه دستگاه ضبط تصاویر دوربینهای مداربسته را پیدا کردند و در بازبینی تصاویر ذخیرهشده پی بردند صحنه درگیری و جنایت در آن باقی مانده است. پیداشدن این سرنخ آن هم در بیابان چیزی شبیه معجزه بود. به این ترتیب بازبینی این تصاویر نشان داد عامل جنایت یکی از دوستان مقتول است که شب حادثه برای دیدن او به قهوهخانه رفته بود. این تصاویر نشان میداد مقتول خوابیده بود که بهدلیل سروصدا بیدار شده و به قاتل اعتراض میکند و در ادامه درگیری آنها به جنایت منجر میشود.
در تعقیب قاتل
بعد از شناسایی هویت قاتل، وقت دستگیری او رسیده بود اما هیچکس از مخفیگاهش اطلاعی نداشت و معلوم نبود کجا پنهان شده است. حتی خانواده او هم میگفتند بعد از این حادثه از پسرشان اطلاعی ندارند. با وجود این، کارآگاهان به جستوجوی هر جایی که احتمال میدادند قاتل در آنجا مخفی شده باشد، پرداختند تا اینکه سرانجام به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد او در کارخانهای متروکه در منطقه کیانشهر که شوهر خواهرش در آنجا نگهبان است، پنهان شده و قصد دارد بهزودی از طریق مرزهای شرقی به خارج از کشور بگریزد. در این شرایط بود که مأموران در عملیاتی ضربتی وی را در کارخانه متروکه دستگیر کردند.
انگیزه؛ تماشای تلویزیون
متهم به قتل در همان بازجوییهای مقدماتی به قتل دوستش اعتراف کرد و گفت از ترسش فرار کرده بود. او درباره انگیزهاش از قتل گفت: من و مقتول با هم دوست بودیم و من گاهی پیش او میرفتم و شب میماندم. روز حادثه هم به دیدنش رفتم. آن شب با هم مشغول تماشای تلویزیون بودیم اما بر سر اینکه کدام شبکه را تماشا کنیم، با هم حرفمان شد. من میخواستم فیلمی را که یکی از شبکهها پخش میکرد، ببینم و او طرفدار سریال شبکه دیگری بود. به همین دلیل با هم بگومگو کردیم و در نهایت او رفت و خوابید. من میخواستم ظرفهای کثیفی که باقیمانده بود را تمیز کنم اما کمی سروصدا ایجاد شد و ناگهان او از خواب پرید و عصبانی شد، چون بهخاطر ماجرای تلویزیون هم از دستم عصبانی بود، به من فحاشی کرد و با هم درگیر شدیم. من هم بدون اینکه قصد و نیتی داشته باشم، چاقویی برداشتم و با آن چند ضربه به او زدم.
متهم به قتل ادامه داد: میدانستم که آنجا دوربین مداربسته دارد و همهچیز ضبط شده است. به همین دلیل دوربین را شکستم و دستگاهی که تصاویر را ذخیره میکرد، برداشتم و فرار کردم. در راه فرار هم دستگاه را در محلی بیابانی در همان اطراف انداختم و برای اینکه پلیس نتواند دستگیرم کند، به کارخانه متروکهای که شوهر خواهرم در آنجا نگهبانی میداد، پناه بردم اما بعد از چند روز بالاخره دستگیر شدم.
بخشش با پرداخت دیه
همه شواهد و مدارک علیه متهم بود. او جزئیات جنایت را شرح داده و صحنه قتل را بازسازی کرده بود. از سویی فیلم دوربینهای مداربسته نیز جای هیچگونه تردیدی در ارتکاب جنایت توسط او باقی نمیگذاشت. در این شرایط بود که وی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و با درخواست اولیای دم مقتول به قصاص محکوم شد. خانواده مقتول اصرار داشتند که قاتل باید بهخاطر جنایتی که مرتکب شده قصاص شود و با تأیید حکم در دیوانعالی کشور پرونده به واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران فرستاده و پسر جوان یک گام به چوبه دار نزدیک شد.
در این مرحله مسئولان واحد اجرای احکام با برگزاری جلسات صلح و سازش تلاش کردند تا شاید اولیایدم حاضر به بخشش شوند اما آنها همچنان روی خواستهشان پافشاری میکردند اما سرانجام چند روز قبل در شرایطی که حدود یک سال از قتل فرزندشان میگذشت، اعلام کردند حاضرند در قبال دریافت دیه، قاتل را ببخشند. به این ترتیب، قاتل توانست با پرداخت دیه از چوبه دار نجات پیدا کند و قرار است بهزودی به لحاظ جنبه عمومی جرم بار دیگر در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شود.